Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English
Persian
fuchsin
رنگ قرمز مایل به ابی که برای رنگ امیزی پشم وابریشم وچرم بکا رمیرود
fuchsine
رنگ قرمز مایل به ابی که برای رنگ امیزی پشم وابریشم وچرم بکا رمیرود
Other Matches
caramels
مایل به قرمز
caramel
مایل به قرمز
scarlet
قرمز مایل به زرد
purple red
قرمز مایل به ارغوانی
bays
سرخ مایل به قرمز
baying
سرخ مایل به قرمز
auburn
قهوهای مایل به قرمز
bayed
سرخ مایل به قرمز
bay
سرخ مایل به قرمز
rubicund
رنگ مایل به قرمز
shell pink
رنگ قرمز مایل به زرد
raisin
رنگ قرمز مایل به ابی
lurid
رنگ زرد مایل به قرمز
raisins
رنگ قرمز مایل به ابی
rust
رنگ قرمز مایل به قهوه ای
luridly
رنگ زرد مایل به قرمز
mikado
رنگ زرد مایل به قرمز
pansy
رنگ قرمز مایل به ابی
pansies
رنگ قرمز مایل به ابی
petunias
رنگ قرمز مایل بابی
carbuncle
رنگ نارنجی مایل به قرمز
auburn
رنگ قرمز مایل به زرد
mahogany
رنگ قهوهای مایل به قرمز
cedar
رنگ قرمز مایل به زرد
carbuncles
رنگ نارنجی مایل به قرمز
cedars
رنگ قرمز مایل به زرد
petunia
رنگ قرمز مایل بابی
terra cotta
گل صورت سازی قرمز مایل به قهوهای
anemone
لالهء نعمان رنگ قرمز مایل به ابی
anemones
لالهء نعمان رنگ قرمز مایل به ابی
cameos
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
cameo
رنگهای مابین قرمز مایل به ابی یاقرمزمایل به زرد
garnishing
رنگ امیزی کردن برای استتار
straw yellow
رنگ زرد براق مایل به قرمز رنگ زرد کهربایی
bombasine
یکجورپارچه پشم وابریشم سوف
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
detector
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
detectors
گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
storm warning
پرچم قرمز با مرکز سیاه یا 2چراغ قرمز بعلامت باد شدید
goal light
چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
carminic acid
اسید کارمینیک
[عامل اصلی رنگ قرمز حاصل از شیره کشی حشره دانه قرمز]
aperture mask
استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی
diver's flag
پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
infrared line scan
ردیابی خطی با اشعه مادون قرمز ردیابی مستقیم بامادون قرمز
infrared imagery
عکسبرداری مادون قرمز عکاسی با استفاده از اشعه مادون قرمز
natural dyes
رنگینه های طبیعی
[که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
Turkaman rugs
فرش های ترکمن
[اینگونه فرش ها دارای طرح های ساده و هندسی شکل می باشند و غالبا زمینه قرمز یا قهوه ای ته قرمز با لبه ها و نوارهای سفید رنگ بافته می شوند.]
