Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (8 milliseconds)
English
Persian
Foxes when they cannot reach the grapes say they a.
<proverb>
روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
Other Matches
earths
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
She is a habitual liar.
روی عادت دروغ می گوید
one or other of you lies
یکی از شما دو تن دروغ می گوید
it is said in the bible that
در کتاب مقدس می گوید یامینویسد که
my ears burn
گویی کسی از من سخن می گوید
he received a broken hand
دستش شکست
catch
بازی دستش ده
He swears like a trooper.
آدم بد دهنی است (فحش وناسزا می گوید )
only death does not tell lies
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
he did his level best
انچه از دستش برامدکرد
I clasped her hand warmly.
دستش را بگرمی می فشرم
She really gets me . She infuriates .
از دستش خیلی کوکم
living from hand to mouth
<idiom>
دستش به دهانش می رسد
She never gets any gratitude .
دستش نمک ندارد
his hand want's two fingers
دستش دو انگشت ندارد
his hand lack one finger
دستش یک انگشت ندارد
a hand to mouth existence
<idiom>
دستش به دهانش می رسد
I paid him back. in his own coin.
حقش را کف دستش گذاشتم
He has lost count.
حساب از دستش دررفته
be caught out
<idiom>
دستش بر ملا می شود
My sister says she's looking forward to meeting you.
خواهر من می گوید که مشتاق است با شما آشنا شود.
The people have got wise to him.
مردم دستش را خوانده اند
I ll pay him back in his own coin .
حقش را کف دستش خواهم گذارد
money burns a hole in his pocket
<idiom>
پول تو دستش بند نمی شود
anthropomorphic software
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
attention code
حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
butterfingers
کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
He has vowed not to gamble again.
پشت دستش را داغ کرده که دیگه قمار نکند.
have one's hand full
کار مهمتر داشتن
[دستم یا دستش بند است]
nightshade
سگ انگور
the juice of the grape
اب انگور
grapes
انگور
blood of the grape
اب انگور
grape
انگور
to twitch off grapes
انگور چیدن
scuppernong
انگور مشک
muscadine
انگور مشک
grapy
شبیه انگور
grape stone
دانه انگور
muscatel
انگور مشک
rareripe
انگور زود رس
malvasia
نوعی انگور
grape stone
هسته انگور
grapevines
درخت انگور
vintage
انگور چینی
vintages
انگور چینی
gooseberries
انگور فرنگی
gooseberry
انگور فرنگی
grapevine
درخت انگور
dos
نشانگری که می گوید DOS آماده پذیرش یک دستور تایپ شده روی صفحه کلید است
viniculture
پرورش انگور شراب
muscatel
انگور یاشراب موسکاتل
aciniform
انگور مانند خوشهای
botryoidal
شبیه خوشه انگور
scuppernong
شراب انگور مشک
gooseberry bush
درخت انگور وحشی
muscadine
باده انگور مشک
vintages
فصل انگور چینی محصول
vintage
فصل انگور چینی محصول
botryoidal
دارای شکل خوشه انگور
riesling
انگور سفید نواحی راین
winegrower
کشتگر انگور کسیکه انگورمیکارد
stum
شیره انگور باده تازه
vintage year
سال وفور محصول انگور
winepress
ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
madrono
توت فرنگی درختی انگور خرس
madrone
توت فرنگی درختی انگور خرس
madrona
توت فرنگی درخت انگور خرس
grapevine
[تزئینی به شکل درخت انگور]
[معماری]
fox
روباه
foxes
روباه
foxing
روباه
reynard
روباه
blue fox
سگ روباه
foxtail
دم روباه
fox brush
دم روباه
arctic fox
سگ روباه
dog fox
روباه
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
fox grape
انگور ترش نواحی شمال شرقی امریکا
piped
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
foxy
روباه صفت
pit
حفره روباه
kennels
لانه روباه
pits
حفره روباه
kennel
لانه روباه
vulpine
روباه صفت
foxiest
روباه صفت
vixens
روباه ماده
yoicks
صید روباه
vixen
روباه ماده
foxier
روباه صفت
hanky panky
روباه بازی
scoria
روباه سربار
foxhole
سوراخ روباه
hanky-panky
روباه بازی
foxholes
سوراخ روباه
How did you make out? Did you succeed or fail?
شیری یا روباه ؟
guile
روباه صفتی
viticulture
صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
tokay
انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
fox hole
سنگر حفره روباه
vixenish
شبیه روباه ماده
cub hunting
شکار بچه روباه
silver fox
روباه نقره فام
foxhunt
شکار روباه باتازی
dynamically
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
dynamic
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
meter power supply
امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
thyrsus
نیزهای که سر ان میوه کاج ویا شاخه انگور نصب شده
foxhunt
باتازی شکار روباه کردن
master of
سرپرست گروه شکار روباه
to be like a fox
<idiom>
مثل روباه حیله گر بودن
to rid to hounds
با تازی شکار روباه کردن
to ride to hounds
با تازی شکار روباه کردن
earth stopper
مامور بستن سوراخهای روباه
foxhound
تازی مخصوص شکار روباه
foxhounds
تازی مخصوص شکار روباه
break cover
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
brushes
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
tallyho
صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
to get
[lay]
[put]
your hands on somebody
<idiom>
کسی را گرفتن
[دستش به کسی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
mask
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
fox-hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
The fox,being asked who his withness was ,said, my.
<proverb>
به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
fox hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
masks
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
drag hunt
شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
view halloo
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
foxtail
یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
tallyho
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
He has an itching palm .
دستش کج است ( اهل دزدی است )
meander border
[طرح پیچ در پیچ و منقطع در حاشیه با مخلوطی از گل ها و پیچک های انگور]
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
pteropus
شبپره میوه خور که پوزه اش مانند پوزه روباه است
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
fox
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing
روباه بازی کردن تزویر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com