Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English
Persian
restrictive trade practices
روشهای محدود کردن تجارت
Other Matches
custom of a trade
عادت یک تجارت اصول متداول تجارت
lawmerchant
حقوق تجارت قدیم دادگاه تجارت
permutations
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
compacts
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
paint
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
paints
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
compacted
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compact
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
multiple
حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
illmitable
محدود نکردنی محدود نشدنی
access procedures
روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
refinances
از نو تجارت کردن
refinanced
از نو تجارت کردن
refinancing
از نو تجارت کردن
merchandies
تجارت کردن
merchandise
تجارت کردن
refinance
از نو تجارت کردن
weapons tight
جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
commerce
معاشرت تجارت کردن
curb
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
qualify
محدود کردن
limit
محدود کردن
containment
محدود کردن
qualifies
محدود کردن
abound
محدود کردن
restriction
محدود کردن
restrictions
محدود کردن
abounds
محدود کردن
restrict
محدود کردن
abounded
محدود کردن
stint
محدود کردن
stints
محدود کردن
peg down
محدود کردن
restricting
محدود کردن
straiten
محدود کردن
restricts
محدود کردن
delimitate
محدود کردن
set out
محدود کردن
abounding
محدود کردن
banding
روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
barter away
تجارت یا معامله پایاپای کردن
quantifying
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantify
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantified
محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
bound
خیز محدود کردن مقید کردن بستن
narrower
محدود باریک کردن
narrow
محدود باریک کردن
narrowed
محدود باریک کردن
compass
محدود کردن فهمیدن
narrowest
محدود باریک کردن
trade
تجارت کردن با داد وستد کردن
traded
تجارت کردن با داد وستد کردن
narrowed
محدود کردن کوته فکر
narrower
محدود کردن کوته فکر
narrowest
محدود کردن کوته فکر
narrow
محدود کردن کوته فکر
limitation clause
شرط محدود کردن مسئوولیت
territorialization
محدود کردن بیک ناحیه
impales
محدود کردن میله کشیدن
terminates
محدود کردن خاتمه یافتن
grid current limiting
محدود کردن جریان شبکه
impaled
محدود کردن میله کشیدن
impaling
محدود کردن میله کشیدن
terminated
محدود کردن خاتمه یافتن
impale
محدود کردن میله کشیدن
terminate
محدود کردن خاتمه یافتن
gagging
پوزه بند بستن محدود کردن
clip someone's wings
<idiom>
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
fire restriction
محدود کردن اتش یا تیراندازی یکانها
gagged
پوزه بند بستن محدود کردن
gags
پوزه بند بستن محدود کردن
gag
پوزه بند بستن محدود کردن
limit
محدود کردن تعیین کردن حد
confining
محدود کردن منحصر کردن
confine
محدود کردن منحصر کردن
withholding
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds
محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
restrict
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts
محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
privacy
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
exchange control
جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
elastic banding
روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
dammed
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dam
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams
سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
fan
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanning
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fans
بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
metric methods
روشهای کمی
recovery procedures
روشهای بازیابی
recovery procedures
روشهای اخراجات
quantitative methods
روشهای کمی
nonparmetric methods
روشهای ناپارامتری
quantitative methods
روشهای مقداری
statistical methods
روشهای اماری
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
cryptanalysis
مط العه و روشهای رمزگشایی
halt
معمولا با روشهای خارجی
indirect methods
روشهای غیر مستقیم
forecasting methods
روشهای پیش بینی
programming methods
روشهای برنامه ریزی
halted
معمولا با روشهای خارجی
belly series
مجموعهای از روشهای حمله
halts
معمولا با روشهای خارجی
bessemer
یکی از روشهای تهیه فولاد
recovery procedures
روشهای تخلیه اقلام بازیافتی
oceanshipping
روشهای کشتی رانی دراقیانوس
numerical
مط العه روشهای حل مساله ریاضی
methods of economic study
روشهای مطالعه علم اقتصاد
rules of engagement
روشهای درگیری پدافند هوایی
electronic
یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
cmos
طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
electronically
مراجعه به دستورات بااستفاده از روشهای الکترونیکی
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
fixed point notation =
قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
informatics
دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
horizons
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizon
افق فکری بوسیله افق محدود کردن
clamper
مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
econometrics
استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
multidimensional
زبان برنامه نویسی که به روشهای مختلف نمایش داده میشود
mixed economy
سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
mixed economies
سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
string
زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
snobol
زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
geochronometry
اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
marketing
بررسی روشهای پخش و توزیع کالااز لحظه خروج از کارخانه تا رسیدن به دست مشتری
allocations
تقسیم فضای حافظه یا دیسک یا استفاده از چاپگر یا برنامه یا سیستم عامل یا وسیله به روشهای مختلف
fuzzy theory
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
fuzzy logic
نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
allocation
تقسیم فضای حافظه یا دیسک یا استفاده از چاپگر یا برنامه یا سیستم عامل یا وسیله به روشهای مختلف
aliasing
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
algol
زبان برنامه نویسی سطح بالا با استفاده از روشهای الگوریتمی برای برنامههای کاربردی ریاضی و تکنیکی
sna
روشهای طراحی IBM که نحوه ارتباطات در شبکه را بیان میکند ونیز سخت افزارهای مختلف برای ارتباط
traffics
تجارت
mysteries
تجارت
traded
تجارت
trafficking
تجارت
mystery
تجارت
furriery
تجارت خز
traffic
تجارت
business
تجارت
graphics, business
تجارت
commerce
تجارت
trafficked
تجارت
trade
تجارت
businesses
تجارت
microchip
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
microchips
مداری ه تمام قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک قطعه نیمه هادی قرار دارند با روشهای حکاکی و فرآیندهای شیمیایی
integrated circuit
مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
joint adventure
تجارت مشترک
home trade
تجارت داخلی
mercantile law
قانون تجارت
commercial law
حقوق تجارت
commercial law
قانون تجارت
commercial code
قانون تجارت
maritime trade
تجارت دریایی
open trade
تجارت ازاد
business law
حقوق تجارت
businesses
موضوع تجارت
fair trade
تجارت عادلانه
cabotage
تجارت ساحلی
business
موضوع تجارت
fair trade
تجارت منصفانه
fair trade
تجارت مشروع
traffic
تجارت غیرقانونی
trafficked
تجارت غیرقانونی
traffics
تجارت غیرقانونی
free trade
تجارت ازاد
counter trade
تجارت متقابل
trafficking
تجارت غیرقانونی
commercial
مربوط به تجارت
bilateral trade
تجارت دوجانبه
flax trade
تجارت کتان
foreign trade
تجارت خارجی
chamber of commerce
اطاق تجارت
law merchant
حقوق تجارت
chamber of trade
اتاق تجارت
trade barrier
مانع تجارت
trade deficit
کسری تجارت
enterprise
تعهد تجارت
floating trade
تجارت دریایی
internal trade
تجارت داخلی
traditional trade
تجارت سنتی
internal commerce
تجارت داخلی
unfavorable trade
تجارت نامطلوب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com