Dictiornary-Farsi | رهائی یافتن از | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
to quit oneself of	رهائی یافتن از


Other Matches

disembarrassment	رهائی
reliever	رهائی دهنده
propagating	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates	گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
discover	یافتن
detect	یافتن
detected	یافتن
find	یافتن
detecting	یافتن
detects	یافتن
finds	یافتن
discovered	یافتن
discovering	یافتن
discovers	یافتن
terminates	خاتمه یافتن
expands	بسط یافتن
dwindling	تدریجاکاهش یافتن
dwindles	تدریجاکاهش یافتن
dwindled	تدریجاکاهش یافتن
dwindle	تدریجاکاهش یافتن
to come to know	اگاهی یافتن
relaxing	تخفیف یافتن
relaxes	تخفیف یافتن
terminated	خاتمه یافتن
relax	تخفیف یافتن
to be transferred	انتقال یافتن
deploy	گسترش یافتن
to be through	فراغت یافتن
taper off	کاهش یافتن
to a greatness	بزرگی یافتن
sublate	تغییرشکل یافتن
attain	دست یافتن
attained	دست یافتن
attaining	دست یافتن
transcends	برتری یافتن
transcending	برتری یافتن
attains	دست یافتن
expand	بسط یافتن
expanding	بسط یافتن
transcended	برتری یافتن
transcend	برتری یافتن
to be prolonged	امتداد یافتن
deploys	گسترش یافتن
deploying	گسترش یافتن
to extricate oneself	رهایی یافتن
dominate	تفوق یافتن
accruing	گسترش یافتن
to take courage	خرات یافتن
wane	کاهش یافتن
waned	کاهش یافتن
wanes	کاهش یافتن
to reach for knowledge	برای یافتن
waning	کاهش یافتن
to pull round	بهبودی یافتن
accruing	افزایش یافتن
accrues	گسترش یافتن
wrap up	خاتمه یافتن
wind up	پایان یافتن
to undergo a change	تغییر یافتن
learn	اگاهی یافتن
learns	اگاهی یافتن
accrue	افزایش یافتن
accrue	گسترش یافتن
accrues	افزایش یافتن
to look oneself again	بهبود یافتن
to grow better	بهبودی یافتن
diminish	نقصان یافتن
to get off	رهایی یافتن از
to get fame	شهرت یافتن
diminishes	تقلیل یافتن
dominated	تفوق یافتن
dominates	تفوق یافتن
to gain the upper hand	غلبه یافتن
to gain in nealth	بهبودی یافتن
terminate	خاتمه یافتن
to get ones hand in	دست یافتن به
to get rid of	رهایی یافتن از
diminish	تقلیل یافتن
diminishes	نقصان یافتن
ensure	اطمینان یافتن
ensured	اطمینان یافتن
ensures	اطمینان یافتن
ensuring	اطمینان یافتن
insures	اطمینان یافتن
insuring	اطمینان یافتن
overcome	غلبه یافتن
recover	بهبودی یافتن
recovering	بهبودی یافتن
recovers	بهبودی یافتن
luxuriate	شکوه یافتن
luxuriated	شکوه یافتن
convect	انتقال یافتن
luxuriates	شکوه یافتن
come through	وقوع یافتن
luxuriating	شکوه یافتن
get out	رهایی یافتن
hold out	بسط یافتن
overcomes	غلبه یافتن
overcoming	غلبه یافتن
lay hands on something	چیزی را یافتن
keep one's head above water	رهایی یافتن
diverge	انشعاب یافتن
diverged	انشعاب یافتن
diverges	انشعاب یافتن
immix	امیزش یافتن
hunt out	با جستجو یافتن
come round	شفا یافتن
come off	وقوع یافتن
achieve	دست یافتن
tensing	تشدید یافتن
tensest	تشدید یافتن
tenses	تشدید یافتن
tenser	تشدید یافتن
tensed	تشدید یافتن
tense	تشدید یافتن
outspread	گسترش یافتن
shrink	کاهش یافتن
shrinking	کاهش یافتن
break out	شیوع یافتن
bunchout	برامدگی یافتن
achieved	دست یافتن
achieves	دست یافتن
achieving	دست یافتن
end	خاتمه یافتن
come off	تحقق یافتن
ended	خاتمه یافتن
ends	خاتمه یافتن
circumfuse	گسترش یافتن
center	تمرکز یافتن
shrinks	کاهش یافتن
recvperate	بهبودی یافتن
conquer	پیروزی یافتن بر
conquering	پیروزی یافتن بر
conquers	پیروزی یافتن بر
centralisation	مرکزیت یافتن
lessen	تقلیل یافتن
pull round	بهبودی یافتن
lessened	تقلیل یافتن
protend	امتداد یافتن
lessening	تقلیل یافتن
specialization	تخصص یافتن
prefers	ترجیح یافتن
recuperate	بهبودی یافتن
recuperated	بهبودی یافتن
recuperates	بهبودی یافتن
recuperating	بهبودی یافتن
overpower	استیلا یافتن بر
overpowered	استیلا یافتن بر
overpowers	استیلا یافتن بر
prefer	ترجیح یافتن
preferring	ترجیح یافتن
pickup	بهبودی یافتن
lessens	تقلیل یافتن
perennate	دوام یافتن
accedes	دست یافتن
accedes	راه یافتن
acceding	دست یافتن
acceding	راه یافتن
overmaster	برتری یافتن بر
outreach	برتری یافتن
misalign	تغییر یافتن
meliorate	بهبود یافتن
pick up health	بهبود یافتن
acceded	راه یافتن
acceded	دست یافتن
penetract	راه یافتن
overspread	بسط یافتن
overmatch	تفوق یافتن
alter	تغییر یافتن
altered	تغییر یافتن
altering	تغییر یافتن
alters	تغییر یافتن
accede	دست یافتن
accede	راه یافتن
look oneself again	بهبود یافتن
booms	توسعه یافتن
decreased	نقصان یافتن
spread	گسترش یافتن
decrease	کاهش یافتن
to alter [to]	تغییر یافتن
spreads	گسترش یافتن
decreased	کاهش یافتن
take steps <idiom>	آمادگی یافتن
up and about <idiom>	بهبود یافتن
developments	تکامل یافتن
development	تکامل یافتن
decreases	کاهش یافتن
decreases	نقصان یافتن
over	پایان یافتن
over-	پایان یافتن
stations	استقرار یافتن
to get back on one's feet	بهبودی یافتن
rise	خاتمه یافتن
rises	خاتمه یافتن
demise	وفات یافتن
realizing	تحقق یافتن
to develop	تکامل یافتن