Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
English
Persian
newspaper
روزنامه نگاری کردن
newspapers
روزنامه نگاری کردن
Other Matches
journalism
روزنامه نگاری
pictography
تصویر نگاری رمز نگاری
fingerprinted
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprint
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints
انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
staffers
مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
staffer
مخبر روزنامه سردبیر روزنامه
To take fingerprints.
انگشت نگاری کردن
journalize
در دفتر روزنامه وارد کردن در دفتر ثبت کردن
hydrography
اب نگاری
arteriography
رگ نگاری
monograph
تک نگاری
reticulum
نگاری
angiography
رگ نگاری
hydrographic
اب نگاری
monographs
تک نگاری
macrography
بزرگ نگاری
leetter writing
نامه نگاری
sciagraphy
سایه نگاری
surveyed
اب نگاری دریایی
hydrography
علم اب نگاری
survey
اب نگاری دریایی
myography
عضله نگاری
hydrographic
مربوط به اب نگاری
ski graphŠetc
سایه نگاری
stylistics
سلیس نگاری
chromatography
رنگ نگاری
cerography
موم نگاری
petrography
سنگ نگاری
chronology
وقایع نگاری
phallography
نعوظ نگاری
cardiography
قلب نگاری
spectrography
طیف نگاری
dactylagraphy
انگشت نگاری
oscillography
نوسان نگاری
seismography
زلزله نگاری
ethnographic
<adj.>
قوم نگاری
spectrography
بیناب نگاری
crystallography
بلور نگاری
oceanpgraphy
اقیانوس نگاری
phonography
صدا نگاری
dermatographia
پوست نگاری
electrotype
برق نگاری
pictography
صورت نگاری
chronology
رخداد نگاری
letter writing
نامه نگاری
oceanography
اقیانوس نگاری
dactyloscopy
انگشت نگاری
cartography
نقشه نگاری
psychography
روان نگاری
logging
واقعه نگاری
soleprint
انگشت نگاری از پا
ethnography
قوم نگاری
demography
امار نگاری
arteriography
نبض نگاری
eco mapping
بوم نگاری
picture writing
تصویر نگاری
pictorial art
پیکر نگاری
topography
مکان نگاری
demography
مردم نگاری
demography
جمعیت نگاری
cranioscopy
جمجمه نگاری
data recording
داده نگاری
hydrographic
نقشه اب نگاری
pornography
هرزه نگاری
surveys
اب نگاری دریایی
topography
برجسته نگاری
letter writer
نامه نگاری
tachygraphy
تند نگاری
ideographs
حروف اندیشه نگاری
notepaper
کاغذ نامه نگاری
hydrographic datum
سطح مبنای اب نگاری
portraiture
پیکر نگاری تعریف
planography
نقشه نگاری طراحی
mental topography
مکان نگاری ذهن
chromatographic
وابسته برنگ نگاری
electromyography
برق نگاری ماهیچه
hydrographic chart
نقشه اب نگاری دریایی
electrocardiography
قلب نگاری برقی
electroencephalography
برق نگاری مغز
electroretinography
برق نگاری شبکیه
anecdotal method
روش واقعه نگاری
seismic method
روش زلزله نگاری
finger print department
اداره انگشت نگاری
computed tomography scanning
مغز نگاری کامپیوتری
uranographic
وابسته به اسمان نگاری
diary method
روش خاطره نگاری
telegraphic
از راه دور نگاری
topography
مکان نگاری مساحی
uranographical
وابسته به اسمان نگاری
emg
برق نگاری ماهیچه
lexicography
فرهنگ نویسی واژه نگاری
nautical chart
نقشه دریایی اب نگاری شده
automatic
فرم های نامه نگاری
automatics
فرم های نامه نگاری
uranography
عالم شناسی اسمان نگاری
to correspond with
رابطه
[نامه نگاری]
داشتن با
newspaper
روزنامه
the daily paper
روزنامه
papered
روزنامه
journal
روزنامه
journals
روزنامه
paper
روزنامه
newspapers
روزنامه
papers
روزنامه
papering
روزنامه
topographic
وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
newsmen
روزنامه فروش
publicists
روزنامه نگار
paper boys
روزنامه رسان
paper boys
روزنامه فروش
paper boy
روزنامه رسان
publicist
روزنامه نگار
daily news paper
روزنامه یومیه
paper boy
روزنامه فروش
newsman
