English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (31 milliseconds)
English Persian
ivory black رنگ سیاه که از اهکی کردن عاج میسازند
Other Matches
calcine اهکی کردن
calcity اهکی یاسنگی کردن
calcify اهکی یا سنگی کردن
malam اجری که از ان میسازند
boxes are made of wood جعبه ها را از چوب میسازند
corral دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corrals دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
corralled دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
shelving موادیکه از ان تاقچه میسازند شیب
corralling دفاعی که از واگون وعرابه میسازند
pensile birds پرندگانی که اشیانه اویخته میسازند
gruyere پنیرسوراخ سوراخ سویسی که ازشیرگاو میسازند د
marsh mallow یکجور شیرینی که از ریشه خطمی میسازند
basalt نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
principal parts قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
fly bane یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly amanita یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly agaric یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
melanin رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
gelignite ماده ژلاتینی و منفجرهای که از نیترو گلیسیرین میسازند ژلیگنیت
helleborism معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
crape نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
lime marl رس اهکی
calcic اهکی
limy اهکی
calareous اهکی
calcareous اهکی
lime coat روکش اهکی
lithophyte مرجان اهکی
calareous soil خاک اهکی
lime concrete بتن اهکی
lime glass شیشه اهکی
lime mortar ملات اهکی
lime rocks صخرههای اهکی
calcity اهکی شدن
argillocalcareous خاک رس اهکی
calcification اهکی شدن
lime deposite ته نشست اهکی
calcify اهکی شدن
calcareous deposit ته نشست اهکی
sarcophagi تابوت سنگ اهکی
sarcophaguses تابوت سنگ اهکی
calcareous sandstone ماسه سنگ اهکی
sparable یکجور سنگ اهکی
sarcophagus تابوت سنگ اهکی
knobstone سنگ رستی و اهکی
sand lime brick اجر ماسه اهکی
tophus سنگ اهکی تراورتن
traver time سنگ اهکی تراورتن
lime dinas brick اجر دیناز اهکی
molasse سنگ ماسه اهکی رسدار
calcination عمل اهکی شدن تکلیس
chalky sandstone ماسه سنگ نرم اهکی
decalcification کم شدن مواد اهکی استخوان
sable رنگ سیاه لباس سیاه
sables رنگ سیاه لباس سیاه
ethiops سیاب سیاه جیوه سیاه
smutted whcat گندم سیاه یا زنگ سیاه
bold face طرح سیاه حرف سیاه
black holes حفره سیاه چاله سیاه
black hole حفره سیاه چاله سیاه
denigrate سیاه کردن
blackens سیاه کردن
black سیاه کردن
blacked سیاه کردن
blackest سیاه کردن
blacks سیاه کردن
colly سیاه کردن
denigrating سیاه کردن
denigrates سیاه کردن
denigrated سیاه کردن
blackening سیاه کردن
blackened سیاه کردن
nigrify سیاه کردن
to black out سیاه کردن
iron mould سیاه کردن
begrime سیاه کردن
blacken سیاه کردن
blacker سیاه کردن
etch سیاه قلم کردن
etches سیاه قلم کردن
etched سیاه قلم کردن
colly بادوده سیاه کردن
grime چرک سیاه کردن
lampblack بادوده سیاه کردن
frustule صدف اهکی دوکپهای که درجلبکهای اعماق دریازیست میکند
macule or mackle سیاه کردن لکه دار کردن
smuts تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
black body radiation تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
paper white monitor صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
sooty سیاه
ebon سیاه
marshes سیاه اب
Negroes سیاه
Negro سیاه
grimy سیاه
black سیاه
blacked سیاه
swamped سیاه اب
bog سیاه اب
marsh سیاه اب
sad coloured سیاه
pitchy سیاه
dogwood سیاه ال
quagmire سیاه اب
quagmires سیاه اب
swamp سیاه اب
night black سیاه
swamping سیاه اب
swamps سیاه اب
mossy سیاه اب
bogs سیاه اب
pitch dark سیاه
blackest سیاه
glaucoma اب سیاه
jet-black سیاه سیاه
jetties سیاه
blacks سیاه
blacker سیاه
jetty سیاه
sycamine توت سیاه
gins عرق جو سیاه
black diamond الماس سیاه
black eyed سیاه چشم
jetting سیاه کهربائی
black finish پوشش سیاه
black gang غلام سیاه
jetting مهر سیاه
black lead سرب سیاه
jetting کهربای سیاه
oubliette سیاه چال
piper nigrum فلفل سیاه
stoned سیاه مست
viper's grass سفورجنه سیاه
mammy دده سیاه
black book کتاب سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
doit پول سیاه
swarthy سیاه چره
black brittleness ترک سیاه
black cap کلاه سیاه
black body جسم سیاه
lampblack سیاه یکدست
sandstone سنگ سیاه
humus سیاه خاک
gin عرق جو سیاه
black letter حرف سیاه
saracen corn گندم سیاه
french wheat گندم سیاه
buck wheat گندم سیاه
jet مهر سیاه
blackberry توت سیاه
jet کهربای سیاه
blackberries توت سیاه
black powder باروت سیاه
black and blue کبود و سیاه
jetties :سیاه رنگ
jetty :سیاه رنگ
rook کلاغ سیاه
jet سیاه کهربائی
black load سرب سیاه
black level تراز سیاه
jetted سیاه کهربائی
black light نور سیاه
black liqour شربت سیاه
black list لیست سیاه
jetted مهر سیاه
black wool پشم سیاه
black list فهرست سیاه
jetted کهربای سیاه
jets سیاه کهربائی
sealing coat روکاری سیاه
jets مهر سیاه
jets کهربای سیاه
anthrax سیاه زخم
black propaganda تبلیغات سیاه
dark coloured سیاه رنگ
shame on you! <idiom> رویتان سیاه
melanuria پیشاب سیاه
marshes سیاه اب باطلاق
black and white سیاه و سفید
black eye چشم سیاه
marsh سیاه اب باطلاق
melanic سیاه پوست
black eyes چشم سیاه
denigration سیاه ساختن
plumbago سرب سیاه
plumbaginous مانندسرب سیاه
black hole سیاه چال
whooping cough سیاه سرفه
blackboards تخته سیاه
lynxes سیاه گوش
I was put to shame. I was shame-stricken. رو سیاه شدم
lynx سیاه گوش
darky سیاه زنگی
pitch-black خیلی سیاه
melanite لعل سیاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com