Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English
Persian
enterotomy
روده شکافی
Other Matches
I´m as hungry as a horse.
آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter
<idiom>
آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
micrology
مو شکافی
trifid
سه شکافی
dissection
کالبد شکافی
zootomy
جانور شکافی
autopsy
کالبد شکافی
butt seam weld
جوشکاری شکافی
butt welding
جوشکاری شکافی
forging crack
اهنگری شکافی
quadrifid
چهار شکافی
ovariotomy
تخمدان شکافی
autopsies
کالبد شکافی
scalpel
چاقوی کالبد شکافی
keratome
چاقوی قرینه شکافی
scalpels
چاقوی کالبد شکافی
keratotome
چاقوی قرنیه شکافی
vulvar
دارای شکافی شبیه فرج
vulvate
دارای شکافی شبیه فرج
vulval
دارای شکافی شبیه فرج
To spilt hair . To make a fine distinction .
مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
postmortem
مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
hacked
شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
balacava
پوشش ضد اتش سر و گردن با شکافی جلو صورت
hacks
شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
hack
شکافی که بر اثربیل زدن یا شخم زده ایجادمیشود
embrasure
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند
embrasures
مزغل یا شکافی که ازانجا توپ و تفنگ رااتش میکنند
enteron
روده
in a tangle
روده
gut
روده
ileum
چم روده
gill
روده
garbage
روده
gut
دل و روده
guts
دل و روده
gutting
روده
gutting
دل و روده
guts
روده
bowels
روده
bowel
روده
palmatifid
دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
small intestine
روده کوچک
large intestine
روده بزرگ
long windedness
روده درازی
mesentery
روده بند
jejunum
تهی روده
gut
روده دراوردن از
ileum
روده دراز
embowel
در روده گذاردن
hindgut
روده خلفی
hysterical
روده بر کننده
hysterically
روده بر کننده
yack
روده درازی
viscerate
روده در اوردن از
tormina
قولنج روده
small intestine
روده باریک
saburra
اخلاط روده
purtenance
دل و روده متعلقات
helminth
کرم روده
haruspex
روده بین
cecum
روده کور
enterectomy
روده بری
guts
روده دراوردن از
gutting
روده دراوردن از
disembowel
روده دراوردن از
disemboweled
روده دراوردن از
enteralgia
درد روده
disemboweling
روده دراوردن از
disembowelled
روده دراوردن از
embowel
روده در اوردن از
disembowelling
روده دراوردن از
disembowels
روده دراوردن از
intestinal
روده دار
intestines
روده امعاء
coecum
روده کور
ascarid
کرم روده
screaming
روده برکننده
caecum
روده کور
enteritis
اماس روده
enterocele
فتق روده
intestine
روده امعاء
enterotomy
عمل روده
colons
ستون روده
colon
ستون روده
rectums
راست روده
rectum
راست روده
knuckle
قرحه روده
knuckles
قرحه روده
enterology
روده شناسی
enterography
شرح روده ها
to set in a roar
از خنده روده برکردن
chitterlings
روده کوچک خوک
to die of laughing
ارخنده روده برشدن
chatterbox
ادم روده دراز
chatterboxes
ادم روده دراز
windbags
نطاق روده دراز
mesenterical
وابسته به روده بند
windbag
نطاق روده دراز
to roar with laughter
<idiom>
از خنده روده بر شدن
octopuses
روده پای هشت پا
octopus
روده پای هشت پا
to split one's sides
از خنده روده برشدن
hookworm
نوعی کرم روده
duodenitis
اماس روده اثناعشر
peritoneum
برون شامه روده ها
ileitis
اماس روده دراز
endamoeba
امیب انگل روده
mesenteritis
اماس روده بند
mesenteric
مانند روده بند
mesenteric
وابسته به روده بند
large intestine
قولون روده فراخ
jejunal
وابسته به روده تهی
invagination
پیچ خوردن روده
gastrointestinal
مربوط به معده و روده
in wards
شکمبه و روده واردات
ileal
وابسته به روده دراز
ileac
وابسته به روده دراز
proctoptosis
سقوط روده راست
eventration
بیرون ریختگی روده
chitlings
روده کوچک خوک
prolixity
پرگویی روده درازی
sidesplitting
روده براز خنده
chitlins
روده کوچک خوک
vivisection
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional
زنده شکافی تشریح جانور زنده
colitis
ورم مخاط روده بزرگ
ileus
انسداد روده قولنج الیاوسی
eventration
جنین بی شکم یابی روده
prolix
خسته کننده روده دراز
eviscerate
روده یا چشم و غیره رادراوردن
yak
وراجی کردن روده درازی
duodenums
روده اثنی عشر دوازدهه
proctoscope
الت معاینه روده راست
duodenum
روده اثنی عشر دوازدهه
He hasnt got a single straight intestine.
<proverb>
یک روده راست در شکمش نیست .
yaks
وراجی کردن روده درازی
introsusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
typhlitis
اماس روده کور ورم اعور
sausages
روده محتوی گوشت چرخ شده
intussusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
sausage
روده محتوی گوشت چرخ شده
roundworm
انواع کرم های گرد انگل روده
laparectomy
برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
pinworm
کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
entozoa
انگلهای داخلی بطور اعم وبخصوص کرمهای روده
catgut
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
wind bag
سخنران پرگو نطاق روده دراز کیسه باد سینه
colons
نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
colon
نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
rectal
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
anthelmintic
دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
appendicitis
اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
invermination
دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
helminthiasis
ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com