روزنامه فروش
day book
دفتر روزنامه
newsprint
طبع روزنامه
newspaperman
روزنامه نگار
newspapermen
روزنامه نگار
columns
ستون روزنامه
column
ستون روزنامه
daybook
دفتر روزنامه
sportswriter
خبرنگارورزشی روزنامه
journal
دفتر روزنامه
newspaper columns
ستونهای روزنامه
newsstand
روزنامه فروشی
official gazette
روزنامه رسمی
journals
دفتر روزنامه
official jurnal
روزنامه رسمی
local paper
روزنامه محلی
logbook
روزنامه دریاپیمایی
editor
سردبیر روزنامه
cutting
برش روزنامه
newspaperman
روزنامه فروش
news vendor
روزنامه فروش
gazetteer
روزنامه نویس
dailies
روزنامه یومیه
journalists
روزنامه نگار
book of account
دفتر روزنامه
news agent
روزنامه فروش
daily
روزنامه یومیه
journalist
روزنامه نگار
journalese
بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
floating lines
خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
pastellist
پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
sales d.
دفتر فروش روزنامه
purchase journal
دفتر روزنامه خرید
intelligence journal
دفتر روزنامه اطلاعات
newspaperman
صاحب وگرداننده روزنامه
newspapermen
صاحب وگرداننده روزنامه
unit journal
دفتر روزنامه یکان
a newspaper's political affiliation
وابستگی سیاسی روزنامه ها
name plates
نام و آرم روزنامه
journal
دفتر روزنامه یکان
editoress
مدیره روزنامه یامجله
head line
عنوان سرصفحه روزنامه
journals
دفتر روزنامه یکان
headliner
نویسنده سرمقاله روزنامه
newsprint
ماشین چاپ روزنامه
news-stand
جایگاه فروش روزنامه
news room
اطاق روزنامه خوانی
news-stands
جایگاه فروش روزنامه
newsboy
پسر روزنامه فروش
news stand
جایگاه فروش روزنامه
journalistic
وابسته به روزنامه و روزنامهنگاری
gazette
مجله رسمی روزنامه
commonly read paper
روزنامه کثیر الانتشار
trade journal
روزنامه یا مجله بازرگانی
newsstand
دکه روزنامه فروشی
semi monthly
روزنامه یامجله دوهفتگی
city article
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
he writes for the papers
برای روزنامه هامقاله مینویسد
feuilleton
پاورقی قسمت پایین روزنامه
newsstand
دکه یا کیوسک روزنامه فروشی
tabloids
روزنامه نیم قطع و مصور
editorial board
هئیت مدیره یا کارکنان روزنامه
tabloid
روزنامه نیم قطع و مصور
back issue
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
back copy
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
moulage
انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
offprint
مقاله نقل شده از روزنامه یامجله
press campaingn or stunt
مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
an open letter
نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
scraps
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
tear sheet
قطعه یا مقاله پاره شده ازمجله یا روزنامه
scrapped
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
scrap
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
there is a rush for the papers
مردم را برای خرید روزنامه هجوم میکنند
scrapping
عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده
balaam
موادکوتاه برای پرکردن جاهای خالی در روزنامه
shirt-tails
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
shirt-tail
اطلاعاتی که در آخر مقالهی روزنامه افزوده میشو
personals
بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
feuilleton
کتاب یامقالهای که بصورت پاورقی در روزنامه چاپ شود
paragraphist
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
itemizer
کسیکه مقالات کوچک برای روزنامه تهیه میکند
advertorial
تبلیغ در مجله یا روزنامه که به شکل مقاله معمولی به نظر می رسد
papering
ماده باریک برای ساخت کتاب یا روزنامه یا صفحات کاغذ کار روزمره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com