Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
financial relations
روابط مالی
Other Matches
labor relations
روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
civil military relations
روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
reestablishment of diplomatic relations
برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
financial statement
صورت مالی گزارش مالی
psychophysics
علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
quando acciderint
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
cere
موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
relations
روابط
rapporchment
تجدید روابط
diplomatic relations
روابط دیپلماتیک
economic relations
روابط اقتصادی
ideological relations
روابط ارمانی
public affairs
روابط عمومی
term
روابط فصل
termed
روابط فصل
terming
روابط فصل
paratactic
فاقد روابط
marital relations
روابط زناشویی
disengagement
متارکه روابط
good relations
روابط حسنه
social relations
روابط اجتماعی
sexual relations
روابط جنسی
public relations
روابط عمومی
communal relationship
روابط ناحیهای
industrial relations
روابط صنعتی
space relations
روابط فضایی
diplomatic relations
روابط سیاسی
breach of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
good neigbourly relations
روابط حسن همجواری
interruption of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
severance of diaplomatic relations
قطع روابط سیاسی
break of relations
قطع روابط کردن
come to a rupture
قطع روابط کردن
come to rupture
قطع روابط کردن
community relations
قسمت روابط عمومی
rapprochement
ایجاد روابط حسنه
flesh and blood
<idiom>
روابط نزیک داشتن
industrial relations
روابط کارگر وکارفرما
rupture of diplomatic relations
قطع روابط سیاسی
interstate relations
روابط بین الدول
means end relations
روابط وسیله- هدف
ideological relations
روابط ایده ئولوژیک
phalanstery
روابط تعاونی اجتماعی
rupture of diplomatic relations
قطع روابط دیپلماتیک
internationals
وابسته به روابط بین المللی
international
وابسته به روابط بین المللی
sociometry
سنجش روابط افراد جامعه
anthropology
مبحث روابط انسان با خدا
psychophysics
مبحث روابط روان وماده
electro magnetism
علم روابط فیزیکی میان
amity
روابط حسنه حسن تفاهم
international economic relations
روابط اقتصادی بین المللی
to break off diplomatic relations
روابط دیپلماتیکی را قطع کردن
[سیاست]
to off negotiations
اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
dynamic relation
روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
minnesota spacial relations test
ازمون روابط فضایی مینه سوتا
psychophysical
وابسته بعلم روابط میان تن وروان
The sever ones connections ( relation ) with someone .
روابط خود را با کسی قطع کردن
interdenominational
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
pragmatics
مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
community relations
روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
ententes cordiales
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
entente
روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
input output analysis
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
geopolitic
علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
financial
مالی
pecuniary
مالی
monetary
مالی
accounting classification
کد مالی
fiscal
مالی
finance
مالی
financing
مالی
financed
مالی
finances
مالی
civil censorship
سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
financial ability
تمکن مالی
finance officer
افسر مالی
finance markets
بازارهای مالی
finance house
موسسه مالی
embrocation
روغن مالی
spiel
شیره مالی
financial adviser
مشاور مالی
financial affairs
امور مالی
chamberlain
نافر مالی
financial assets
دارائیهای مالی
financial assets
موجودی مالی
financial bill
لایحه مالی
felting
نمد مالی
rough usage
دست مالی
Mali
کشور مالی
unction
روغن مالی
taction
دست مالی
sustention
استعانت مالی
sustentation
استعانت مالی
subvention
کمک مالی
subsidization
کمک مالی
sparge
گل مالی کردن
subsidies
کمکهای مالی
waxing
موم مالی
snow job
ماست مالی
self support
استقلال مالی
financial budget
بودجه مالی
financial capital
سرمایه مالی
financial centers
مراکز مالی
financial position
وضعیت مالی
chamberlains
نافر مالی
financial secretary
مشاور مالی
judgment debt
محکوم به مالی
inunction
روغن مالی
financial status
وضع مالی
fiscal control
نظارت مالی
fiscal control
کنترل مالی
fiscal policy
سیاست مالی
fiscally
ازلحاظ مالی
in low water
در تنگی مالی
illinition
روغن مالی
funded
اعتبار مالی
financial policy
سیاست مالی
financial plan
برنامه مالی
financial circles
محافل مالی
financial crisis
بحران مالی
financial data
اطلاعات مالی
financial e.
متخصص مالی
financial expenses
هزینههای مالی
financial feasibility
امکان مالی
financial intermediary
واسطه مالی
pecuniary penalty
مجازات مالی
financial inventory
ذخایر مالی
roughcast
گل مالی شده
financial management
مدیریت مالی
non pecuniary
غیر مالی
financial period
دوره مالی
fund
اعتبار مالی
fiscal years
دوره مالی
subsidy
کمک مالی
financier
متخصص مالی
financially
از نظر مالی
slobbery
لجن مالی
financiers
متخصص مالی
mart
بازار مالی
financial year
سال مالی
financial years
سال مالی
fiscal year
سال مالی
financial market
بازار مالی
fiscal year
دوره مالی
fiscal years
سال مالی
embrocations
روغن مالی
committee of ways and means
کمیسیون مالی
crediting
اعتبار مالی
capital commitment
تعهدات مالی
credited
اعتبار مالی
fiscal
سال مالی
credits
اعتبار مالی
anointment
پماد مالی
credit
اعتبار مالی
padding
لگد مالی
tools of fiscal policy
ابزار سیاست مالی
to come into a property
مالی را صاحب شدن
inuct
روغن مالی کردن
To whitewash . To do a perfunctory job. To do a patch - up of work.
ماست مالی کردن
tallow
پیه مالی کردن
scrabbles
دست مالی کردن
means test
سنجش استطاعت مالی
means tests
سنجش استطاعت مالی
scrabbled
دست مالی کردن
current income
درامد یک سال مالی
spiel
شیره مالی کردن
scrabbling
دست مالی کردن
felt
نمد مالی کردن
corporate treasurer
مدیر امور مالی
pure fiscal policy
سیاست مالی خالص
chief financial officer
[CFO]
مدیر امور مالی
aid package
بسته کمک مالی
mud bath
گل مالی تن برای درمان
scrabble
دست مالی کردن
discretionary fiscal policy
سیاست مالی اختیاری
finances
قسمت مالی یا دارایی
financed
قسمت مالی یا دارایی
financial planning
برنامه ریزی مالی
financial mission
هئیت مامورین مالی
financial investment
سرمایه گذاری مالی
financial intermediary
موسسه مالی واسطه
compensatory fiscal policy
سیاستهای مالی ترمیمی
contractionary fiscal policy
سیاست مالی انقباضی
anointing
روغن مالی کردن
restrictive fiscal policy
سیاست مالی انقباضی
financial accounts
حساب های مالی
finance company
شرکت تامین مالی
expansionary fiscal policy
سیاست مالی انبساطی
disbursing officer
افسر ذیحساب مالی
finance
قسمت مالی یا دارایی
embrocate
روغن مالی کردن
financing
قسمت مالی یا دارایی
salvage
مالی را از خطرنجات دادن
salvaged
مالی را از خطرنجات دادن
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
functional finance
سیاست مالی اصولی
anoints
روغن مالی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com