Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English
Persian
access procedures
روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
Other Matches
mudcapping
نوعی روش تخریب صخرههای بزرگ به وسیله موادمنفجره
burns
سوزش موادمنفجره
burn
سوزش موادمنفجره
explosive scale
مدار موادمنفجره مصرف شده درپرتاب گلوله
ruptures
تخریب کردن
rupturing
تخریب کردن
destruct
تخریب کردن
demolitions
تخریب کردن
demolishing
تخریب کردن
demolish
تخریب کردن
demolished
تخریب کردن
rupture
تخریب کردن
demolishes
تخریب کردن
demolition
تخریب کردن
destroy
تخریب کردن منهدم کردن
destroying
تخریب کردن منهدم کردن
destroys
تخریب کردن منهدم کردن
restrictive trade practices
روشهای محدود کردن تجارت
demoralization
تخریب روحیه کردن
permutations
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
permutation
تعداد روشهای مختلف برای مرتب کردن چیزی
multiple
حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
paint
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
compacts
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compact
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacted
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
paints
پر کردن شکل گرافیکی با رنگ . با روشهای مختلف و جلوههای ویژه
underwater demolition
تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
destruction site
منطقه تخریب مهمات محل تخریب
connects
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect
اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
demoralising
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises
از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demolition target
منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
demolition guard
نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
connects
مربوط کردن
connect
مربوط کردن
precipitative
مربوط به تعجیل کردن
identifying
مربوط کردن تشخیص دادن
alluding
افهار کردن مربوط بودن به
identify
مربوط کردن تشخیص دادن
relay
ربط دادن مربوط کردن
allude
افهار کردن مربوط بودن به
identified
مربوط کردن تشخیص دادن
alludes
افهار کردن مربوط بودن به
alluded
افهار کردن مربوط بودن به
relays
ربط دادن مربوط کردن
relayed
ربط دادن مربوط کردن
identifies
مربوط کردن تشخیص دادن
atomic demolition munition
خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
preparative
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
gun pointing data
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
tailor
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
tailors
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
batches
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
orthopaedic
مربوط بفن درست کردن اندامهای ناقص
batch
با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
to shoot oneself in the foot
<idiom>
بد اداره کردن
[چیزی مربوط به خود شخص]
[اصطلاح]
collates
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
fitcall finding
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
groups
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
emunctory
مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
applied
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
privacy
حق یک شخص برای کسترش دادن یا محدود کردن دستیابی به داده مربوط به خودش
job to job transition
فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
e c e
کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
quantitative methods
روشهای مقداری
metric methods
روشهای کمی
quantitative methods
روشهای کمی
statistical methods
روشهای اماری
recovery procedures
روشهای اخراجات
recovery procedures
روشهای بازیابی
nonparmetric methods
روشهای ناپارامتری
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
programming methods
روشهای برنامه ریزی
indirect methods
روشهای غیر مستقیم
belly series
مجموعهای از روشهای حمله
halted
معمولا با روشهای خارجی
halts
معمولا با روشهای خارجی
cryptanalysis
مط العه و روشهای رمزگشایی
halt
معمولا با روشهای خارجی
forecasting methods
روشهای پیش بینی
ruination
تخریب
demolition
تخریب
destruction
تخریب
rupture
تخریب
rupturing
تخریب
fail soft
تخریب
degradation
تخریب
vandalism
تخریب
destroyed
تخریب شد
ruptures
تخریب
demolitions
تخریب
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
rules of engagement
روشهای درگیری پدافند هوایی
recovery procedures
روشهای تخلیه اقلام بازیافتی
numerical
مط العه روشهای حل مساله ریاضی
oceanshipping
روشهای کشتی رانی دراقیانوس
bessemer
یکی از روشهای تهیه فولاد
methods of economic study
روشهای مطالعه علم اقتصاد
electronic
یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
hard core
مصالح تخریب
bomb disposal
تخریب بمب
rheodestruction
تخریب جریان
destruction site
منطقه تخریب
subversion
انهدام تخریب
demolition target
هدف تخریب
oxidative degradation
تخریب اکسایشی
demolition kit
جعبه تخریب
destructivity
قدرت تخریب
destructor
تخریب کننده
destruct system
سیستم تخریب
fail-safe
تخریب امن
fail soft
تخریب تدریجی
rubble hard core
مصالح تخریب
destruction fire
تیر تخریب
fail safe
تخریب امن
underwater demolition
تخریب زیرابی
destruction radius
حداکثرشعاع تخریب
demolition belt
نوار تخریب
criminal damage
تخریب جزائی
cratering charge
خرج تخریب
electronically
مراجعه به دستورات بااستفاده از روشهای الکترونیکی
cmos
طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
demolition kit
جعبه وسایل تخریب
dismantling shot
تیر تخریب کننده
demolition firing party
گروه مسئول تخریب
concussion detonation
خرج اماده به تخریب
demolition belt
کمربند تخریب منطقهای
vasto
حکم یا دستور تخریب
destruction radius
شعاع تخریب مین
concussion detonation
خرج تخریب ضربتی
destruction area
منطقه تخریب مهمات
fixed point notation =
قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
radio procedures
روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
informatics
دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
destroyed
ازبین رفت تخریب شده
petard
خرج تخریب دیواره و پایه پل
xylotomous
دارای قابلیت تخریب چوب
command destruct signal
علامت تخریب موشک با فرمان دور
countermine
سیستم تخریب مین به طور خودکار
bomb cemetery
محل تخریب بمبهای عمل نکرده
cratering charge
خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
inert ammunition
مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
multidimensional
زبان برنامه نویسی که به روشهای مختلف نمایش داده میشود
econometrics
استفاده از روشهای اماری در بررسی مسائل اقتصادی اقتصاد سنجی
property disposition
ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
mixed economies
سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
mixed economy
سیستم اقتصادی که در ان روشهای کاپیتالیستی و سوسیالیستی در جوار هم به کار گرفته شود
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
command destruct signal
علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
intruder operation
تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
charged demolition
مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
geochronometry
اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
snobol
زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
string
زبان برنامه نویسی سطح بالا که از روشهای پردازش رشته استفاده میکند
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com