Dictiornary-Farsi | روان درمانی سر پایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
ambulatory psychotherapy	روان درمانی سر پایی


Other Matches

psychotherapy	روان درمانی
directive psychotherapy	روان درمانی رهنمودی
direct psychotherapy	روان درمانی رهنمودی
nondirective psychotherapy	روان درمانی بی رهنمود
psychagogy	روان درمانی رهنمودی
reconstructive psychotherapy	روان درمانی بازساختی
brief psychotherapy	روان درمانی کوتاه مدت
psychologically	از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
criss-crosses	پایی
criss-crossed	پایی
planters	کف پایی
criss-crossing	پایی
planter	کف پایی
plantar	کف پایی
criss-cross	پایی
physiotherapy	تن درمانی
therapeutic	درمانی
remedial	درمانی
hydropathic	اب درمانی
hydrotherapy	اب درمانی
physical therapy	تن درمانی
pedalling	پدال پایی
espadrille	کفش دم پایی
panton	کفش دم پایی
papoosh	کفش سر پایی
pedicab	سه چرخه پایی
shoepack	کفش دم پایی
foot control	کنترل پایی
shoepac	کفش دم پایی
polypody	هزار پایی
velocipede	دوچرخه پایی
pantof	کفش دم پایی
pedals	پدال پایی
push bike	دوچرخه پایی
pedalled	پدال پایی
pedaling	پدال پایی
pedaled	پدال پایی
pedal	پدال پایی
push bikes	دوچرخه پایی
bicycle	دوچرخه پایی
pantof	کفش سر پایی
territoriality	بوم پایی
pumiceous	سنگ پایی
foot starter	استارتر پایی
elephantiasis	پیل پایی
bicycles	دوچرخه پایی
footy	پادار پایی
footrest	زیر پایی
foot brake	ترمز پایی
foot operated starting switch	استارتر پایی
footholds	زیر پایی
foothold	زیر پایی
foot pedal	پدال پایی
semantic therapy	معنا درمانی
recreation therapy	سرگرمی درمانی
hydrotherapeutic	بنگاه اب درمانی
reality therapy	واقعیت درمانی
narcotherapy	تخدیر درمانی
thermotherapy	حرارت درمانی
therapeutic community	اجتماع درمانی
hydropath establishment	بنگاه اب درمانی
family therapy	خانواده درمانی
gestalt therapy	گشتالت درمانی
relaxation therapy	ارمش درمانی
religious therapy	دین درمانی
physical therapy	ورزش درمانی
role therapy	نقش درمانی
electrotherapy	برق درمانی
music therapy	موسیقی درمانی
logopedics	گفتار درمانی
homoeopathy [British]	همسان درمانی
hydropathist	متخصص اب درمانی
behavior therapy	رفتار درمانی
chemotherapy	شیمی درمانی
art therapy	هنر درمانی
will therapy	اراده درمانی
speech therapy	گفتار درمانی
radiotherapy	پرتو درمانی
homeopathy	همسان درمانی
therapeutic millieu	محیط درمانی
hypnotherapy	هیپنوتیسم درمانی
immunotherapy	ایمن درمانی
insight therapy	بینش درمانی
therapeutic impasse	بن بست درمانی
convulsive therapy	تشنج درمانی
group therapy	گروه درمانی
milieu therapy	محیط درمانی
kinesiotherapy	جنبش درمانی
play therapy	بازی درمانی
an odd slipper	یک لنگه کفش سر پایی
foot starter	راه انداز پایی
coefficient of rigidity	ضریب سخت پایی
lubberliness	بی دست و پایی ناازمودگی
defendance need	نیاز خویشتن پایی
kick starter	راه انداز پایی
modulus of rigidity	ضریب سخت پایی
pumicestone slag	سرباره سنگ پایی
tarsal	مچ پایی استخوان قوزک پا
treadle press	ماشین چاپ پایی
cerebral electrotherapy	برق درمانی مغزی
curative	دارای خاصیت درمانی
balneology	علم استحمام درمانی
to muff a ball	از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
lubberly	از روی کودنی یابیدست و پایی
to muff a catch	از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
foot operated starting switch	کلید راه انداز پایی
takeoff leg	پایی که فشار برروی ان است
subbass	کلیدرکاب پایی ارگ وپیانو
melodion	یکجور ارگ دستی یا پایی
maladroitness	ناشی گری بیدست و پایی
hospitalization	پذیرایی خدمات بیمارستانی و درمانی
melodeon	ارگ پایی یا دستی نوعی نی کوچک
foot pedal switch	سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
pivot foot	پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
psychophysics	علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
triage	سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
lead	پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
leads	پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
glib	روان
ghost	روان
flowing	روان
fluent	روان
glibly	روان
ghosts	روان
fluids	روان
gushing	روان
fluid	روان
flowingly	روان
handy	روان
handier	روان
handiest	روان
liquid	روان
psyche	روان
shifting sand	شن روان
cursive	روان
running water	اب روان
profluent	روان
dust bowl	شن روان
facile	روان
slurry	گل روان
inviscid	روان
liquids	روان
easier	روان
easiest	روان
lotic water	اب روان
spiriting	روان
easy	روان
voluble	روان
liquidly	روان
spirit	روان
crymotherapy	درمان بوسیله سرما سرما درمانی
cryotherapy	درمان بوسیله سرما سرما درمانی
escalator	پله روان
psychogenic	روان زاد
psychometrics	روان سنجی
psychologt	روان شناسی
psychography	روان نگاری
psychodynamic	روان پویشی
psychics	روان شناسی
anima	مادینه روان
psychometry	روان سنجی
gushingly	بطور روان
quick sand	ماسه روان
psychotherapeutic	روان درمانبخش
psychosomatics	روان تنایی
psychophysiology	روان- فیزیولوژی
psychophysics	روان- فیزیک
running sand	ریگ روان
psychoneurosis	روان رنجوری
moving stairway	پله روان
moving staircase	پله روان
ballpoint pens	روان نویس ها
liquid fire	اتش روان
palanquin	تخت روان
palankeen	تخت روان
psychoneurotic	روان رنجور
mind body problem	مساله تن و روان
neuroticism	روان رنجورخویی
moving staircase	پله روان
to run off	روان بودن
traumatism	روان زخم
smoothe	روان بی تکان
psychedelic	روان گردان
liquid bitumen	قیر روان
to let off	روان ساختن
let off	روان کردن
ballpoints	روان نویس ها
ballpens	روان نویس ها
sedan chaire	تخت روان
sleep walker	خوابیده شب روان
ball pens	روان نویس ها
strecher	تخت روان
it rained blood	روان بود
quick gravel	ریگ روان
lash vi	روان شدن
biers	تخت روان
dune	ریگ روان
littering	تخت روان
psyche	روان روح
quicksand	ریگ روان