English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
morale روحیه افراد مردم
Other Matches
demoralised از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
characterization مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
population تعداد مردم مردم
populations تعداد مردم مردم
spirit روحیه
mentality روحیه
spiriting روحیه
mentalities روحیه
morale روحیه
moral روحیه
gei روحیه
high moral روحیه قوی
morale روحیه جنگجویان
tucks نیرو روحیه
party spirit روحیه تحزب
tuck نیرو روحیه
esprit de corps روحیه قسمتی
recreations روحیه و رفاه
espirit de corps روحیه گروهی
esprit غرور روحیه
recreation روحیه و رفاه
low spirited دارای روحیه بد
low-spirited دارای روحیه بد
high moral روحیه عالی
spirituality روحیه مذهبی
spiriting رمق روحیه
psych تضعیف روحیه
psyched تضعیف روحیه
psyches تضعیف روحیه
psychs تضعیف روحیه
tucking نیرو روحیه
psyching تضعیف روحیه
spirit رمق روحیه
demoralization تضعیف روحیه
spirit de corps روحیه قسمتی
braced تجدید واحیای روحیه
demoralization از بین بردن روحیه
poor spirited دارای روحیه ضعیف
disspirit روحیه راتضعیف کردن
dispirit دلسردکردن روحیه راباختن
demoralize تضعیف روحیه کردن
demoralises تضعیف روحیه کردن
weak minded دارای روحیه ضعیف
public spirited دارای روحیه اجتماعی
demoralization تخریب روحیه کردن
demoralised تضعیف روحیه کردن
demoralising تضعیف روحیه کردن
demoralized تضعیف روحیه کردن
demoralizes تضعیف روحیه کردن
demoralizing تضعیف روحیه کردن
brace تجدید واحیای روحیه
flatten روحیه خودرا باختن
flattens روحیه خودرا باختن
fey دارای روحیه خراب واشفته
cows ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowed ترساندن تضعیف روحیه کردن
cow ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowing ترساندن تضعیف روحیه کردن
zeitgeist روحیه یا طرزفکر یک عصر یادوره
bravura افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
welfare funds اعتبارات رفاهی یا بهزیستی اعتبار مربوط به روحیه ورفاه
enlistedman افراد
men افراد
enlisted personnel افراد
personnel افراد
trooping افراد
troop افراد
trooped افراد
cognoscenti افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
top-level افراد عالیرتبه
roll call نامیدن افراد
platoon جوخهء افراد
service club باشگاه افراد
platoons جوخهء افراد
head count جمع افراد
packed out پر و مملو از افراد
withindoors افراد داخل
enlistee افراد داوطلب
category طبقه افراد
enlisted personnel طبقه افراد
head counts جمع افراد
personnel status وضع افراد
equal status persons افراد همپایه
filler personnel افراد جایگزینی
liberty men افراد مرخصی
top-level توسط افراد عالیرتبه
posse comitatus دسته افراد پلیس
coachload افراد سوار بر درشکه
army deposit fund پس انداز انفرادی افراد
play the field <idiom> با افراد مختلفی قرارگذاشتن
swallow one's pride <idiom> متواضع کردن افراد
characterization نوشتن بیوگرافی افراد
rouse out بیدار کردن افراد
bachelor quarters منازل افراد مجرد
cimmerian افراد کشور فلمات
close station افراد بدو مرخص
part owners افراد شریک المال
noncombatant افراد غیر نظامی
receptee افراد مورد پذیرش
avast افراد به جای خود
family size تعداد افراد خانواده
special olympics المپیک افراد استثنایی
target audience افراد مورد نظر
the common wealth of learning افراد اهل علم
transfer station محل انتقال افراد
personal error خطاهای انفرادی افراد
troops افراد قسمتها سربازان
transfer station محل اعزام افراد
billet slip کارت محلهای افراد
aptitude area حیطه قابلیت افراد
personnel monitoring بازرسی بدنی از افراد
billet slip لوحه اسکان افراد
condemns محکوم کردن افراد
condemning محکوم کردن افراد
condemn محکوم کردن افراد
dependents افراد تحت تکفل
favouritism افراد مورد توجه
commando افراد نیروی مخصوص
commandos افراد نیروی مخصوص
biographical intelligence اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
Do not admit any outsiders. افراد غیره را راه ندهید
leatherneck جزو افراد تفنگداران دریایی
personal salute تیر سلام برای افراد
personal salute مراسم سلام افراد برجسته
huddling ازدحام اجتماع افراد یک تیم
biographical information blank form فرم پر نشده بیوگرافی افراد
huddles ازدحام اجتماع افراد یک تیم
people sniffer رادار کشف افراد دشمن
rotation تعویض نوبتی یکانها یا افراد
troop housing کوی درجه داران یا افراد
posses دسته افراد پلیس جماعت
posse دسته افراد پلیس جماعت
whom it may concern برای اطلاع افراد ذیربط
lockstep پیشروی افراد پشت سریکدیگر
aptitude area حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
life line طناب اتصال افراد به یکدیگر
intransit strenth افراد در حال حرکت یا انتقال
assembly محل بسیج افراد احتیاط
Certain notorious ( dubious ) characters . عده افراد معلوم الحال
sociometry سنجش روابط افراد جامعه
huddle ازدحام اجتماع افراد یک تیم
Applicants flooded in. سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
chartered بین افراد دلالت کند
chartering بین افراد دلالت کند
charters بین افراد دلالت کند
IMA قالب ها و خصوصیات افراد است
charter بین افراد دلالت کند
roll call حاضر و غایب کردن افراد
huddled ازدحام اجتماع افراد یک تیم
rah rah دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
split ticket <idiom> انتخاب افراد سیاسی برای رای
lunatic fringe افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
oral trade test ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
preference blank دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
army standard score نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
atomistic evalution ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
human machine interface حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
character guidance راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
CSE آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
intermarriage ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
queues صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
buzzword کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
oligopoly تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
oligrachy حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
queueing صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
conferences ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
queued صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queue صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
longtour area منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
zouave یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
intermarrying ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarried ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
pit crew افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
intermarries ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
enlisted داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
an infinite verb فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
internee فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
cyberspace دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
correctional custudy روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
internees فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com