Dictiornary-Farsi | روابط کارگر وکارفرما | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما


Other Matches

labor relations	روابط کارگر و کارفرما روابط کارگری
board of conciliation	هیاتی که برای پیشگیری وایجاد توافق بین کارگر وکارفرما انجام وفیفه میکند
civil military relations	روابط بین نظامیان وغیرنظامیان روابط نظامیان با مردم کشورهای دیگر
reestablishment of diplomatic relations	برقراری مجدد روابط سیاسی اعاده روابط سیاسی
gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
psychophysics	علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
relations	روابط
rapporchment	تجدید روابط
termed	روابط فصل
financial relations	روابط مالی
marital relations	روابط زناشویی
term	روابط فصل
terming	روابط فصل
economic relations	روابط اقتصادی
communal relationship	روابط ناحیهای
diplomatic relations	روابط دیپلماتیک
diplomatic relations	روابط سیاسی
public affairs	روابط عمومی
disengagement	متارکه روابط
good relations	روابط حسنه
space relations	روابط فضایی
industrial relations	روابط صنعتی
ideological relations	روابط ارمانی
social relations	روابط اجتماعی
public relations	روابط عمومی
paratactic	فاقد روابط
sexual relations	روابط جنسی
break of relations	قطع روابط کردن
phalanstery	روابط تعاونی اجتماعی
community relations	قسمت روابط عمومی
rupture of diplomatic relations	قطع روابط سیاسی
flesh and blood <idiom>	روابط نزیک داشتن
rupture of diplomatic relations	قطع روابط دیپلماتیک
interruption of diplomatic relations	قطع روابط سیاسی
breach of diplomatic relations	قطع روابط سیاسی
rapprochement	ایجاد روابط حسنه
severance of diaplomatic relations	قطع روابط سیاسی
come to a rupture	قطع روابط کردن
come to rupture	قطع روابط کردن
good neigbourly relations	روابط حسن همجواری
means end relations	روابط وسیله- هدف
interstate relations	روابط بین الدول
ideological relations	روابط ایده ئولوژیک
international economic relations	روابط اقتصادی بین المللی
electro magnetism	علم روابط فیزیکی میان
anthropology	مبحث روابط انسان با خدا
psychophysics	مبحث روابط روان وماده
sociometry	سنجش روابط افراد جامعه
international	وابسته به روابط بین المللی
internationals	وابسته به روابط بین المللی
amity	روابط حسنه حسن تفاهم
minnesota spacial relations test	ازمون روابط فضایی مینه سوتا
to break off diplomatic relations	روابط دیپلماتیکی را قطع کردن [سیاست]
to off negotiations	اعلان قطع گفتگو یا روابط کردن
The sever ones connections ( relation ) with someone .	روابط خود را با کسی قطع کردن
psychophysical	وابسته بعلم روابط میان تن وروان
dynamic relation	روابط میان جوهروعرض یاعلت و معلول
interdenominational	وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
ententes	روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
ententes cordiales	روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
community relations	روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
entente	روابط حسنه دولتهای متحابه ودوست حسن تفاهم
pragmatics	مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
input output analysis	تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
geopolitic	علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
employe	کارگر
workwoman	زن کارگر
workpeople	کارگر
workingman	کارگر
craftsman assistant	کارگر
cooly	کارگر
master workman	سر کارگر
joss	سر کارگر
laborer	کارگر
shopman	کارگر
telling	کارگر
workwoman	کارگر زن
workman	کارگر
labored	کارگر
worker	کارگر
labors	کارگر
labourers	کارگر
workmen	کارگر
laborers	کارگر
labourer	کارگر
labour	کارگر
active	کارگر
effective	کارگر
operatives	کارگر
operative	کارگر
employee	کارگر
labor	کارگر عمله
outworker	کارگر ازاد
lay off	تعلیق کارگر
journey man	کارگر مزدور
migrant worker	کارگر مهاجر
workpeople	طبقه کارگر
laboring class	طبقه کارگر
mealmen	کارگر اسیاب
munitioneer	کارگر زرادخانه
labor party	حزب کارگر
labor	حزب کارگر
piler	کارگر شمعکوب
coalminer	کارگر معدن
charge hand	کارگر معمولی
unskilled labor	کارگر غیرماهر
unskilled worker	کارگر ساده
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
work force	تعداد کارگر
workfolk	جماعت کارگر
steelworkers	کارگر پولادسازی
steelworker	کارگر پولادسازی
workfolks	جماعت کارگر
working man	کارگر افزارمند
stable-boys	کارگر اصطبل
workingman	ازطبقه کارگر
stable-boy	کارگر اصطبل
farm hands	کارگر مزرعه
farm hand	کارگر مزرعه
dairymaids	کارگر لبنیاتی
reacher	کارگر نخ تاب
labour day	روز کارگر
road maker	کارگر راه
seasonal worker	کارگر فصلی
shovelbill	کارگر بیل زن
shoveler	کارگر بیل زن
shovelman	کارگر بیل زن
skilled labour	کارگر ماهر
skilled worker	کارگر ماهر
slave ant	مورچه کارگر
dairymaid	کارگر لبنیاتی
navvies	کارگر ساده
journeymen	کارگر مزدور
brain worker	کارگر مغزی
journeyman	کارگر متخصص
journeyman	کارگر ماهر
journeyman	کارگر مزدور
labour	حزب کارگر
labour	کارگر عمله
labors	حزب کارگر
labors	کارگر عمله
craftsman	کارگر ماهر
casual labour	کارگر اتفاقی
labored	حزب کارگر
common labour	کارگر عمومی
labored	کارگر عمله
journeymen	کارگر ماهر
journeymen	کارگر متخصص
longshoremen	کارگر اسکله
longshoreman	کارگر اسکله
swotting	کارگر زحمتکش
navvy	کارگر ساده
swotted	کارگر زحمتکش
swot	کارگر زحمتکش
leavens	عامل کارگر
leavening	عامل کارگر
refiner	کارگر پالایشگاه
refiners	کارگر پالایشگاه
leaven	عامل کارگر
accommodator	کارگر کمکی
proletariat	طبقه کارگر
proletariat	کارگر ورنجبر
working classes	طبقه کارگر
labourparty	حزب کارگر
craftsmen	کارگر ماهر
exploitation of labor	استثمار کارگر
dockers	کارگر لنگرگاه
farmhand	کارگر مزرعه
furnace man	کارگر کوره
dockers	کارگر بارانداز
docker	کارگر لنگرگاه
docker	کارگر بارانداز
workings	کارگر طرزکار
working	کارگر طرزکار
hodcarrier	کارگر ناوه کش
swots	کارگر زحمتکش
Labour Party	حزب کارگر
date labourer	کارگر روزمزد
working class	طبقه کارگر
day laborer	روز کارگر
day labourer	کارگر روزمزد
daysman	کارگر روزمزد
May Day	روز کارگر
civil censorship	سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
workmanly	شایسته کارگر خوب
working paper	ورقهء استخدام کارگر
work people	کارگران طبقه کارگر
proletarian	عضو طبقه کارگر
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
wright	کارگر سازنده نجار
effectively	بطور موثر یا کارگر
stevedore	کارگر بار انداز
stevedores	کارگر بار انداز
workmanlike	شایسته کارگر خوب
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
railroader	کارگر راه اهن
deckhand	کارگر عرشه کشتی