Dictiornary-Farsi | روز تسویه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 78 (9 milliseconds)

English	Persian
settlement day	روز تسویه


Search result with all words

arrangement	حل و فصل تسویه
arrangements	حل و فصل تسویه
offset	تسویه کردن
offsetting	تسویه کردن
clearing	تسویه تسطیح
clearing	تسویه
clearings	تسویه تسطیح
clearings	تسویه
clearance	تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
clear	ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer	ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest	ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears	ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
liquidation	تسویه
adjustment	تسویه
adjustments	تسویه
settlement	تسویه پرداخت
settlement	تسویه
settlements	تسویه پرداخت
settlements	تسویه
compromise	تسویه کردن
compromises	تسویه کردن
compromising	تسویه کردن
clearing house	دفتر تسویه حساب
clearing houses	دفتر تسویه حساب
adjust	تسویه نمودن
adjusting	تسویه نمودن مطابق کردن
adjusts	تسویه نمودن مطابق کردن
solution	تادیه تسویه
solutions	تادیه تسویه
liquidate	تسویه کردن
liquidated	تسویه کردن
liquidates	تسویه کردن
liquidating	تسویه کردن
liquidised	تسویه کردن
liquidises	تسویه کردن
liquidising	تسویه کردن
liquidize	تسویه کردن
liquidized	تسویه کردن
liquidizes	تسویه کردن
liquidizing	تسویه کردن
settle	تسویه
settles	تسویه
defray	تسویه کردن
defrayed	تسویه کردن
defraying	تسویه کردن
defrays	تسویه کردن
ponies	ریز تسویه حساب کردن
pony	ریز تسویه حساب کردن
liquidator	سرپرست تسویه حساب
liquidators	سرپرست تسویه حساب
liquidity	تسویه پذیری
amicable settlement	تسویه دوستانه
automatic treatment	تسویه خودکار
biological treatment	تسویه زیستی
chemotrophic treatment	تسویه خوراک ساخت شیمیایی
date of change of acountability	تاریخ تسویه حساب
effective treatment	تسویه کارا
effective treatment	تسویه موثر
full and final settlement	تسویه تمام و کمال
judicial settlement	تسویه قضایی
offscouring	چیز تسویه شده
pacific settlement	تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
pay off	تسویه کردن پرداخت
pay up	حسابهای معوقه را تسویه کردن
poney	ریز تسویه حساب کردن
realization account	حساب تسویه
retiring a bill	براتی را تسویه کردن
settlement by abandonment	تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
settlement of credit	تسویه اعتبار
settlement of disputes	تسویه منازعات
settlement terms	شرایط تسویه
To pay off someone. To settle old scores with someone.	با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
wind up <idiom>	به پایان رساندن ،تسویه کردن
We will be checking out around noon.	ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
checking out	تسویه حساب
Bank for International Settlements [BIS]	بانک تسویه پرداخت بین المللی
Partial phrase not found.