English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (4 milliseconds)
English Persian
opposite روبرو
opposites روبرو
head on روبرو
head-on روبرو
vis a vis روبرو
vis-a-vis روبرو
frontal روبرو
adverse روبرو
afront روبرو
Other Matches
opposed روبرو مواجه
facing pages صفحات روبرو
apposed engine موتور روبرو
confront روبرو شدن با
confronted روبرو شدن با
confronting روبرو شدن با
confronts روبرو شدن با
opposites روبرو معکوس
full view نمای روبرو
the house over the way خانه روبرو
stand up to روبرو شدن با
on the opposite side در طرف روبرو
up against <idiom> روبرو شدن با
head wind باد روبرو
opposite وارونه از روبرو
opposite روبرو معکوس
opposites وارونه از روبرو
horizontally opposed engine موتور تخت روبرو
opposed piston engine موتور سیلندر روبرو
to stand up to one's opponent با حریف روبرو شدن
front فرمان سر روبرو جلو
acounter روبرو شدن بادشمن
affront روبرو دشنام دادن
fronting فرمان سر روبرو جلو
encounter روبرو شدن بادشمن
encountered روبرو شدن بادشمن
encountering روبرو شدن بادشمن
encounters روبرو شدن بادشمن
vis a vis شخص روبرو درمقابل
vis-a-vis شخص روبرو درمقابل
diagonally ازگوشهای بگوشه روبرو
stand up to someone <idiom> شجاعت روبرو شدن را داشتن
We are confronting a difficult problem. با مسأله مشکلی روبرو هستیم
to face the music دلیرانه با چیزی روبرو شدن
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
opposability امادگی برای روبرو گذاشتن
volte face چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
volte-face چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
rencounter با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
there is a fire opposites در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
to raise big problems for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to take the bull by the horns دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
punch در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punched در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
Back to the drawing board <idiom> [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
left slide حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com