English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
English Persian
the karoon river رودخانه کارون
the river karoon رودخانه کارون
Other Matches
the karoon river رود کارون
the river karoon رود کارون
afflux خیزاب بالاامدن سطح اب رودخانه بوسیله کاهش عرض رودخانه
up the river سوی سر چشمه رودخانه بطرف بالای رودخانه
affluent رودخانه ای که به داخل رودخانه بزرگتر یا دریاچه بریزد.
liman خلیج مصب رودخانه مدخل رودخانه
river clay گل رودخانه
glaciers رودخانه یخ
rivers رودخانه
river رودخانه
glacier رودخانه یخ
river gravel شن رودخانه
river line خط رودخانه
rever رودخانه
river beds بستر رودخانه
river banks ساحل رودخانه
head stream سرچشمه رودخانه
headwater بالادست رودخانه
strand لایه رودخانه
strands لایه رودخانه
levee کناره رودخانه
conferva علف رودخانه
by water از راه رودخانه
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
bight پیچ رودخانه
lethe اب رودخانه بزرخ
ostiary دهانه رودخانه
potamology مبحث رودخانه ها
an open river رودخانه باز
alpheus رب النوع رودخانه
euphrates رودخانه فرات
riparian ساحل رودخانه زی
river bed بستر رودخانه
river trip گردش رودخانه ای
fork of ... river شاخه رودخانه ...
upstream بالای رودخانه
low water فروکش اب رودخانه
streams رودخانه ابراهه
streamed رودخانه ابراهه
stream رودخانه ابراهه
river trip مسافرت رودخانه ای
river bank ساحل رودخانه
river profile نیمرخ رودخانه
river mouth دهانه رودخانه
riverbed بستر رودخانه
riverine سواحل رودخانه
riverward بطرف رودخانه
along the river درامتداد رودخانه
stethe ساحل رودخانه
water system رودخانه و شعبات ان
river line خط ساحل رودخانه
head water قسمت بالادست رودخانه
hasty crossing عبور تعجیلی از رودخانه
keelboatman کرجی بان رودخانه
keelboat قایق پهن رودخانه
head water بالای رودخانه بالارود
forced crossing عبور اجباری از رودخانه
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
interamnian واقع در میان دو رودخانه
levee دیواره ساحلی رودخانه
white water ابشارهای کوتاه رودخانه
styx رودخانه عالم اسفل
sluggish stream رودخانه با جریان کند
riverain ساکن ساحل رودخانه
river bed level تراز بستر رودخانه
river basin ابگیر یا حوضه رودخانه
riparian حریم رودخانه و ان چه که در ان باشد
riparian وابسته بکنار رودخانه
niagara رودخانه و ابشار نیاگارا
near bank ساحل نزدیک رودخانه
naiad حوری موجددریاچه رودخانه
fluviatic پیداشده رودخانه رودخانهای
eyot جزیره کوچک در رودخانه
excavation in river bed خاکبرداری در بستر رودخانه
ferryboat قایق عبور از رودخانه
basin حوزه رودخانه ابگیر
deliberate crossing عبور با فرصت از رودخانه
upstream مخالف جریان رودخانه
upstream بالادست جریان رودخانه
bank effect اثر کناره رودخانه
ferryboats قایق عبور از رودخانه
bayou شاخه فرعی رودخانه
basins حوزه رودخانه ابگیر
basin area حوزه ابریز رودخانه
chute شیب تند رودخانه
span پل زدن روی رودخانه
spanned پل زدن روی رودخانه
spanning پل زدن روی رودخانه
spans پل زدن روی رودخانه
fluvial زیست کننده در رودخانه
chutes شیب تند رودخانه
summer bed of a river بستر تابستانی رودخانه مسیل
palisades صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
strath بستر پهن مسیر رودخانه
to fall down the river باجریان رودخانه حرکت کردن
to clean arives رودخانه ایی را لاروبی کردن
navigation river رودخانه قابل کشتی رانی
palisade صخرهء مشرف بر رودخانه محجر
detritus مواد خردوریز محمولات اب رودخانه
river forcasting پیش بینی جریان رودخانه
whitewater racing مسابقه در مسیر اشفته رودخانه
hurst جای کم عمق در رودخانه یا دریا
fluviatile نهری زندگی کننده در رودخانه
he put me across the river مرا بدانسوی رودخانه برد
fluviomarine درست شده رودخانه ودریا
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
haugh زمین رسوبی کنار رودخانه
cess سرازیری کنار رودخانه وغیره
dragsman لاروب :کسیکه رودخانه هارالاروبی میکند
holm زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
ice mining انفجار یخ رودخانه یا دریاچه ها به وسیله مین
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
rhenish شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
fairway قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
fluviometer الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fluviograph الت سنجش افت وخیزاب رودخانه
fairways قسمت قابل کشتیرانی رودخانه یا خلیج
live lining ماهیگیری در رودخانه که نخ و قلاب با جریان اب حرکت می کنند
logjam انباشتگی تنهی درختان بریده شده در رودخانه
gorge portion محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
The teo countries are separated by this river. این رودخانه دو کشور را از یکدیگه جدامی کند
riffled کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
How long is the River Nile? طول وعرض رودخانه نیل چقدر است ؟
riffles کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
riffling کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
watersheds منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
watershed منطقهای که اب دریا یا رودخانه را پخش وتقسیم میکند
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
camp-shedding [پایه ها و تخته های روی ساحل رودخانه]
riffle کمی عمق رودخانه که موجب تقسیم اب گردد
wharves لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharfs لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
wharf لنگر گاه ساحل رودخانه با اسکله یادیوار
gauging station ایستگاه اندازه گیری سرعت وعمق اب در کانال یا رودخانه
bank protection حفافت ساحل رودخانه درمقابل تخریبهای ناشی ازجریان
holm جزیره کوچکی میان رودخانه با دریاچه ویانزدیک خشکی
riparian law قوانین مربوط به اعیان واموال موجود در اطراف رودخانه
nilometer الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
sandbar جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
estacade سدی که ازتیرهاوپایههای چوبی در رودخانه یادریابرای بستن راه
base flow مقدار جریان ابی که رودخانه در حالت غیرسیلابی دارد
estuaries دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
terrigenous تشکیل شده بوسیله عمل سایش رودخانه وجریان اب خاکزاد
gauging section مقطعی از کانال یا رودخانه که عمق اب یا سرعت اب اندازه گیری میشود
ferrybridge کشتی ای که قطار راه اهن راازروی رودخانه یاخلیج میبرد
alluviation رسوبات ماسه و شن ناشی ازکم شدن سرعت جریان رودخانه
estuary دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
caisson اطاقکی که جهت دستیابی به بستر رودخانه به سمت پایین گودبرداری میشود
water hole سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
snag boat کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
The Pied Piper of Hamelin نی نواز هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
The Pied Piper of Hamelin فلوت زن رنگارنگ هاملن [با نوازش موشها را تلسم میکرد و به رودخانه میبرد غرق شوند]
ferryboat قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferryboats قایقی که بوسیله سیم یا طناب وغیره ازیک سوی رودخانه بسوی دیگر میرود
ferried گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
period of concentration در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
lockman بند یا سد رودخانه بند بان
stream gaging اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com