Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 71 (6 milliseconds)
English	Persian
successive reproductions method	روش بازسازیهای متوالی
Other Matches
running fix	کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
continuously set vector	عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
consecutive <adj.>	متوالی
successive <adj.>	متوالی
sequential <adj.>	متوالی
series	متوالی
succedaneous	متوالی
consecutive	متوالی
hand running	متوالی
uninterrupted	متوالی
successive	متوالی
continuous	متوالی
sequential	پی در پی متوالی
sequential	متوالی
continuous error	خطای متوالی
Successive Approximation	تقریب متوالی
reeled	متوالی پشت سر هم
successive objective	هدفهای متوالی
sequence checking	کنترل متوالی
sequence control	کنترل متوالی
succedent	متاخر متوالی
successive intervals	فاصلههای متوالی
continuous data	دادههای متوالی
bit stream	بیتهای متوالی
reel	متوالی پشت سر هم
reeling	متوالی پشت سر هم
reels	متوالی پشت سر هم
consecutive	پیاپی متوالی
thudded	ضربههای متوالی
thuds	ضربههای متوالی
thudding	ضربههای متوالی
thud	ضربههای متوالی
doubled up	دواسترایک متوالی
doubled	دواسترایک متوالی
double	دواسترایک متوالی
successive	متوالی مسلسل
successive approximations method	روش تقریبهای متوالی
garland	نیم پیچهای متوالی
subalternate	افسر جزء متوالی
pitapat	با ضربههای تند و متوالی
series resonant circuit	مدار رزنانس متوالی
days on end	چند روز متوالی
fusillade	شلیک متوالی تیرباران
method of successive approximations	روش تقریبهای متوالی
garlands	نیم پیچهای متوالی
rat a tat	ضربات متوالی و تند زدن
coherent	مرتب و دارای نظم متوالی
continous	متصل متوالی بدون وقفه
rat-a-tat	ضربات متوالی و تند زدن
anaphora	تکرار یک یا چند عبارت متوالی
KO	با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
KO's	با ضربات متوالی از میدان بدرکردن
rat a tat tat	ضربات متوالی و تند زدن
downpour	فرو ریزی بارش متوالی
state succession	تعویض دولتهابه طور متوالی
the difference between the consecutive terms	اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
downpours	فرو ریزی بارش متوالی
rat-a-tat	صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
rat a tat	صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
surface interval	فاصله بین غواصهای متوالی از سطح اب
mid span	مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
rat a tat tat	صدای ناشی ازضربات تند و متوالی
pit a pat	با ضربات تند و متوالی درحال ضربان
tamp	بوسیله ضربات متوالی بالا یا پایین راندن
meiosis	تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
data logging	ضبط دادههای مربوط به حوادثی که در زمانهای متوالی اتفاق می افتند
collator	ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
continuous strip imagery	عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
opener	مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
continuous processor	دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com