merge
در هم امیزی
merges
در هم امیزی
confluences
هم امیزی
confluence
هم امیزی
syncrasy
هم امیزی
sociability
مردم امیزی
colouring
رنگ امیزی
coloring
رنگ امیزی
coloration
رنگ امیزی
riskiness
مخاطره امیزی
oppressiveness
ستم امیزی
pigmentation
رنگ امیزی
sententiousness
نصیحت امیزی
polychromy
رنگ امیزی
colouration
رنگ امیزی
miraculousness
اعجاز امیزی
color codig
رنگ امیزی با علامت
manhelper
دستک رنگ امیزی
flicker fusion frequency
بسامد در هم امیزی سوسوها
bepaint
رنگ امیزی کردن
binocular fusion
در هم امیزی دید دو چشمی
binaural fusion
در هم امیزی شنود دو گوش
to blend colours
زنگ امیزی کردن
offensiveness
اهانت امیزی بدی
pallet knife
ماله رنگ امیزی
color wheel
گردونه رنگ امیزی
colornig power
قدرت رنگ امیزی
limn
رنگ امیزی کردن
fret
رنگ امیزی کردن
frets
رنگ امیزی کردن
boot topping
رنگ امیزی خط ابخور
bovarism
در هم امیزی خیال و واقعیت
manhelper
چوب رنگ امیزی
lay in
رنگ امیزی کردن
instructiveness
تعلیم امیزی بودن
hackle
شانه مخصوص شانه کردن لیفهای کتان وابریشم کتان زن
piquancy
گوشه داری طعنه امیزی
bring off
به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
hyperbolize
بدرجه اغراق امیزی بزرگ کردن
ham
بطور اغراق امیزی عمل کردن
infrared ray
اشعه مادون قرمز پرتو مادون قرمز پرتو فرو سرخ
by the holy poker
سوگند شوخی امیزی است چون به انروزهای غریب ومانندان
palettes
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
palette
لوحه سوراخ دار بیضی یامستطیل مخصوص رنگ امیزی نقاشی
chiaroscuro
نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
sidling
مایل
oblique
مایل
miles
مایل
mile
مایل
loxodrome
خط مایل
desirous
مایل
skewing
مایل
sideling
مایل
declivous
مایل
oblique
مایل کج
bevelled
مایل
skew
مایل
skews
مایل
sloping
مایل
inclinable
مایل
agreeable
مایل
pitching
مایل
gauche
مایل
willful
مایل
inclined
مایل
slanting
مایل
propense
مایل
bevel
مایل
studious to do a thing
مایل
bevel
پخ مایل
nothing loath
مایل
rathe
مایل
rath
مایل
studious of doing a thing
مایل
interested
مایل
f. of books
مایل به کت اب
lickerish
مایل
italic
مایل
slantingly
کج یا مایل
willing
مایل
bitterish
مایل به تلخی
purply
مایل به ارغوانی
wilful
مشتاق مایل
gaff
میله مایل
inclined face of dam
نمای مایل سد
chamfer
مایل شدن
aslant
حرکت مایل
side flow weir
سر ریز مایل
obliquely
بطور مایل
solicitous
مایل نگران
liked
مایل بودن
recessive
مایل ببازگشت
statute mile
مایل رسمی
purplish
مایل به ارغوانی
fondest
مایل مشتاق
nautical mile
مایل دریایی
fonder
مایل مشتاق
cant
سطح مایل
fond
مایل مشتاق
centripetal
مایل به مرکز
oppositive
مایل به ضدیت
lief
مطلوب مایل
flavescent
مایل بزردی
likes
مایل بودن
incline plane
سطح مایل
inclined compression
فشار مایل
inclined drilling
حفاری مایل
solicitously
مایل نگران
to incline to green
یا مایل بودن
xanthic
مایل به زردی
sourish
مایل به ترشی
solicitous to go
مایل به رفتن
nautical miles
مایل دریایی
albescent
مایل به سفیدی
oblique rotation
چرخش مایل
oblique projection
تصویر مایل
whity
مایل به سفید
geographical mile
مایل جغرافیایی
oblique perspective
پرسپکتیو مایل
slant range
برد مایل
yellowish
مایل بزردی
aslant
بطور مایل
bluish
مایل به ابی
he has a good mind
مایل است
he is f. her
مایل اوست
blueish
مایل به ابی
the mast has raked
مایل کردن
oblique section
مقطع مایل
he was found of her
مایل او بود
reddish
مایل بقرمز
the mast has raked
مایل شدن
comatant
مایل بجنگ
greyish
مایل به خاکستری
oblique system
سیستم مایل
like
مایل بودن
awry
بطور مایل
three point perspective
پرسپکتیو مایل
viridescent
مایل به سبز
mile ohm
مایل- اهم
greeny
مایل بسبز
whitey
مایل به سفید
oblique lattice
شبکه مایل
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
redder
قرمز
rubrics
خط قرمز
rubric
خط قرمز
red
<adj.>
قرمز
laky a
قرمز
cramoisy
قرمز
reds
قرمز
redheads
مو قرمز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com