English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge. روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
Other Matches
stealer مرتکب سرقت
Sophrosyne وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
internal furnace کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
steal به سرقت بردن یا سرقت کردن
steals به سرقت بردن یا سرقت کردن
dynamically نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamic نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
redound منجر شدن
leads منجر شدن
conduce منجر شدن
lead منجر شدن
assist پاس منجر به گل
assisting پاس منجر به گل
trepan منجر شدن به
assists پاس منجر به گل
conducive منجر شونده
eventuate منجر شدن
assisted پاس منجر به گل
blow resulting in death ضربه منجر به موت
explusion foul خطای منجر به اخراج
endo تصادف منجر به واژگونی
turnover خطای منجر به از کف دادن توپ
buttending خطای چوب منجر به پنالتی
pinning combination مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
stalement گره خوردن منجر به اعلام سرپا
cognition آگاهی
acquaintance آگاهی
knowledge آگاهی
advice آگاهی
advertisement آگاهی
realizing آگاهی
realising [British] آگاهی
conscious mind آگاهی
consciousness آگاهی
[piece of ] advice آگاهی
appreciation [awareness] آگاهی
understanding آگاهی
awareness آگاهی
conscience [archaic for: consciousness] آگاهی
cognisance [British] آگاهی
perpetrator مرتکب
violaor مرتکب
perpetrators مرتکب
path محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
paths محل فایل در لیست زیر دایرکتوری منجر به آن
concussion صدمه وتکان مغز که منجر به بیهوشی میشود
good manners نیک روشی
further information آگاهی بیشتر
knowledge acquisition آگاهی یابی
amuck یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
probative حقایقی که مالا" به اثبات مساله اصلی منجر شود
perpetrated مرتکب شدن
commit مرتکب شدن
perpetrates مرتکب شدن
guilty مجرم مرتکب
debt perpetrator مرتکب بدهی
committing مرتکب شدن
perpetrate مرتکب شدن
committed مرتکب شدن
commits مرتکب شدن
perpetrating مرتکب شدن
perpetrator of an offence مرتکب جرم
misdemeanant مرتکب جنحه
nonoverlap processing روشی که به وسیله ان خواندن
to give [provide] somebody [some] information به کسی آگاهی دادن
rapist مرتکب زنای بعنف
delinquent مرتکب جنایت یاجنحه
delinquents مرتکب جنایت یاجنحه
violaor مرتکب زنای به زور
principal امر مرتکب اصلی
commit a crime مرتکب جنایتی شدن
committing an offence مرتکب جرمی شدن
misfeasance مرتکب جرم شدن
guilty of a minor offence مرتکب جرم خلافی
perpetrators مباشر در جرم مرتکب
perpetrator مباشر در جرم مرتکب
rapists مرتکب زنای بعنف
bobble مرتکب خطا شدن
recommit دوباره مرتکب شدن
principals امر مرتکب اصلی
smuggling مرتکب قاچاق شدن
offend مرتکب خلاف شدن
offended مرتکب خلاف شدن
offends مرتکب خلاف شدن
incestuous مرتکب زنای با محارم
bobbles مرتکب خطا شدن
the way of doing something به روشی کاری را انجام دادن
information [on] about somebody] [something] آگاهی [در باره کسی یا چیزی]
perpetrate مرتکب کردن مقصر بودن
commit a minor offence مرتکب جرم خلافی شدن
to perpetrate a crime گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
perpetrated مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrates مرتکب کردن مقصر بودن
perpetrating مرتکب کردن مقصر بودن
to commit terrorist act [ act of terrorism] مرتکب جرم تروریستی شدن
unidirectional soldification روشی برای رسیدن به موادتک بلوری
minimax روشی برای کم کردن خطاهای یک فرایند
I heard it through the grapevine. افرادی به طورغیر رسمی به من آگاهی دادند.
