English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
production routine روال تولید
Other Matches
procedure روال
routines روال
rubrics روال
routinely روال
routine روال
zeitgeist روال
rubric روال
capacity cost هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
supervisory routine روال نافر
target routine روال هدف
library routine روال کتابخانه
source routine روال منبع
library routine روال کتابخانهای
sevice routine روال خدماتی
routine library کتابخانه روال ها
output routine روال خروجی
object routin روال مقصود
monitor routine روال مبصر
master routine شاه روال
recovery routine روال ترمیمی
recursive routine روال بازگشتی
main routine روال اصلی
library routine روال مجموعه ها
test routine روال ازماینده
loading routine روال بارکننده
executive routine روال اجرایی
diagnostic routine روال تشخیصی
diagnostic routine روال تشخیص
closed routine روال بسته
generalized routine روال کلی
spankings ابر روال
spanking ابر روال
utility routine روال سودمند
relocatable routine روال جابجاپذیر
tracing routine روال ردیاب
tracing routine روال رسام
tracing routine روال ردیابی
pilot line operation کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
autostart routine روال اغازگر خودکار
dynamic subroutine زیر روال پویا
error routine روال خطا پرداز
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
recursive subroutine زیر روال بازگشتی
generalized routine روال تعمیم یافته
maintenance routine روال تعمیر و نگهداری
floating point rutine روال ممیز شناور
producer's goods هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconds مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
bootstrap routine روال خود راه انداز
canned routine روال قالب ریزی شده
in line subroutine زیر روال درون برنامهای
euler theorem در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary غده تولید کننده منی محل تولید منی
families محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
fullest مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
manufactured تولید
assembly line خط تولید
articulation تولید
manufacture تولید
progeniture تولید
manufactures تولید
production line خط تولید
turn out تولید
total product تولید کل
production lines خط تولید
total output تولید کل
aggregate output تولید کل
low productivity تولید کم
fabrication تولید
assembly تولید
output تولید
productions تولید
production rule تولید
generations تولید
production technique فن تولید
products تولید
product تولید
production تولید
outputs تولید
generation تولید
assembly lines خط تولید
genesis تولید
procreates تولید کردن
branches of production شاخههای تولید
calorification تولید حرارت
bring forward تولید کردن
branches of production رشتههای تولید
jamming تولید پارازیت
beeped تولید صدا
beget تولید کردن
procreating تولید کردن
cost of production هزینه تولید
beeping تولید صدا
begetting تولید کردن
procreated تولید کردن
beep تولید صدا
chymification تولید کیموس
chylification تولید کیلوس
carcinogenesis تولید سرطان
capital intensive technique فن تولید سرمایه بر
begets تولید کردن
procreate تولید کردن
beeps تولید صدا
begat تولید کردن
manufacturers تولید کننده
reproduction تولید مجدد
reproduction تولید مثل
mass-production تولید انبوه
producers تولید کننده
producer تولید کننده
manufacturer تولید کننده
begotten تولید کرده
reproduction تولید دوباره
reproductions تولید مثل
reproductions تولید مجدد
average product تولید متوسط
aggregate production function تابع تولید کل
raises تولید کردن
aggradation of permafrost تولید مه شبنم
productivity قابلیت تولید
aggradation of permafrost تولید شبنم
raise تولید کردن
production factors عوامل تولید
factors of production عوامل تولید
agents of production عوامل تولید
reproductions تولید دوباره
sparking تولید جرقه
potential output تولید بالقوه
production control کنترل تولید
production cost هزینه تولید
production efficiency کارائی تولید
production efficiency کارائی در تولید
production engineer مهندس تولید
production facility سهولت تولید
production frontier مرز تولید
production function تابع تولید
production gap شکاف تولید
production time زمان تولید
productive capacity فرفیت تولید
progenitive تولید کننده
production coefficient ضریب تولید
production capacity فرفیت تولید
production account حساب تولید
power of production نیروی تولید
producible قابل تولید
production index شاخص تولید
production management مدیریت تولید
production method روش تولید
production part بخش تولید
production period دوره تولید
production process فرایند تولید
production process جریان تولید
production program برنامه تولید
production programme برنامه تولید
pyogenesis تولید چرک
rate of output نرخ تولید
underproduction تولید ناکافی
volume of production حجم تولید
put out <idiom> تولید کردن
turn out تولید کردن
the procreative instinct غریزه تولید
system generation تولید سیستم
rate of output میزان تولید
regeneracy تولید مجدد
relations of production رابطه تولید
reporduce تولید مجدد
report generation تولید گزارش
reproductivity استعداد تولید
scale of production مقیاس تولید
suppuration تولید جراحت
surplus production تولید اضافی
surplus production مازاد تولید
surplus production فزونی تولید
national product تولید ملی
generating tool ابزار تولید
generation of current تولید جریان
generation of oscillations تولید نوسان
home country محل تولید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com