Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
winterbourne
رودی که در زمستان جاری میشود
Other Matches
winterer
زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
scratch file
ناحیه کاری که برای کار جاری استفاده میشود
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
rubicon
رودی در شمال ایتالیا
taskbar
میلهای که درپایین صفحه ویندوز اجرا میشود و دکمه + Start و پیش از سایر برنامه ها پنجرههای جاری را نشان میدهد
ephemeral stream
رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
native
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
natives
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
drivel
اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services
مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
quady
رودی که فقط در فصل بارندگی جریان دارد و دربقیه فصول خشک میباشد
current cost accounting
حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
winters
زمستان
winter
زمستان
winter kill
زمستان کش
wintry
مناسب زمستان
the dead of winter
چله زمستان
wintertide
فصل زمستان
winter tide
فصل زمستان
brumal
مربوط به زمستان
in the midst of winter
در وسط زمستان
wintery
مناسب زمستان
wintertime
فصل زمستان
wintertime
هنگام زمستان
in the midst of winter
در چله زمستان
depth of winter
چله زمستان
all over winter
سراسر زمستان
in the midst of winter
در قلب زمستان
the f. winter
زمستان اینده
midwinter
وسط زمستان
nuclear winter
زمستان اتمی
hibernation
زمستان خوابی
winterer
بسر برنده زمستان
dormouse
موش زمستان خواب
dormice
موش زمستان خواب
winterish
مناسب برای زمستان
top
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
hibernate
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernates
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernating
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
winter kill
در سرمای زمستان از بین رفتن
midwinter
چله زمستان انقلاب زمستانی
hibernated
زمستان را دربیهوشی بسر بردن
deciduous
گیاهی که در زمستان برگ میریزد
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
hibernation
بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
half evergreen
دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
The squirrels are storing up nuts for the winter.
سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
sectors
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
They must hunger in frost, that will not work in heat.
<proverb>
آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
sheds
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
خون جاری ساختن جاری ساختن
shed
خون جاری ساختن جاری ساختن
running key
[کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
echo
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoing
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoed
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
echoes
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود
perfoliate
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود
form
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
formed
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
forms
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود
averages
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
trace
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traced
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
traces
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود
average
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaging
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
loads
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
softer
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softest
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummies
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
throughput
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
suffix notation
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید
town fog
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
seconds
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
masters
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
seconded
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
master
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
mastered
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود.
second
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
workgroup
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
faxes
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
fax
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
horned scully
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
standard
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standards
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
autos
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
auto
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود
going
جاری
pourer
جاری
groovy
جاری
interfluous
در هم جاری
running water
اب جاری
gushing
جاری
sluicy
جاری
actuals
جاری
interfluent
در هم جاری
sister in law
جاری
volant
جاری
running
جاری
current
جاری
current cell
سل جاری
present-day
جاری
currents
جاری
liquid limit
حد جاری شدن
account cuurent
حساب جاری
current liabilites
بدهیهای جاری
current budget
بودجه جاری
checking account
حساب جاری
checking accounts
حساب جاری
current assets
دارائیهای جاری
current liabilities
بدهیهای جاری
current liability
بدهیهای جاری
flow
جاری شدن
flowed
جاری شدن
flows
جاری شدن
trills
جاری شدن
tidal volume
حجم جاری
current liability
بدهی جاری
bank overdraft
حساب جاری
trill
جاری شدن
current account
حساب جاری
oozes
جریان جاری
routine
خط مشی جاری
routine
روش جاری
oozing
جریان جاری
standing
روش جاری
routinely
خط مشی جاری
routines
خط مشی جاری
routines
روش جاری
present income
درامد جاری
present consumption
مصرف جاری
currents
جاری و روان
perfuse
جاری ساختن
current cell indicator
نشانگر سل جاری
current date
تاریخ جاری
current accounts
حساب جاری
current instruction
دستورالعمل جاری
current income
درامد جاری
current files
پروندههای جاری
current expenditure
هزینه جاری
ooze
جریان جاری
rules of procedure
روش جاری
standing orders
دستور جاری
currently
بطور جاری
oozed
جریان جاری
standing order
دستور جاری
current
جاری و روان
trilled
جاری شدن
current price
قیمت جاری
routinely
روش جاری
yield
جاری شدن
current yield
بازده جاری
During (in)the current year.
درسال جاری
yeild
جاری شدن
The regulations in force .
مقررات جاری
yeild point
حد جاری شدن
circulating asset
دارایی جاری
competitive price
قیمت جاری
current ratio
نسبت جاری
Blood was running .
خون جاری شد
callendar year
سال جاری
yielded
جاری شدن
electrodynamics
الکترسیته جاری
AC
حساب جاری
disembogue
جاری شدن
working capacity
سرمایه جاری
current assets
دارایی جاری
demand deposit
سپرده جاری
current loop
حلقه جاری
excurrent
جاری شونده
current asset
دارایی جاری
yields
جاری شدن
phototransistor
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
self-
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان
pass book
دفتر حساب جاری
snivels
ازبینی جاری شدن
checking account
حساب جاری بانکی
tapping
از شیر اب جاری کردن
snivelling
ازبینی جاری شدن
flows
جریان جاری کردن
circumfluent
جاری شونده دراطراف
tapped
از شیر اب جاری کردن
tap
از شیر اب جاری کردن
daily routine
عادت جاری روزانه
balance on current account
مانده حساب جاری
outflows
به بیرون جاری شدن
current account balance
تراز حساب جاری
current directory
دایرکتوری جاری یا فعلی
outflow
به بیرون جاری شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com