English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 180 (9 milliseconds)
English Persian
stream رودخانه ابراهه
streamed رودخانه ابراهه
streams رودخانه ابراهه
Search result with all words
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
Other Matches
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
water way ابراهه
watercourse ابراهه
races ابراهه
race ابراهه
channels ابراهه
channelled ابراهه
raced ابراهه
channeling ابراهه
channel ابراهه
channeled ابراهه
stream centerline اسه ابراهه
stream bed بستر ابراهه
channeling ابرو ابراهه
channeled ابرو ابراهه
channels ابرو ابراهه
channel ابرو ابراهه
channelled ابرو ابراهه
glacier رودخانه یخ
river gravel شن رودخانه
rever رودخانه
glaciers رودخانه یخ
river clay گل رودخانه
rivers رودخانه
river line خط رودخانه
river رودخانه
by water از راه رودخانه
conferva علف رودخانه
euphrates رودخانه فرات
the karoon river رودخانه کارون
river profile نیمرخ رودخانه
fork of ... river شاخه رودخانه ...
head stream سرچشمه رودخانه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
riverward بطرف رودخانه
bight پیچ رودخانه
an open river رودخانه باز
alpheus رب النوع رودخانه
along the river درامتداد رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
the river karoon رودخانه کارون
stethe ساحل رودخانه
riverine سواحل رودخانه
riverbed بستر رودخانه
river mouth دهانه رودخانه
water system رودخانه و شعبات ان
river line خط ساحل رودخانه
river trip مسافرت رودخانه ای
riparian ساحل رودخانه زی
river trip گردش رودخانه ای
potamology مبحث رودخانه ها
ostiary دهانه رودخانه
levee کناره رودخانه
headwater بالادست رودخانه
upstream بالای رودخانه
strands لایه رودخانه
river bed بستر رودخانه
river bank ساحل رودخانه
river beds بستر رودخانه
river banks ساحل رودخانه
low water فروکش اب رودخانه
strand لایه رودخانه
river bed level تراز بستر رودخانه
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
head water قسمت بالادست رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
fluvial زیست کننده در رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
basins حوزه رودخانه ابگیر
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
basin حوزه رودخانه ابگیر
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
near bank ساحل نزدیک رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
riparian وابسته بکنار رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
keelboat قایق پهن رودخانه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
riverain ساکن ساحل رودخانه
span پل زدن روی رودخانه
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
chutes شیب تند رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
basin area حوزه ابریز رودخانه
chute شیب تند رودخانه
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
bayou شاخه فرعی رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
sluggish stream رودخانه با جریان کند
upstream بالادست جریان رودخانه
eyot جزیره کوچک در رودخانه
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
strath بستر پهن مسیر رودخانه
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
watersheds منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
watershed منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
estacade سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
gauging section مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
terrigenous تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
lockman بند یا سد رودخانه بند بان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com