We've given notice that we're moving out of the apartment. ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
papers روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
dry plasma etching روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
organizational مربوط به روشی که چیزی مرتب شده است
addressing روشی که بخشی از حافظه مکان دهی میشود
paper روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papered روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
papering روشی که در آن نوار کاغذ وارد ماشین میشود
graphics روشی که داده شرح تصویر ذخیره میشود
padding روشی برای پرکردن بلوکی از اطلاعات باکاراکترها
deep cycling روشی برای نگهداری باطریهای نیکل- کادمیم
to try something completely new <idiom> چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
thefts سرقت
robbery سرقت
robberies سرقت
tpnd سرقت
affrication سرقت
stealing سرقت
larceny سرقت
housebreaking سرقت
theft سرقت
theft, pilferage, non delivery سرقت
thievery سرقت
dishonest removal of property سرقت
The notice is too short [for me] . آگاهی [برایم] خیلی کوتاه مدت است.
at a [the] minimum <adv.> کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
at least [no less than] [not less than] <adv.> کم کمش [حداقل] [برای آگاهی اندازه یا شماره]
bombs شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed out شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bombed شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
bomb شوت دور محکم زدن گوی لاکراس پاس بلند که منجر به لمس گردد
alpha beta technique روشی در هوش مصنوعی برای حل بازی ها و مشکلات استراتژیک
attempted theft سرقت ناتمام
grand larceny سرقت عظیم
grand larceny سرقت کبیره
housebreak سرقت کردن
aggravated theft سرقت مشدد
purlion سرقت کردن
affricate سرقت کردن
open theft سرقت مشهود
contructive larcency سرقت اعتباری
commit theft سرقت کردن
duff سرقت گوسفند
prowl تکاپو سرقت
prowled تکاپو سرقت
prowling تکاپو سرقت
prowls تکاپو سرقت
kidnapping سرقت و دزدیدن
attempted theft شروع به سرقت
banditry سرقت مسلح
lifted سرقت ترقی
kleptomaniac عاشق سرقت
kleptomania جنون سرقت
lifting سرقت کردن
lifting سرقت ترقی
lifts سرقت کردن
lifted سرقت کردن
lifts سرقت ترقی
heist دزدی سرقت
heists دزدی سرقت
lift سرقت ترقی
lift سرقت کردن
kleptomaniacs عاشق سرقت
recitals قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
recital قسمتی از سند که اعمال و اسناد ومباحث و مطالبی را که به تنظیم ان منجر شده است راشرح میدهد
bloodguilty مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
double adultery زنای محصنه در حالتی که مرتکب ان مرد زن دار باشد
clocking روشی برای همزمان کردن دو دستگاه فرستنده و گیرنده مخابراتی
p code روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
cut روشی که به صورت خودکار کاغذ را درون چاپگر قرار میدهد
cuts روشی که به صورت خودکار کاغذ را درون چاپگر قرار میدهد
expilation سرقت مقرون به ازار
stick up سرقت مسلحانه سربرافراشتن
kidnap ادم سرقت کردن
kidnapped ادم سرقت کردن
stick-up سرقت مسلحانه سربرافراشتن
plagiarism سرقت تالیفات یا اختراعات
burglarize سرقت مسلحانه کردن
burglarized سرقت مسلحانه کردن
grand larceny سرقت اموال پرقیمت
pirated edition نسخه سرقت شده
pirate disc نسخه سرقت شده
stick-ups سرقت مسلحانه سربرافراشتن
burglarizing سرقت مسلحانه کردن
pirate copy نسخه سرقت شده
burglarizes سرقت مسلحانه کردن
hold-up با اسلحه سرقت کردن
sacrilege سرقت اشیاء مقدسه
sacrilege سرقت ازاماکن مقدسه
hold-ups با اسلحه سرقت کردن
software piracy سرقت نرم افزاری
attempting to steal شروع کردن به سرقت
snaffle دزدیدن سرقت کردن
kidnaps ادم سرقت کردن
hold up با اسلحه سرقت کردن
cruelty در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
upwash حرکت هوا بطرف بالا درجلوی لبه حمله بال مادون صوت که منجر به تولید برامیگردد
hang out one's shingle <idiom> آگاهی عمومی ازباز شدن دفتر به خصوص مطب یادفتروکالت
They must give not less than 2 weeks' notice. آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
impostor کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
imposters کسی که بامعرفی خود به جای دیگری مرتکب کلاهبرداری میشود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com