Dictiornary-Farsi | رهایی از قید یا تعهد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
disengagement	رهایی از قید یا تعهد


Other Matches

considerations	وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration	وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranty	تضمین تعهد تعهد قانونی
warranties	تضمین تعهد تعهد قانونی
break up point	نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
bombing height	ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
angular velocity sight	زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
subscribe	تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed	تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes	تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing	تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
deliveries	رهایی
liveries	رهایی
livery	رهایی
emancipation	رهایی
escaping	رهایی
delivery	رهایی
abandonment	رهایی
goby	رهایی
extrication	رهایی
escapement	رهایی
quietus	رهایی
deliverance	رهایی
emanacipation	رهایی
escapes	رهایی
rescues	رهایی
rescued	رهایی
rescue	رهایی
riddance	رهایی
relief	رهایی
salvation	رهایی
rescuing	رهایی
escape	رهایی
escaped	رهایی
emergency relief	رهایی از بلایا
emancipator	رهایی دهنده
acquittance	رهایی بخشودگی
disillusioning	رهایی از شیفتگی
break up value	قیمت رهایی
break off position	نقطه رهایی
break off	رهایی ازدرگیری
bomb release line	خط رهایی بمب
disenchantment	رهایی از طلسم
dishallucination	رهایی ازشیفتگی
get out	رهایی یافتن
to get off	رهایی یافتن از
to get rid of	رهایی یافتن از
survival	رهایی از انهدام
to extricate oneself	رهایی یافتن
survivals	رهایی از انهدام
disillusions	رهایی از شیفتگی
rescue	رهایی دادن
rescued	رهایی دادن
keep one's head above water	رهایی یافتن
disillusion	رهایی از شیفتگی
release point	نقطه رهایی
rescues	رهایی دادن
rescuing	رهایی دادن
release	منتشر ساختن رهایی
releases	منتشر ساختن رهایی
to escape [with something]	رهایی یافتن [با چیزی]
lead us not into temtation	ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
released	منتشر ساختن رهایی
dropping angle	زاویه رهایی بمب
to escape with life and limb	سختی رهایی جستن
to save one's neck	از دار رهایی یافتن
on one's feet <idiom>	رهایی ازبیماری یا مشکلات
bomb release point	نقطه رهایی بمب
bailment	رهایی به قید ضمانت
impasse	حالتی که از ان رهایی نباشد
redeemed	از گرو در اوردن رهایی دادن
redeeming	از گرو در اوردن رهایی دادن
redeems	از گرو در اوردن رهایی دادن
helicopter breakup point	نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
emergency relief	رهایی ازمصایب غیر مترقبه
release point	نقطه رهایی ستون راهپیمایی
disencumbrance	رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
get off	رهایی یافتن پیاده شدن از
to p anyone through danger	کسی را از خطر رهایی دادن
angular velocity	سرعت زاویهای رهایی بمب
redeem	از گرو در اوردن رهایی دادن
release	ازاد سازی رهایی واگذاری
saved	رهایی بخشیدن نگاه داشتن
save	رهایی بخشیدن نگاه داشتن
released	ازاد سازی رهایی واگذاری
sectors	تقسیم دیسک به شیار رهایی
redeemer	رهایی بخش نجات دهنده
redeemers	رهایی بخش نجات دهنده
sector	تقسیم دیسک به شیار رهایی
releases	ازاد سازی رهایی واگذاری
saves	رهایی بخشیدن نگاه داشتن
discharges	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
angular velocity bombsight	دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
apotheosis	رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
discharge	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
apotheoses	رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
sponsion	تعهد
liability	تعهد
obligation	تعهد
mandate	تعهد
contract	تعهد
obligations	تعهد
warranties	تعهد
undertaking	تعهد
liabilities	تعهد
assurances	تعهد
commitments	تعهد
commitment	تعهد
assumes	تعهد
assumpsit	تعهد
onus	تعهد
assurance	تعهد
bank bond	تعهد
mandating	تعهد
mandates	تعهد
mandated	تعهد
committment	تعهد
obstriction	تعهد
oblogation	تعهد
assume	تعهد
assunption	تعهد
engagements	تعهد
guarantee	تعهد
engagement	تعهد
guarantees	تعهد
warranty	تعهد
bond	تعهد
guaranteed	تعهد
inextricably	چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
four freedoms	دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
moonlight fliting	گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
peremptory undertaking	تعهد قاطع
preengagement	تعهد قبلی
nonalignment	عدم تعهد
underwrites	تعهد کردن
honouring	انجام تعهد
breach of an obligation	تخلف از تعهد
underwrite	تعهد کردن
discharge of an obligation	سقوط تعهد
mature obligation	تعهد حال
warranty	تعهد کننده
honored	انجام تعهد
honoring	انجام تعهد
honors	انجام تعهد
fulfilment of an obligation	ایفاء تعهد
fulfilment of an obligation	اجرای تعهد
undertake	تعهد کردن
termination of an obligation	انقضاء تعهد
extinction of an obligation	انقضاء تعهد
honour	انجام تعهد
honoured	انجام تعهد
liability to disease	تعهد امادگی
implied assumpist	تعهد ضمنی
without engagement	فاقد تعهد
substitution of an obligation	تبدیل تعهد
take on	تعهد کردن
subscriber	تعهد کننده
enterprise	تعهد تجارت
warranties	تعهد کننده
subscriptions	تعهد پرداخت
enterprises	تعهد تجارت
subscription	تعهد پرداخت
to take on	تعهد کردن
undertaken	تعهد کردن
undertakes	تعهد کردن
committal	تعهد الزام
substitution of a different obligation	تبدیل تعهد
covenants	تعهد کردن
covenant	تعهد کردن
underwrote	تعهد کردن
underwritten	تعهد کردن
underwriting	تعهد کردن
honours	انجام تعهد
recognizance	تعهد نامه
subscribers	تعهد کننده
warrantor	تعهد کننده ضامن
pre engaged	دارای تعهد قبلی
long tail liability	تعهد طولانی مدت
promissory	وابسته به تعهد یا قول
unilateral contract	تعهد یک جانبه ایقاع
novation	تبدیل تعهد یا مدیون
honouring	ایفای تعهد کردن
joint bond	تعهد یا ضمانت مشترک
honoring	ایفای تعهد کردن
plight	تعهد دادن گرفتاری
binding cover	پوشش تعهد شده
honors	ایفای تعهد کردن
liability	تعهد موجودی بانکی
honour	ایفای تعهد کردن
bond	تعهد موافقت نامه
honoured	ایفای تعهد کردن
honours	ایفای تعهد کردن
liabilities	تعهد موجودی بانکی
failure to comply with the transaction	عدم ایفاء تعهد
pledged	تعهد والتزام گروگذاشتن
pledging	تعهد والتزام گروگذاشتن
good performance bond guarntee	وثیقه انجام تعهد
pledges	تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge	تعهد والتزام گروگذاشتن
honored	ایفای تعهد کردن