English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
catgut روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
Other Matches
tallow پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
The cat ate the whole mouse. گربه تمام موش راخورد ( گوشت ،استخوان وغیره )
lazy tongs چنگ کهای زبانه دار یا قلاب دار که بزرگ وکوچک میشودوبرای اویختن لباس وغیره بکارمیرود
linecut صفحه چاپی که فقط روی ان خط کشی شده باشدوبرای خط کشی کاغذ وغیره بکارمیرود و block lineوengraving line نیز نامیده میشود
sienna که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
stitch بخیه جراحی بخیه زدن
stitched بخیه جراحی بخیه زدن
capital expenditure هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
pergameneous مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
esparto یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
herbicide عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicides عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
amulets دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
amulet دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
mopping چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
hep حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
tape line تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
fearnought یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
mops چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
line drawing خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawings خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
forel یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forrel یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
pullicate پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
mopped چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
fumigant ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
palmyra یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
gimbals اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
gimbal ring اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
parcel paper یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
marking ink مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
genet جانور پستاندارکوچک گوشت خواری شبیه گربه زباد یا گربه معمولی
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
crocus cloth پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
feline وابسته به تیره گربه گربه صفت
drylot محوطه محصور ومحدودی برای زراعت وغیره
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swab پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swabs پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
sennit علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennet علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
willowware بشقاب دارای نقاشی بید وغیره برای تزئین اطاق
blueprints نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprint نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
bay یک بخش برای کار ویژه [مانند سرویس یا انبار یا هواپیما وغیره]
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
joggling بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
seam بخیه
stitched بخیه
stitch بخیه
seams بخیه
backing run بخیه
suture بخیه
darn بخیه زدن
slip stitch بخیه نامریی
stitched بخیه زدن
to put a stitch بخیه کردن
fagot بخیه زینتی
stitch بخیه زدن
to put a stitch بخیه زدن
darned بخیه زدن
longitudinal seam بخیه طولی
faggots بخیه زینتی
faggot بخیه زینتی
butt strap بخیه جوشکاری
ligature بخیه زنی
to introduce a suture in بخیه زدن
darns بخیه زدن
sew بخیه کردن
surgeon's knot گره بخیه جراحی
sewers اگو بخیه زننده
sewer اگو بخیه زننده
whipstitch اهل بخیه مکث کوتاه
cross stitch بخیه دوزی بچپ وراست
accessory stitches چرم دوزی، دوخت ها و بخیه های تزپینی فرش
metronomes بکارمیرود
metronome بکارمیرود
to unstitch something [sewing] کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
corn popper غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
hyphen خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphens خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
blacktop موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
basket weave pattern طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
flat boat یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
corporale پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
ticked نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
metonym لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
kieselguhr سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
knick knack چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
law french اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
kino شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
noughts and crosses یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
ack علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
sprag قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
forth این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
macedoine مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
eudiometer اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
gib cat گربه نر
tomcats گربه نر
grimalkin گربه
ventus's shell کس گربه
flues گربه رو
flue گربه رو
tomcat گربه نر
malkin گربه
tom cat گربه نر
puss گربه
cat گربه
air drain گربه رو
neko گربه
moggy گربه
the cat has nine lives گربه
cats گربه
felid گربه
puncheon ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
palmitic اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
catapults هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulting هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
guts روده
enteron روده
gut روده
gutting روده
gut دل و روده
garbage روده
guts دل و روده
gill روده
ileum چم روده
bowels روده
in a tangle روده
bowel روده
gutting دل و روده
felid گربه مانند
silure گربه ماهی
felidae تیره گربه
cattiness گربه صفتی
mewed صدای گربه
mew صدای گربه
civet گربه زباد
abyssinian نژادی از گربه
meow صدای گربه
Persian cat گربه ایرانی
pussy گربه وار
pussies گربه وار
meaow صدای گربه
sheat fish گربه ماهی
to pull the strings گربه رقصاندن
felinity گربه صفتی
fitchet گربه قطبی
mewing صدای گربه
cat's paws پنجه گربه
tabbies گربه ماده
wildcats گربه وحشی
reflecting stud چشم گربه
cri du chat گربه اوایی
cattiest گربه صفت
catty شبیه گربه
kit بچه گربه
catty گربه صفت
tabby گربه ماده
kitties بچه گربه
cattiest شبیه گربه
wildcat گربه وحشی
catfish گربه ماهی
cat's paw پنجه گربه
kitling بچه گربه
lead one a dance گربه رقصاندن
to lead one a dance گربه رقصاندن
cattier شبیه گربه
gib cat گربه اخته
kittens بچه گربه
gib گوه گربه نر
lemon grass گربه دشتی
cattier گربه صفت
tiger cat گربه وحشی
toms جنس نر گربه نر
tom جنس نر گربه نر
kitty بچه گربه
ailurophobia گربه هراسی
galeophobia گربه هراسی
cowry نوعی کس گربه
gatophobia گربه هراسی
kitten بچه گربه
cathead کله گربه
catlike گربه وار
cattish گربه وار
catling بچه گربه
caracal گربه صحرایی
cowrie نوعی کس گربه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com