Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
English
Persian
to raise big problems for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
Other Matches
to face a serious problem for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
We have problems of our own.
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
innocent passage
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
letter of recall
نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
rencontre
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
republic
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics
حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
semaphore
مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
Burundi
کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession
تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
demagnetize
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
degausser
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
provincialism
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
go out of one's way
<idiom>
تلاش زیادی کردن
go on
<idiom>
زیادی صحبت کردن
he inherited a large fortune
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
splurge on something
<idiom>
پول زیادی خرج کردن
To cover (traverse)long distances.
مسافت زیادی راطی کردن
to pad a sentence
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
zeros
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to occupy much space
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
put on one's thinking cap
<idiom>
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
zeroes
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zero
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
pay through the nose
<idiom>
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
growing pains
مشکلات
difficulties
مشکلات
This is plain highway robbery .
این که اسمش لخت کردن است ( پول زیادی گرفتن )
economic problems
مشکلات اقتصادی
battle problems
مشکلات رزمی
take it
<idiom>
تحمل مشکلات
problem checklist
فهرست مشکلات
on one's feet
<idiom>
رهایی ازبیماری یا مشکلات
bite the bullet
<idiom>
فائق آمدن بر مشکلات
work in
مشکلات را از میان برداشتن
opposites
روبرو
opposite
روبرو
afront
روبرو
vis-a-vis
روبرو
adverse
روبرو
head on
روبرو
frontal
روبرو
head-on
روبرو
vis a vis
روبرو
last straw
<idiom>
[آخرین مشکل از یک سری مشکلات]
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
up against
<idiom>
روبرو شدن با
confronted
روبرو شدن با
apposed engine
موتور روبرو
the house over the way
خانه روبرو
confronting
روبرو شدن با
confronts
روبرو شدن با
facing pages
صفحات روبرو
stand up to
روبرو شدن با
on the opposite side
در طرف روبرو
opposite
روبرو معکوس
opposite
وارونه از روبرو
opposed
روبرو مواجه
full view
نمای روبرو
opposites
روبرو معکوس
head wind
باد روبرو
confront
روبرو شدن با
opposites
وارونه از روبرو
revolutionizes
در کشور ایجاد شورش کردن
import
به کشور اوردن افهار کردن
imported
به کشور اوردن افهار کردن
importing
به کشور اوردن افهار کردن
to emigrate
[to]
مهاجرت کردن
[به]
[به کشور دیگررفتن]
revolutionized
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionised
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionises
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionising
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionizing
در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize
در کشور ایجاد شورش کردن
structuring
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structure
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
structures
تعدادی تابع مرتبط به هم برای حل مشکلات
pull off
باوجود مشکلات بکارخود ادامه دادن
streetwise
ماهر در برخورد با مشکلات و خشونتهای شهری
fronting
فرمان سر روبرو جلو
acounter
روبرو شدن بادشمن
diagonally
ازگوشهای بگوشه روبرو
front
فرمان سر روبرو جلو
to stand up to one's opponent
با حریف روبرو شدن
opposed piston engine
موتور سیلندر روبرو
horizontally opposed engine
موتور تخت روبرو
encounters
روبرو شدن بادشمن
encountering
روبرو شدن بادشمن
vis-a-vis
شخص روبرو درمقابل
affront
روبرو دشنام دادن
vis a vis
شخص روبرو درمقابل
encounter
روبرو شدن بادشمن
encountered
روبرو شدن بادشمن
deportation
تبعید و بیرون کردن فردخارجی از کشور
calculators
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
calculator
ماشین الکترونیکی که پاسخ مشکلات عددی را میدهد
We are confronting a difficult problem.
با مسأله مشکلی روبرو هستیم
stand up to someone
<idiom>
شجاعت روبرو شدن را داشتن
opposed piston engine
موتور پیستون روبرو متقابل
opposability
امادگی برای روبرو گذاشتن
to face the music
دلیرانه با چیزی روبرو شدن
To smuggle in to ( out of ) a country .
جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
to move one's operation offshore
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
nonaligned
کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
through thick and thin
<idiom>
دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
alpha beta technique
روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
volte face
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
volte-face
چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
there is a fire opposites
در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
to take the bull by the horns
دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
He is seriously claiming
[trying to tell us]
that the problems are all the fault of the media.
او
[مرد]
به طور جدی ادعا می کند که همه مشکلات تقصیر رسانه ها است.
punched
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punch
در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
problems
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
orientated
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان ساده برخی مشکلات را میدهد
agony aunt
شخصیکهدر ستونیاز روزنامه مطلبمینویسد کهدر آن پاسخ مشکلات و نامههای خوانندگان طرح میشود
problem
زبان برنامه نویسی سطح بالا که امکان بیان مشکلات شخصی را به سادگی میدهد
Biomimicry
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
flutters
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
user
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
flutter
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttered
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
users
زبان برنامه نویسی سطح بالا که بیان راحت برخی مشکلات و توابع را فراهم میکند
Back to the drawing board
<idiom>
[زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
numeric
که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
country cover diagram
دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
troubleshooter
شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
troubleshooters
شخصی که مشکلات سخت افزاری و نرم افزاری را رفع میکند
algorithms
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm
قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
expotriate
به کشور دیگری تبعید کردن تبعید از وطن
left slide
حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
immenseness
زیادی
hugeness
زیادی
surpluses
زیادی
excrescent
زیادی
extremeness
زیادی
unduly
زیادی
superfluous
زیادی
intenseness
زیادی
muchness
زیادی
numerousness
زیادی
profoundness
زیادی
excrescential
زیادی
frequentness
زیادی
abundance
زیادی
surplus
زیادی
enormousness
زیادی
excessiveness
زیادی
profuseness
زیادی
infiniteness
زیادی
immensity
زیادی
immoderacy
زیادی
to a large extent
تا حد زیادی
nimiety
زیادی
greatly
به زیادی
redundance
زیادی
profoundly
زیادی
overly
زیادی
intensity
زیادی
wealth
زیادی
superfluity
زیادی
undue
زیادی
excess
زیادی
extra-
زیادی
excesses
زیادی
supervacaneous
زیادی
inordinacy
زیادی
greatness
زیادی
extra
زیادی
extras
زیادی
heaviness
زیادی
scramblers
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
scrambler
وسیله کدگزاری رشته دادهای به صورت تصادفی پیش ازارسال برای جلوگیری از اینکه مجموعهای از صفرها یا یک ها وصفرهای متغیر باعث مشکلات هماهنگی در گیرنده شوند
hyperacidity
زیادی اسید
clog
زیادی پرکردن
increscent
زیادی توسعه
gaudery
پیرایههای زیادی
over production
محصول زیادی
overblance
زیادتی زیادی
extensiveness
کثرت زیادی
exorbitance
زیادی افراط
to a degree
تادرجه زیادی
inordinateness
زیادی بی اندازگی
clogged
زیادی پرکردن
fuzz ball
گوشت زیادی
clogs
زیادی پرکردن
riffraff
زیادی توده
outgrowth
گوشت زیادی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com