Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
off white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
off-white
رنگ زرد کمرنگ یا کرم نزدیک رنگ سفید
Other Matches
whitish
نزدیک به سفید
watermark
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
find touch
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
leukon
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
palest
کمرنگ
faint
کمرنگ
dulled
کمرنگ
fainted
کمرنگ
dulls
کمرنگ
dulling
کمرنگ
duller
کمرنگ
fainter
کمرنگ
lunar
کمرنگ
faints
کمرنگ
dullest
کمرنگ
faintest
کمرنگ
pale
کمرنگ
paler
کمرنگ
dull
کمرنگ
undertones
رنگ کمرنگ
undertone
رنگ کمرنگ
fulvous
زرد کمرنگ
fallow
زرد کمرنگ
weak tea
چای کمرنگ
lavender
بنفش کمرنگ
washy
کمرنگ سست
mat
کمرنگ شدن
Pale pink
صورتی کمرنگ
mats
کمرنگ شدن
primrose
زرد کمرنگ
aqua
آبی کمرنگ
Palegreen
<adj.>
<noun>
سبز کمرنگ
primroses
زرد کمرنگ
dun
رنگ قهوهای کمرنگ
inconspicuous
غیر برجسته کمرنگ
point bland
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
matte
[matt]
[flat]
[dull]
<adj.>
رنگ کدر
[کمرنگ]
[تیره]
platina
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
white with blue stripes
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
wall eye
چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
ignisfatuus
چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
gull
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
gulls
مرغ نوروزی نوعی رنگ خاکستری کمرنگ
ozone
نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
ensign
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
ensigns
سربازی که حامل پرچم است رنگ ابی کمرنگ
approached
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
seed pearl
مروارید کوچک وبی قاعده رنگ کمرنگ مایل بخاکستری
leukocyte
گویچه سفید خون گلبول سفید خون
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
approach lane
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
blank check
چک سفید
snow-white
سفید
shiro
سفید
white tailed
دم سفید
alabastrine
سفید
whiter
سفید
whitest
سفید
sow white
سفید
snowy
سفید
silvery
سفید
blank
سفید
whiting
گچ سفید
chalking
گل سفید
chalks
گل سفید
miniver
خز سفید
blankest
سفید
hoary
سفید
minever
خز سفید
chalked
گل سفید
chalk
گل سفید
blank cheque
چک سفید
blank cheques
چک سفید
white
سفید
hoary headed
مو سفید
monial
تنگ سفید
alabaster
مرمر سفید
doyen
ریش سفید
light bread
نان سفید
white propaganda
تبلیغات سفید
doyens
ریش سفید
lung
جگر سفید
neutral spirits
الکل سفید
unleached
سفید نشده
aaron's round
بنک سفید
mullein
بنگ سفید
mullen
بنگ سفید
white space
فاصله سفید
the white house
کاخ سفید
achromatic
سیاه و سفید
abele
سفید دار
whitish
تا اندازهای سفید
tinplate
اهن سفید
kindling
چوب سفید
White House
کاخ سفید
to grow
سفید شدن
Dean
ریش سفید
Deans
ریش سفید
snow white
سفید یکدست
veratrum
خربق سفید
whitening
ماهی سفید
wall eye
چشم سفید
white book
کتاب سفید
madonna lily
گل سوسن سفید
river
فاصله سفید
white cast iron
چدن سفید
white cement
سیمان سفید
blank cheques
سفید مهر
white heat
دمای سفید
white collar
یقه سفید
white-collar
یقه سفید
rivers
فاصله سفید
blank cheque
سفید مهر
white flame
شعله سفید
white flag
پرچم سفید
tabula rasa
لوح سفید
white body
بدنه سفید
white lead
سفید اب شیخ
white phosphorous
فسفر سفید
white pepper
فلفل سفید
white oak
بلوط سفید
lungs
جگر سفید
white noise
نویز سفید
white noise
نوفه سفید
white matter
ماده سفید
lily white
خیلی سفید
white level
تراز سفید
hag
مه سفید حصار
watcheye
سگ چشم سفید
hags
مه سفید حصار
wheat bread
نان سفید
white beard
ریش سفید
white dwarf
کوتوله سفید
garnish
پارچه سفید
galvanising
سفید کردن
White Paper
کتاب سفید
hoariness
سفید مویی
galvanize
سفید کردن
hellebore
خریق سفید
habenaria
زر اوند سفید
galvanizes
سفید کردن
blankest
ورقه سفید
blankest
سفید سفیدی
blank
ورقه سفید
polar bear
خرس سفید
polar bears
خرس سفید
garnished
پارچه سفید
calomel
جیوه سفید
garnishes
پارچه سفید
galvanised
سفید کردن
ice wool
کرک سفید
hoary headed
ریش سفید
chlorosis
یرقان سفید
galvanises
سفید کردن
blank
سفید سفیدی
greybeard
ریش سفید
greensickness
یزقان سفید
coif
عرقچین سفید
cows lungwort
بنک سفید
flagtruce
پرچم سفید
White peacock
طاووس سفید
whiteboard
تخته سفید
cummin
زیره سفید
white f.
پرچم سفید
f. of truce
پرچم سفید
decolo
سفید کردن
impudent
چشم سفید
bleaching
سفید گری
greater plantain
تخم سفید
ratch
علامت سفید
graybeard
ریش سفید
white wool
پشم سفید
gray bearded
ریش سفید
gray
سفید شونده
gray
کبود سفید
ragstone
سنگ سفید
galvanized iron
اهن سفید
duenna
گیس سفید
mulberries
توت سفید
leucophlegmasia
التهاب سفید
White Papers
کتاب سفید
kerosine
نفت سفید
asphodel
سوسن سفید
incandescent light
نور سفید
riesling
شراب سفید
gallvanized iron
اهن سفید
zinc white
سفید اب روی
whity
سفید پوست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com