Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
vixen
روباه ماده
vixens
روباه ماده
Search result with all words
vixenish
شبیه روباه ماده
Other Matches
earths
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
earth
حفره زیرزمینی روباه بیرون راندن روباه از سوراخ
thermite
ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset
ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
materialism
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
photoresist
ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
gunk
ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
dopes
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
dope
معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
coolant
ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolants
ماده سرماساز ماده خنک کننده
female connector
دوشاخه ماده متصل کننده ماده
reynard
روباه
fox brush
دم روباه
foxtail
دم روباه
arctic fox
سگ روباه
dog fox
روباه
blue fox
سگ روباه
fox
روباه
foxes
روباه
foxing
روباه
pits
حفره روباه
hanky panky
روباه بازی
foxier
روباه صفت
vulpine
روباه صفت
yoicks
صید روباه
How did you make out? Did you succeed or fail?
شیری یا روباه ؟
guile
روباه صفتی
foxy
روباه صفت
foxiest
روباه صفت
scoria
روباه سربار
kennel
لانه روباه
foxhole
سوراخ روباه
kennels
لانه روباه
pit
حفره روباه
hanky-panky
روباه بازی
foxholes
سوراخ روباه
pigments
ماده رنگی ماده ملونه
fueled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelling
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel
ماده انرژی زا ماده کارساز
fuels
ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment
ماده رنگی ماده ملونه
fox hole
سنگر حفره روباه
silver fox
روباه نقره فام
foxhunt
شکار روباه باتازی
cub hunting
شکار بچه روباه
earth stopper
مامور بستن سوراخهای روباه
to be like a fox
<idiom>
مثل روباه حیله گر بودن
to ride to hounds
با تازی شکار روباه کردن
to rid to hounds
با تازی شکار روباه کردن
master of
سرپرست گروه شکار روباه
foxhunt
باتازی شکار روباه کردن
break cover
خروج روباه یا خرگوش ازپناهگاه
foxhounds
تازی مخصوص شکار روباه
foxhound
تازی مخصوص شکار روباه
tallyho
صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
brushes
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brush
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
The fox,being asked who his withness was ,said, my.
<proverb>
به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم.
fox hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
masks
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
mask
کلاه مخصوص شمشیربازی سر روباه شکار شده
fox-hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
view halloo
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
drag hunt
شکار با تازی در مسیری بابوی مصنوعی روباه بخاطرورزش
foxtail
یکجورعلف که درسران خوشه هایی ماننددم روباه دارد
tallyho
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
Foxes when they cannot reach the grapes say they a.
<proverb>
روباه دستش به انگور نمى رسد مى گوید ترش است .
gynandromorph
جانور نر و ماده هم نر و هم ماده
anti-
ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
oogamete
سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
pteropus
شبپره میوه خور که پوزه اش مانند پوزه روباه است
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
foxing
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes
روباه بازی کردن تزویر کردن
fox
روباه بازی کردن تزویر کردن
antimatter
ضد ماده
substances
ماده
nanny goat
بز ماده
bitches
سگ ماده
abscess
ماده
abscesses
ماده
stipulation
ماده
clause
ماده
clauses
ماده
provision
ماده
nany
بز ماده
nanny goats
بز ماده
bitch
سگ ماده
bitched
سگ ماده
agent
ماده
agents
ماده
matter
ماده
monoclinous
نر و ماده
article
ماده
articles
ماده
stuffs
ماده
stuffed
ماده
bitching
سگ ماده
substance
ماده
foamed meterid
ماده کف
stuffless
بی ماده
matters
ماده
mattering
ماده
stuff
ماده
anti matter
ضد ماده
female
ماده
metal
ماده
metals
ماده
catch for door bolt
ماده
item
ماده
materials
ماده
items
ماده
material
ماده
mattered
ماده
female plug
دو شاخه ماده
fillers
ماده پرکننده
exereta substance
ماده پس داده
explosive d.
ماده منفجره دی
ferroelectric material
ماده فروالکتریک
female connector
بسط ماده
bull whale
نهنگ ماده
fillers
ماده پر کننده
hen bird
پرنده ماده
break clause
ماده نقض
gynophore
ماده بر برچه بر
high explosive
ماده منفجره
basophil
ماده قلیادوست
basophile
ماده قلیادوست
heparin
ماده چندقندی
fluoresent matter
ماده فلوئورسان
hen sparrow
گنجشک ماده
bituminous matter
ماده قیری
hen parrot
طوطی ماده
chemical agent
ماده شیمیایی
filler
ماده پرکننده
jellies
ماده لزج
parasiticide
ماده انگل کش
pea ken
طاوس ماده
mineral
ماده معدنی
additives
ماده افزودنی
additive
ماده افزودنی
female connector
اتصال ماده
picritol
ماده پیکریتول
stuffs
ماده اولیه
stuffed
ماده اولیه
stuff
ماده اولیه
pigment dye
ماده رنگی
jelly
ماده لزج
oxime
ماده اوکسیم
female f.
قوش ماده
fecula
ماده نشاستهای
hen bird
مرغ ماده
mineral material
ماده کانی
casein
ماده پنیری
mineral material
ماده معدنی
molded plastics
ماده پرسی
mucin
ماده بزاقی
n type material
ماده نوع "ان "N
ogress
ماده غول
atropine
ماده اتروپین
nutrients
ماده مغذی
nutrient
ماده مغذی
filler
ماده پر کننده
cow calf
گوساله ماده
precursor
پیش ماده
continuation clause
ماده تداوم
consumable
ماده مصرفی
conservation of matter
بقای ماده
doe
خرگوش ماده
keratin
ماده شاخی
grimalkin
گربه ماده
doe
گوزن ماده
guinea hen
بوقلمون ماده
coloring substance
ماده رنگ
coloring matter
ماده رنگ
coloring agent
ماده رنگ
isotropic material
ماده همسانگرد
abhesive
ماده ضد چسبندگی
keratine
ماده شاخی
precursors
پیش ماده
dope
ماده مخدر
lignin
ماده چوب
lyddite
ماده لیدیت
corrodent
ماده اکاله
deglutinate
ماده لزج
malkin
ماده دیو
mattery
ماده مانند
roe
گوزن ماده
developer agent
ماده فهور
leopardess
ماده پلنگ
gray matter
ماده خاکستری
dopes
ماده مخدر
constituent
ماده متشکله
disinfector
ماده ضدعفونی
constituents
ماده متشکله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com