Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
clutch start
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
Other Matches
set up
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
sedans
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedan
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
to stand in the gap
برای دفاع اماده بودن
to keep ome's powder dry
برای هر رویدادی اماده بودن
ready reserve
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
trialling
مسابقه ازمایشی موتورسیکلت رانی
drag racing
مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت
moto
بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
bump start
اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
drag bike
موتورسیکلت مخصوص مسابقه سرعت
ground readiness
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
speedway
مسابقه موتورسیکلت رانی بین تیمهای 4 نفره درمسیرهموارخاکی
off road racing
مسابقه موتورسیکلت رانی در زمینهای ناهمواربطول چند صد مایل
senior
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
seniors
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
dragstrip
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
moto cross
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
motorcycle with side car
موتورسیکلت با جای اضافی وجدا موتورسیکلت با سایدکار
on guard
اماده توپگیری اماده برای توگیری
hooligans
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligan
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
tug of war
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
trail bike
موتورسیکلت کوچک سبک برای مسیرهای خارج از جاده
to look out
اماده بودن گوش بزنگ بودن
paddock judge
داور سرپرست اماده شدن اسبهای مسابقه
flashes
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
off roader
شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
station time
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
to be prepared to go
اماده رفتن بودن
standbys
به حال اماده بودن
standby
به حال اماده بودن
warm up
اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
abler
اماده بودن ارایش دادن
ablest
اماده بودن ارایش دادن
stand by
دم دست بودن اماده خدمت
to stand out in relief
برجسته یا روشن بودن
stick out a mile
مثل روز روشن بودن
fit to work
اماده برای کارکردن
to fit with
اماده کردن برای
ready to die
اماده برای مرگ
prompt to go
اماده برای رفتن
on offer
اماده برای فروش
color value
درجه بندی رنگ ها بر حسب تیره و روشن بودن
wand shoot
مسابقه تیراندازی با 63 تیراز مسافت 06 متری برای زنان و 001 متری برای مردان با تیر و کمان
to prepare for war
برای جنگ اماده شدن
on guard
اماده برای دفاع باشید
bats
گل اماده برای کوزه گری
up and running
اماده برای عملیات کامل
attentions
شمشیرباز اماده برای مبارزه
batted
گل اماده برای کوزه گری
he was prone to mischief
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
bat
گل اماده برای کوزه گری
mission ready
هواپیمای اماده برای پرواز
attack on preparation
شمشیرباز اماده برای حمله
covers
اماده برای برگرداندن توپ
coverings
اماده برای برگرداندن توپ
cover
اماده برای برگرداندن توپ
attention
شمشیرباز اماده برای مبارزه
green flag
پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
covers
اماده شدن برای دریافت توپ
addresses
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
finished product
محصولات اماده برای توزیع ومصرف
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
off the shelf
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
winterization
اماده کردن برای کار در زمستان
coverings
اماده شدن برای دریافت توپ
addressed
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
cram
خودرا برای امتحان اماده کردن
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
cover
اماده شدن برای دریافت توپ
up
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upping
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
upped
جلوتر از رقیب در مسابقه بودن به مقدار یک بخش یابیشتر
pool
عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
repertoire
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
tropicalization
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
groom
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
to the manner born
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
grooms
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
pooled
عده کارمند اماده برای انجام امری
pools
عده کارمند اماده برای انجام امری
epexegetically
برای روشن شدن معنی
refire time
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
sawhorse
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
back up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back-up
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
aircraft turn around
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
lime paste
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
civilian preparedness for war
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
it is insusceptible of change
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
running
مناسب برای مسابقه دو
pilot engine
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
reaction time
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
turnkey
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
reception station
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
carry light
نورافکن روشن نگهداشتن هدف برای تعقیب
genoa
بادبان عریض برای مسابقه
laughter
مسابقه اسان برای بردن
literacy
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
rig the ship
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
crammer
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
predigest
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
free handicap
مسابقه با امتیاز تعادلی برای اسبها
match point
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
race glass
دوربین ویژه برای تماشای مسابقه
little brown jug
مسابقه یک مایلی برای اسبهای 3 سالهUrsa
match points
اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to bar somebody from a competition
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
prepare
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
preparing
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
prepares
تغییردادن وضع اتومبیل معمولی برای مسابقه
inspectors
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
inspector
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
photo finish
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
time fire
مسابقه تیراندازی با محدودبودن زمان 02 ثانیه برای 5تیر
check point
نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
gun
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
blocked
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
blocks
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
solocross
مسابقه در محوطه پارکینگ برای کشف مهارت راننده
block
یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
guns
اتش زدن تپانچه برای پایان مسابقه یا اغازمسابقات
supercritical
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
to jump-start someone's car
کمک برای روشن کردن
[خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
experimental free handicap
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
winter book
تعیین امتیاز شرطبندی درزمستان برای مسابقه فصل بعد
standard bred
اسب امریکایی پرورش یافته برای مسابقه سرعت واستقامت
saving
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
stocker
اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
monitors
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitor
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
lap money
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
handicap
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
yaght club
باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
fly casting
مسابقه پرتاب طعمه مصنوعی بدون قلاب برای سنجش دقت
handicaps
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
kernels
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
retards
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
kernel
تعداد دستورات ابتدایی لازم برای روشن کردن پیکسهای صفحه به رنگهای مختلف و با سایه .
retarding
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
underdistance
روش تمرینی دونده درمسافتی کمتر از معمول مسابقه برای ازدیاد سرعت
bracket
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
starting fee
مبلغی که صاحب اسب برای کسب اجازه شرکت در مسابقه شرطبندی می پردازد
warm standby
وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
illumination by diffusion
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
walking ring
پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
splits
زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Linotype
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
staging area
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
motorcycle
موتورسیکلت
motorcycles
موتورسیکلت
motor assisted bicycle
موتورسیکلت
bikes
موتورسیکلت
bike
موتورسیکلت
autocycle
موتورسیکلت
observers
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
observer
گواه تعیین شده از طرف کمیته برگزارکننده مسابقه گلف برای گزارش دادن نقض مقررات به داور
bit map
ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
pits
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pit
منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
handle bar
دسته موتورسیکلت
motorcycle headlamp
نورافکن موتورسیکلت
biker
موتورسیکلت سوار
sidecar
اتاقک موتورسیکلت
sidecars
اتاقک موتورسیکلت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com