English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
English Persian
zootechny روش تربیت و رام کردن جانوران
Search result with all words
zootechnician کارشناس تربیت حیوانات ویژه گر اهلی کردن جانوران
zootechnics روش تربیت ورام کردن جانوران
Other Matches
colony گروهی از جانوران یا گیاهان یا جانوران تک سلولی هم نوع که با هم زندگی یا رشد می کنند [زیست شناسی]
abetting تربیت کردن
abetted تربیت کردن
abets تربیت کردن
give lessons تربیت کردن
abet تربیت کردن
instruct تربیت کردن
train [teach] تربیت کردن
educating تربیت کردن
trained تربیت کردن
teach تربیت کردن
trains تربیت کردن
train تربیت کردن
educate تربیت کردن
rearing تربیت کردن
rear تربیت کردن
rears تربیت کردن
educate تربیت کردن
reared تربیت کردن
to bring up تربیت کردن
educates تربیت کردن
school تادیب یا تربیت کردن
schools تادیب یا تربیت کردن
zootechny فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
zootechnics فن اهلی کردن جانوران وحیوانات وحشی
verminate تولید حشرات یا جانوران موذی کردن
well-bred با تربیت تربیت شده
outbreed جفت گیری کردن انواع مختلف جانوران
Are animals able to think ? آیا جانوران قادربه فکر کردن هستند ؟
halterbreak کره اسب را برای پرش ازروی کمند تربیت کردن
breed تولید کردن تربیت کردن
breeds تولید کردن تربیت کردن
disciplines نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
reeducate دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
faunology جانوران
zooplankton جانوران شناور
zoodvnamics فیزیولوژی جانوران
menageries نمایشگاه جانوران
vermin جانوران موذی
menagerie نمایشگاه جانوران
animals kingdom جهان جانوران
animality زندگی جانوران
animalist پیکرنمای جانوران
bimana جانوران دودست
animal kingdom جهان جانوران
acephali جانوران بیسر
kit بچه جانوران
halobiont جانوران اب شور
arachnida جانوران عنکبوتی
herbivora جانوران علفخوار
faunis الهه جانوران
lights ریه جانوران
invertebrata جانوران بی مهره
faunae مربوط به جانوران
faunistic وابسته به جانوران
kits بچه جانوران
implacentalia جانوران بی جفت
churl بی تربیت
well bred با تربیت
chuff بی تربیت
gentlest با تربیت
impolite بی تربیت
low bred بی تربیت
mannerliness تربیت
lowbred بی تربیت
unpolished بی تربیت
gentle با تربیت
gentler با تربیت
unmannerly بی تربیت
pedagogy تربیت
randy بی تربیت
upbringing تربیت
gross بی تربیت
grossed بی تربیت
grosser بی تربیت
grossest بی تربیت
grossing بی تربیت
mannerless بی تربیت
ill-bred بی تربیت
cultivation تربیت
bearish بی تربیت
manner تربیت
nurture تربیت
nurtured تربیت
nurtures تربیت
nurturing تربیت
barbarous بی تربیت
blowzed بی تربیت
education تربیت
uncivilly بی تربیت
ill bred بی تربیت
uncivil بی تربیت
gentry تربیت
true bred با تربیت
ill mannered بی تربیت
caddish بی تربیت
half bred بی تربیت
genteelness تربیت
grosses بی تربیت
gentrice تربیت
good breeding تربیت
underbody پایین تنه جانوران
claw سرپنجه جانوران ناخن
clawing سرپنجه جانوران ناخن
biosystematic رده بندی جانوران
terrarium نمایشگاه جانوران خشکی
claws سرپنجه جانوران ناخن
arthropoda جانوران مفصل دار
articulata جانوران حلقه دار
animal husband پرورش جانوران اهلی
clawed سرپنجه جانوران ناخن
neontology بررسی جانوران مانده
zootaxy طبقه بندی جانوران
to water [horses, cattle, etc.] آب دادن [به جانوران بومی]
verminous پر از حشرات یا جانوران موذی
pincer عضو گازانبری جانوران
king of beasts پادشان جانوران :شیر
instincts هوش طبیعی جانوران
oestrum شهوت ومستی جانوران
instinct هوش طبیعی جانوران
wild beasts جانوران وحشی وحوش
pachyder mata جانوران پوست کلفت
zooid جانورسان شبیه جانوران
physical education تربیت بدنی
fish culture تربیت ماهی
cad ادم بی تربیت
cads ادم بی تربیت
cultured تربیت شده
hoyden روستایی بی تربیت
carl ادم بی تربیت
educative تربیت امیز
accomplished تربیت شده
genteely از روی تربیت
made تربیت شده
genteel تربیت شده
trainable تربیت پذیر
teacher training تربیت معلم
education تعلیم و تربیت
school تربیت اسب
an a woman زن تربیت شده
rudesby ادم بی تربیت
boor ادم بی تربیت
boors ادم بی تربیت
steerage اداره تربیت
undisiplined تربیت نشده
reeducation تربیت مجدد
schooling تربیت اسب
schools تربیت اسب
weasel جانوران پستاندار شبیه راسو
epizootic منتشر شونده درمیان جانوران
microorganism جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
To kI'll animals for food . جانوران را برای غذا کشتن
vivarium جای نگاهداری جانوران زمینی
gamekeepers متصدی جانوران شکاری قرقچی
seafood غذاهای مرکب از جانوران دریایی
zoometry اندازه گیری اندامهای جانوران
weasels جانوران پستاندار شبیه راسو
limnologist زیست شناس جانوران اب شیرین
lorica پوسته سخت حافظ جانوران
aquaria نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
microorganisms جانوران کوچک ومیکروسکپی ریزجاندار
animalcular وابسته به جانوران ذره بینی
achordata جانوران فاقد ستون فقرات
aquarium نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquariums نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
gamekeeper متصدی جانوران شکاری قرقچی
somite حلقه یابند بدن جانوران
underbred نااصل زاده بی تربیت
zootechnical وابسته به فن تربیت حیوانات
aviculture تربیت مرغ مرغداری
culture of bees پرورش یا تربیت زنبور
manege محل تربیت اسب
computer based training تربیت مبتنی بر کامپیوتر
correctional institution کانون اصلاح و تربیت
disciplinary تادیبی وابسته به تربیت
ineducable غیر قابل تربیت
housebroken حیوان تربیت شده
educationally از راه تعلیم و تربیت
motor education تعلیم و تربیت حرکتی
chitin جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
deadfall دامی که جانوران بزرگ دران زیراوارمیمانند
rodenticide دارو یا عامل کشنده جانوران جونده
polyzoic مرکب از شبه جانوران بسیار پرزیوگانی
zoography علم توصیف جانوران وخوی انان
polyphagous تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
fauna کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
humane killer تپانچه ویژه برای بی زجرکشتن جانوران
foot and mouth یکجور ناخوشی واگیردار با تب در جانوران شاخدار
foraminifer جنسی از جانوران ریز ریشه پای
incestuous وابسته به جفت گیری جانوران از یک جنس
gentry مردمان محترم و با تربیت اصالت
ill bred غیر متمدن بد تربیت شده
reclaim animal حیوانات وحشی تربیت شده
civility نجابت ورفتار خوب تربیت
carle شخص پست ادم بی تربیت
highbred دارای تربیت یانجابت خانوادگی
pinfold جانوران ولگرد درتوقیف گاه نگاه داشتن
Aborigines سکنه اولیه یک کشور جانوران و گیاهان بومی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com