Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
dark brown
رنگ قهوه ای تیره
Search result with all words
tea leaf
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
Other Matches
coffees
قهوه
coffee berry
بن قهوه
coffee
قهوه
Brown
قهوه ای
coffeebean
بن قهوه
percolators
قهوه جوش
coffee house
قهوه خانه
coffee roaster
قهوه بوده
percolator
قهوه جوش
coffee
درخت قهوه
coffee shop
قهوه خانه
coffee grounds
تفاله قهوه
black coffee
قهوه تلخ
black coffee
قهوه سیاه
iced coffee
قهوه سرد
white coffee
قهوه با شیر
black coffee
قهوه بی شیر
coffee berry
دانه قهوه
coffee and milk
شیر قهوه
coffee and milk
قهوه و شیر
coffees
درخت قهوه
coffee tree
درخت قهوه
coffeebean
دانه قهوه
coffeepot
قهوه ریز
coffeepot
قهوه جوش
coffee pots
قوری قهوه
coffee pots
قهوه ساز
coffee pots
کتری قهوه
coffee pots
قهوه جوش
coffee mills
قهوه خرد کن
teahouse
قهوه خانه
tea tray
سینی قهوه
tea house
قهوه خانه
coffeebean
حبه قهوه
coffeehouse
قهوه خانه
mocha
قهوه مکا
suntan
قهوه مایل بسرخ
durian
درخت قهوه سودانی
demitasse
فنجان قهوه خوری
decaffeined coffee
قهوه بدون کافئین
to pulp coffee beans
دانههای قهوه را مغز کن
tea shop
نهارخوری قهوه خانه
coffee roaster
اسباب بودادن قهوه
sepia
رنگ قرمز قهوه ای
suntans
قهوه مایل بسرخ
tea shops
نهارخوری قهوه خانه
Sienna
<adj.>
<noun>
رنگ قهوه ای سوخته
umber
قهوه ای مایل به زرد
I'd like some coffee.
من یه مقدار قهوه میخواهم.
black coffee
قهوه بدون شیر
To color a room brown.
اتاقی را رنگ قهوه ای زدن
kolanut
مغز تلخ قهوه سودانی
I'd like a cup of coffee, please.
لطفا یک فنجان قهوه میخواهم.
brownstone
[ماسه سنگ قهوه ای رنگ]
rust
رنگ قرمز مایل به قهوه ای
ocher
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و زرد
Tan
<adj.>
<noun>
رنگی میان قهوه ای و کرم
Rosewood
رنگی میان بنفش و قهوه ای
murine
از تیره موش جانوری از تیره موش
espressos
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
The coffee is piping hot.
این قهوه خیلی داغ است
A strong (weak)coffee (tea,etc. )
قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
Two coffees please .
لطفا" دو فنجان قهوه بیاورید ( بدهید )
kola
مغز قهوه سودانی درخت کولا
espresso
نوعی قهوه که بوسیله فشاربخاراماده میشود
This tie tones in with a brown jacket(coat).
این کروات با کت قهوه ای جور می آید
estaminet
قهوه خانهای که سیگارکشیدن درانجا ازاداست
cybercafe
نیز قهوه و شیرینی در آن موجود است
I could do with a cup of coffee.
از یک فنجان قهوه بدم نمی آید
coffee mills
دستگاهی که با آن دانههای قهوه را آرد میکنند
pulper
اسبابی که دانههای قهوه رابان مغز می کنند
irish coffee
قهوه داغ شیرین با ویسکی ایرلندی و کرم
Would you care for a cup of coffee?
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
coffee breaks
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
coffee break
تعطیل چند دقیقهای کار برای استراحت و صرف قهوه
karakul
کاراکول
[نژادی از گوسفند آسیائی با رنگ طبیعی سیاه، خاکستری و گاهی قهوه ای]
kratom
[درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
funereal
تیره
opaque
تیره
gloomy
تیره
gloomiest
تیره
gloomier
تیره
faints
تیره
faintest
تیره
nebulous
تیره
fainter
تیره
fainted
تیره
faint
تیره
enigmatical
تیره
demomination
تیره
duskish
تیره
strained
تیره
subfuscous
تیره
owl light
تیره
overcast
تیره
gens
تیره
murky
تیره
caliginous
تیره
darkness
تیره گی
fuzzier
تیره
fuzziest
تیره
ilk
تیره
nebulose
تیره
muddying
تیره
fuscous
تیره
nubilous
تیره
fuzzy
تیره
cloudy
تیره
murk
تیره
owl light
تیره گی
sombrous
تیره
blackest
تیره
obscured
تیره
obscuring
تیره
obscurer
تیره
blacker
تیره
muddier
تیره
hazy
تیره
obscures
تیره
haziest
تیره
hazier
تیره
dashes
خط تیره
black
تیره
obscure
تیره
blacks
تیره
heavier
تیره
heavies
تیره
heaviest
تیره
heavy
تیره
dull
تیره
dulled
تیره
duller
تیره
dullest
تیره
dulling
تیره
dulls
تیره
blacked
تیره
family
تیره
dashed
خط تیره
dark
<adj.>
تیره
muddied
تیره
families
تیره
darker
تیره
darkest
تیره
indistinct
تیره
types
تیره
typed
تیره
muddy
تیره
turbid
تیره
obscurest
تیره
muddiest
تیره
type
تیره
muddies
تیره
dash
خط تیره
joiner's gauge
خط کش تیره دار
encloud
تیره کردن
lour
تیره شدن
loury
تیره وگرفته
yin yang
تیره و روشن
felidae
تیره گربه
hyphenation
خط تیره گذاری
hard hyphen
خط تیره واصل
fulvous
سبزه تیره
dark
<adj.>
رنگ تیره
lowery
تیره وگرفته
lurid flame
شعله تیره
madderwort
تیره روناسیان
obscuration
تیره سازی
overcloud
تیره کردن
picidae
تیره دارکوب
rachis
تیره پشت
rannunculacea
تیره الاله
ridge bone
تیره پشت
rosacex
تیره گل سرخ
simple beam
تیره ساده
soft hyphen
خط تیره شرطی
aubergines
ارغوانی تیره
vertebral column
تیره پشت
urtica
تیره گزنه
to go to the shades
تیره کردن
terneplate
تیره رنگ
terne
تیره رنگ
soft hyphen
خط تیره اختیاری
subfamily
تیره فرعی
mytaceous
از تیره مورد
myrtaceae
تیره مورد
malvaceae
تیره خطمی
musaceae
تیره موز
sad coloured
تیره رنگ
marking guage
خط کش تیره دار
medulla spinalis
مغز تیره
spinal marrow
مغز تیره
mistily
بطور تیره
muddily
بطور تیره
muridae
تیره موش
muscid
از تیره مگس
gen
تیره یا سرده
muscidea
تیره مگس
mustelidea
تیره راسو
myel
مغز تیره
myelon
مغز تیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com