English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
free position روش اغاز مجدد بازی پس ازخطا
Other Matches
face off رویارویی دو حریف در اغاز رویارویی دو حریف در اغازبازی لاکراس اغاز بازی باپرتاب توپ واترپولو
upfield نقطه اغاز بازی
kick off ضربه اغاز بازی
kickoff ضربه اغاز بازی
mat زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mats زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
recovery برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
recoveries برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
dawning اغاز اغاز شدن
dawn اغاز اغاز شدن
dawned اغاز اغاز شدن
dawns اغاز اغاز شدن
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape . کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
venue اغاز
initiation اغاز
commencement اغاز
onset اغاز
inception اغاز
abinitio از اغاز
terminus a que اغاز
beginnings اغاز
beginning اغاز
entrancing اغاز
entrances اغاز
entranced اغاز
entrance اغاز
venues اغاز
scratch line خط اغاز
jump off اغاز
kick off اغاز
kick-offs اغاز
primordium اغاز
authorship اغاز
insteps اغاز
originationu اغاز
kick-off اغاز
outset اغاز
getaway اغاز
getaways اغاز
get away اغاز
instep اغاز
inchoation اغاز
exordium اغاز
incipience or ency اغاز
origin اغاز
initation اغاز
initio در اغاز
origins اغاز
inaugurates اغاز کردن
revivals اغاز رونق
revival اغاز رونق
inaugurate اغاز کردن
inaugurated اغاز کردن
jump off اغاز حمله
inaugurating اغاز کردن
debut اغاز کار
alphas اغاز شروع
alpha اغاز شروع
self initiated خود اغاز
initiating اغاز کردن
initiates اغاز کردن
thru از اغاز تاانتها
inaugurator اغاز کننده
from a to izzard از اغاز تا انجام
incept اغاز کردن
incipit شروع و اغاز
initial point نقطه اغاز
introductive اغاز کننده
lead off اغاز کردن
leadoff اغاز ضربت
nodal point نقطه اغاز
inchoate اغاز کردن
at the start در اغاز کار
initiated اغاز کردن
initiate اغاز کردن
takeoff اغاز پرش
takeoffs اغاز پرش
birth اغاز زاد
birth اغاز کردن
births اغاز زاد
births اغاز کردن
alpha and omega اغاز و فرجام
at first در اغاز کار
push off اغاز کردن
launching اغاز کردن
start of heading اغاز سرفصل
start of message اغاز پیام
primed درجه یک اغاز
prime درجه یک اغاز
start of taxt اغاز متن
wire to wire از اغاز تا فرجام
to take to اغاز نهادن
to push off اغاز کردن
launches اغاز کردن
commencing اغاز کردن
commences اغاز کردن
commence اغاز کردن
primes درجه یک اغاز
commenced اغاز کردن
launch اغاز کردن
launched اغاز کردن
uppermost از اغاز از ابتدا
begin اغاز کردن
initialed واقع در اغاز
debuts اغاز کار
begin اغاز شدن
som اغاز پیام
begins اغاز کردن
initial واقع در اغاز
begins اغاز شدن
start bit بیت اغاز
soft start اغاز نرم
initialing واقع در اغاز
initialled واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
initials واقع در اغاز
aurora سرخی شفق اغاز
initial boiling point نقطه اغاز جوشش
guard line خط اغاز مسابقه شمشیربازی
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stagger خط اغاز مسیر هر دونده
staggering خط اغاز مسیر هر دونده
multilaunching اغاز بکار چندتایی
to take arms جنگ اغاز کردن
stages قراردادن اتومبیل در خط اغاز
era اغاز تاریخ عصر
eras اغاز تاریخ عصر
hajime اغاز مبارزه کاراته
jump the gum خطا در اغاز پرش
grid start حرکت اتومبیلها با هم در اغاز
pullulate اغاز توسعه نهادن
decadence فساد اغاز ویرانی
exordial مربوط به اغاز یا مقدمه
eolithic متعلق به اغاز عصرسنگ
corrosive attack اغاز و توسعه خورندگی
christmas tide هفتهای که اغاز ان 42دسامبراست
new departure اغاز رویه تازه
flagman پرچم دار خط اغاز
staggers خط اغاز مسیر هر دونده
prefaced اغاز پیش گفتار
prefaces اغاز پیش گفتار
prefacing اغاز پیش گفتار
preface اغاز پیش گفتار
originating اغاز شدن یاکردن
originates اغاز شدن یاکردن
originate اغاز شدن یاکردن
start bit ذرهء اغاز نما
originated اغاز شدن یاکردن
wires خط اغاز یا پایان مسابقه
set position اماده در نقطه اغاز
through از اغاز تا انتها کاملا
wire خط اغاز یا پایان مسابقه
reoccupy دوباره اغاز کردن
initialled پاراف در اغاز قرار دادن
bump start اغاز مسابقه با هل دادن موتورسیکلت
initialing پاراف در اغاز قرار دادن
scores فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
score فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
scored فاصله ازنقطه اغاز تا خط امتیازگاوبازی
to pipe up زدن یا خواندن اغاز کردن
repositional با حروف اضافه اغاز شده
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
false start اغاز نادرست خطا در شروع
false starts اغاز نادرست خطا در شروع
tee off اغاز کردن محکم زدن
inchoative تازه اغاز شده اغازی
overture اغاز عمل پیش در امد
epochs اغاز فصل جدید عصر
overtures اغاز عمل پیش در امد
pre game drills تمرینهای قبل از اغاز مسابقه
initialed پاراف در اغاز قرار دادن
begins اغاز نهادن شروع کردن
initial پاراف در اغاز قرار دادن
epoch اغاز فصل جدید عصر
initialling پاراف در اغاز قرار دادن
initials پاراف در اغاز قرار دادن
begin اغاز نهادن شروع کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com