Dictiornary-Farsi | روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
airglow	روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید


Other Matches

cockshut	غروب افتاب
sunsets	غروب افتاب
dog watch	پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
dusk	هنگام غروب
the sun is near setting	افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
sunshine	تابش افتاب
solarization	تابش افتاب
sunlight	تابش افتاب انعکاس نور خورشید
footcandle	واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
photoemissive	مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
lasers	هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
laser	هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
solarium	اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums	اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
outer space	فضای خارج از هوا یا جوزمین
heliograph	گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
raise its head	پدید امدن
iceblink	روشنایی که ازبازتاب روشنایی یخ در افق پیدا میشود
it is insensitive to light	روشنایی را حس نمیکند نسبت به روشنایی حساس نیست
He vanished into the night.	در سیاهی شب نا پدید گشت
ionosphere	قسمتی از فضای جوزمین که از ارتفاع 52 میل شروع میشود و تا00022میل ادامه دارد
keloid	برامدگی ایکه درمحل التیام زخم پدید می اید
diachrony	تغییراتی که در ادوار مختلف تاریخ دریک زبان یک ملت پدید می اید
hemophilia	بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید
nights	غروب
night	غروب
evening	غروب
sunset	غروب
evenfall	غروب
sunsets	غروب
sundown	غروب
gloam	غروب
moonset	غروب ماه
theoretical setting	غروب نظری
sunset	غروب آفتاب
evening naval twilight	غروب دریایی
even fall	اول غروب
second dog watch	پاس غروب
go down	غروب کردن
vesper	ستاره غروب
visible setting	غروب مرئی
westering	غروب کننده
vesper	غروب نمازمغرب
to go down	غروب کردن
hesper	مظهرستاره غروب یازهره
gloaming	غروب تاریک و روشن
the setting of the sun	غروب کردن خورشید
acronical	فاهر شونده در غروب افولی
acronichal	فاهر شونده در غروب افولی
piezoelectric	ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
clear one's ears	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
coordinated illumination	روشنایی هم اهنگ شده طرح روشنایی هم اهنگ شده
erythema	تابش
isodose	هم تابش
fulgency	تابش
lustre	تابش
glinted	تابش
glitters	تابش
glint	تابش
glittered	تابش
glitter	تابش
effulgence	تابش
eradiation	تابش
coruscation	تابش
irradiation	تابش
phosphorogenic	تابش زا
radioactivity	تابش
effulge	تابش
radiation of heat	تابش
glints	تابش
radiational	تابش
glinting	تابش
glows	تابش
emission	تابش
emissions	تابش
glow	تابش
brilliance	تابش
glowed	تابش
shine	تابش
shines	تابش
total radiation	تابش کل
radiation	تابش
dislocate	افتاب
dislocating	افتاب
sunshine	افتاب
queen's weather	افتاب
dislocates	افتاب
photosphere	افتاب
sunny	افتاب رو
patent to the sun	افتاب رو
sunniest	افتاب رو
sunnier	افتاب رو
sunless	بی افتاب
subsolar	در فل افتاب
sunned	افتاب
suns	افتاب
sun	افتاب
sunning	افتاب
emissivity	تابش نسبی
soaking	تابش متعادل
spectrum	گستره تابش
exciting radiation	تابش برانگیزاننده
irradiates	تابش دادن
irradiating	تابش دادن
bolometri	تابش سنجی
irradiation	تابش دهی
lustreer	تابش فروزندگی
energy radiation	تابش انرژی
irradiated	تابش دادن
flashes	تابش انی
angle of incidence	زاویه تابش
irradiate	تابش دادن
wave radiation	تابش موج
radiometer	تابش سنج
visible radiation	تابش مرئی
radiation constants	ثابتهای تابش
incidence angle	زاویه تابش
incidence plane	صفحه تابش
plane of incidence	صفحه تابش
electromagnetic radiation	تابش الکترومغناطیسی
radiation field	میدان تابش
ultraviolet radiation	تابش فرابنفش
irradiance	درخشندگی تابش
irradiancy	درخشندگی تابش
sheen	تابش برق
black light	تابش فرابنفش
radiation pattern	الگوی تابش
polarized radiation	تابش قطبیده
primary cosmic rays	تابش کیهانی
flash	تابش انی
shines	فروغ تابش
radiant intensity	شدت تابش
radiation density	تراکم تابش
radiation efficiency	راندمان تابش
fluorescence	تابش ماهتابی
radiation hazard	گزند تابش
radiation intensity	شدت تابش
radiation laws	قوانین تابش
radiation loss	گمگشتگی تابش
angle of reflection	زاویه تابش
annihilation radiation	تابش نابودی
anneal	پخت تابش
flashed	تابش انی
thermal emission	تابش حرارتی
cosmic rays	تابش کیهانی
candescent	تابش یاگرما
background radiation	تابش زمینه
cosmic radiation	تابش کیهانی
soft radiation	تابش نرم
shine	فروغ تابش
thermal radiation	تابش حرارتی
heat radiation	تابش گرما
dawned	طلوع افتاب
girasole	گل افتاب پرست
giant circle	افتاب شکسته
helianthemum	چرخ افتاب
dawns	طلوع افتاب
broiling sun	افتاب سوزان
helianthus	گل افتاب گردان
sundials	شاخص افتاب
chamaeleon	افتاب پرست
helianthemum	افتاب چرخ
dawning	طلوع افتاب
dawn	طلوع افتاب
girasol	گل افتاب پرست
sundial	شاخص افتاب
daisies	گل افتاب گردان
daisy	گل افتاب گردان
sunstroke	افتاب زدگی
sunburn	افتاب زدگی
streamer	تیغ افتاب
eclipse of sun	افتاب گرفتگی
sunflowers	گل افتاب گردان
visor	افتاب گردان
sunshade	افتاب گردان
sunflower	گل افتاب گردان
giant swing	افتاب یا مهتاب
streamers	تیغ افتاب
german giant swing	افتاب شکسته
sunshades	افتاب گردان
dry in the sun	خشکاندن در افتاب
sunrises	طلوع افتاب
sunrise	طلوع افتاب
chamaeleontis	افتاب پرست
visors	افتاب گردان
sunbeam	پرتو افتاب
sun struck	افتاب زده
sun worship	افتاب پرستی
sunbaked	افتاب پخته
heliotropism	افتاب گرایی
sunbath	حمام افتاب
heliotrope	افتاب گرای
heliotrope	گل افتاب پرست
heliotherapy	معالجه با افتاب
heliosis	افتاب زدگی
sun beam	پرتو افتاب
sun dried	در افتاب خشکانیده
sunbeam	تیغ افتاب
sunbeams	پرتو افتاب
sunbeams	تیغ افتاب