English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
large scale production method روش تولیدبه مقیاس وسیع
Other Matches
vlsi مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
nominal scale شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
barleycorn مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
centigrade temperature scale مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
of a wide scope وسیع
larger وسیع
abroad وسیع
largest وسیع
roomiest وسیع
vast وسیع
roomier وسیع
roomy وسیع
capacious وسیع
immense وسیع
spacious وسیع
vasty وسیع
extensive وسیع
large وسیع
ample وسیع
captious وسیع
far reaching وسیع
panoramic وسیع
champaign وسیع
far-reaching وسیع
comprehensive وسیع محیط
widish نسبتا وسیع
gum وسیع کردن
heavy advertising تبلیغات وسیع
to cover much ground وسیع بودن
superhighways جاده وسیع
superhighway جاده وسیع
rooms وسیع تر کردن
vastly بطور وسیع
capaciously بطور وسیع
broadly بطور وسیع
extensive cultivation زراعت وسیع
extensive agriculture کشاورزی وسیع
immensely بطور وسیع
gummed وسیع کردن
widest فراخ وسیع
latifundia املاک وسیع
wide فراخ وسیع
room وسیع تر کردن
wide نامحدود وسیع
wider فراخ وسیع
wider نامحدود وسیع
widest نامحدود وسیع
latitudinarianism وسیع نظری
gums وسیع کردن
plausive وسیع محتمل
gumming وسیع کردن
steppe جلگه وسیع بی درخت
large minded دارای فکر وسیع
steppes جلگه وسیع بی درخت
broad minded دارای فکر وسیع
ground swell طغیان شدید و وسیع اب اقیانوس
avenuse خیابان وسیع راهرو باغ
broadloom ساخته شده درکارگاه وسیع
enlarges توسعه دادن وسیع کردن
enlarged توسعه دادن وسیع کردن
enlarge توسعه دادن وسیع کردن
large scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large-scale نسبتا زیاد بمعیار وسیع
enlarging توسعه دادن وسیع کردن
broadcast توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
broadcasts توزیع اطلاعات در یک فضای وسیع
regions محوطه بسیار وسیع وبی انتها
region محوطه بسیار وسیع وبی انتها
crown green bowls بولینگ بین دو بازیگر در چمن وسیع
hidden momentum of population growth به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
land office business کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
Xerox PARC مرکز توسعه aerox که یک محدوده وسیع از محصولات از قبیل mouse و GVT ساخته است
wats Service Telephone WidaArea سرویسی که تعدادنامحدودی از مکالمات را درناحیهای وسیع از یک نقطه به هر مکان مجاز می سازد
f scale مقیاس اف
nominal scale مقیاس
scale مقیاس
meters مقیاس
criterion مقیاس
measure مقیاس
k scale مقیاس ک
meter مقیاس
indicator مقیاس
t scale مقیاس T
metre مقیاس
z scale مقیاس " زی "
metres مقیاس
full size بخ مقیاس یک به یک
full-size بخ مقیاس یک به یک
scaling مقیاس
departmentalism اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
stens مقیاس ده بخشی
guttman scale مقیاس گاتمن
graphic scale مقیاس مصور
handwriting scale مقیاس دستخط
degree gradution مقیاس درجهای
on a grand scale <adv.> در مقیاس بزرگ
image scale مقیاس تصویر
interval scale مقیاس فاصلهای
ipsative scale مقیاس نسبی
temperature scale مقیاس دما
graphic scale مقیاس خطی
derived scale مقیاس اشتقاقی
dial graduation مقیاس درجهای
scale of preferences مقیاس رجحانها
elevation scale مقیاس درجه
ell مقیاس طول
evaporimter مقیاس تبخیر
scale factor ضریب مقیاس
scale of production مقیاس تولید
scale up افزایش مقیاس
scalogram مقیاس تراکمی
spectral scale مقیاس طیفی
fahrenheit scale مقیاس فارنهایت
stanine scale مقیاس نه بخشی
grade scale مقیاس کلاسی
tonal scale مقیاس صوتی
kelvin scale مقیاس کلوین
range indicator مقیاس مسافت
scale of preferences مقیاس برتریها
psychological scale مقیاس روانی
product scale مقیاس فراورده
precision scale مقیاس دقیق
map scale مقیاس نقشه
map scale مقیاس نقشهای
medium scale در مقیاس متوسط
nominal scale مقیاس اسمی
point scale مقیاس امتیازی
numerical scale مقیاس عددی
photographic scale مقیاس عکاسی
percentile scale مقیاس صدکی
ratio schedule مقیاس نسبتی
long measure مقیاس طول
scale factor مقیاس گذاری
scale down کاهش مقیاس
scalability مقیاس پذیری
absolute scale مقیاس مطلق
transverse scale مقیاس عرضی
lie scale مقیاس دروغگویی
ration scale مقیاس نسبتی
likert scale مقیاس لی کرت
linear measure مقیاس طولی
linear scale مقیاس خطی
loading scale مقیاس بارگیری
logarithmic scale مقیاس لگاریتمی
ordinal scale مقیاس ترتیبی
deflection scale مقیاس سمتی
time scale مقیاس زمانی
gauged مقیاس معیار
gauge مقیاس معیار
architecht's scale خط کش مقیاس مهندسی
bar scale مقیاس خطی
baume scale مقیاس بومه
large-scale مقیاس بزرگ
large-scale در مقیاس بزرگ
large scale مقیاس بزرگ
large scale در مقیاس بزرگ
gauges مقیاس معیار
age scale مقیاس سنی
time scales مقیاس زمانی
scaling مقیاس کردن
scaling مقیاس سازی
scaling مقیاس گذاری
standards نورم مقیاس
absolute temperature scale مقیاس مطلق
standard نورم مقیاس
small-scale مقیاس کوچک
norm مقیاس یامعیار
conversion scale مقیاس خطی
yardsticks مقیاس پیمانه
cumulative scale مقیاس تراکمی
graphic مقیاس مصور
norms مقیاس یامعیار
yardstick مقیاس پیمانه
scale مقیاس نقشه
scale مقیاس کردن
cubic measure مقیاس مکعب
scale مقیاس گذاشتن
meter مقیاس میزان
small scale مقیاس کوچک
measure درجه مقیاس
meters مقیاس میزان
graphic نمودار مقیاس
x scale مقیاس طولی عکس
reconstituted تنظیم مقیاس کردن
masculinity femininity scale مقیاس نرینگی- مادینگی
mach scale مقیاس ماکیاول گرایی
manifest anxiety scale مقیاس اضطراب اشکار
reconstituting تنظیم مقیاس کردن
medium scale نقشه مقیاس متوسط
reconstitute تنظیم مقیاس کردن
mora مقیاس وزن شعر
reconstitutes تنظیم مقیاس کردن
rating scale مقیاس درجه بندی
test scaling مقیاس بندی ازمون
windage scale مقیاس تغییر سمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com