Dictiornary-Farsi | روش خطای متوسط | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
mean error method	روش خطای متوسط


Other Matches

fault	خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faults	خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
faulted	خطای پا در سرویس خطای سرویس اسکواش خطای پرش اسبدوانی
charging	خطای مهاجم خطای ناشی از یورش به حریف
horizontal error	خطای بر دو سمت خطای افقی
error	خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors	خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
magnetic deviation	میزان خطای قرائت عقربه مغناطیسی خطای عقربه
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
averaged	حد متوسط
life expectancy	سن متوسط
averaged	متوسط
average	حد متوسط
mean	متوسط
moderating	متوسط
moderates	متوسط
moderated	متوسط
moderate	متوسط
averages	متوسط
intermedial	متوسط
mediocre	متوسط
medium	متوسط
mediums	متوسط
averaging	حد متوسط
averages	حد متوسط
life expectancies	سن متوسط
tolerable	متوسط
averaging	متوسط
average	متوسط
average limit of ice	حد متوسط یخ
intermediate	متوسط
modal	متوسط
meaner	متوسط
modals	متوسط
osculant	متوسط
meant	متوسط
meanest	متوسط
medium gravle	شن متوسط
mesne	متوسط
cumulative error	خطای کل
foot fault	خطای پا
middle class	طبقه متوسط
medium cloud	ابرهای متوسط
medium	مقدار متوسط
median gray	خاکستری متوسط
median income	درامد متوسط
medium carbon steel	فولادباکربن متوسط
medium artillery	توپخانه متوسط
mediocrity	اندازه متوسط
mediterranean sea	بحر متوسط
medium	متوسط معتدل
middle classes	طبقه متوسط
medially	بطورمیانه یا متوسط
medial	میانه متوسط
mean stress	خستگی متوسط
mean speed	سرعت متوسط
mean price	قیمت متوسط
mean life	عمر متوسط
medium wave	موج متوسط
mean income	درامد متوسط
mean time	زمان متوسط
duffer	بازیگر متوسط
mean daily	متوسط روزانه
duffers	بازیگر متوسط
mean depth	عمق متوسط
mean velocity	سرعت متوسط
halftones	رنگ متوسط
halftone	رنگ متوسط
mean variation	تغییر متوسط
mean value	مقدار متوسط
mean time	ساعت متوسط
mean deviation	انحراف متوسط
average input	نهاده متوسط
average conditions	شرایط متوسط
average payment	پرداخت متوسط
average price	قیمت متوسط
average product	محصول متوسط
average product	تولید متوسط
average productivity	بازدهی متوسط
average return	بازده متوسط
average yield	بازده متوسط
average revenue	درامد متوسط
average cost	هزینه متوسط
average expense	هزینه متوسط
average latency	رکود متوسط
average latency	تاخیر متوسط
average life	عمر متوسط
average efficiency	بازده متوسط
average discharge	بده متوسط
average deviation	انحراف متوسط
average depth	عمق متوسط
average output	محصول متوسط
average speed	سرعت متوسط
average flow	جریان متوسط
intermediate contrast	تغایر متوسط
intermediate high voltage line	خط فشار متوسط
intermediate hurdle	مانع متوسط
intermediate lampholder	سر پیچ متوسط
intermediate pressure	فشار متوسط
intermediately	بطور متوسط
normal	میانه متوسط
m.f.	فرکانس متوسط
mean chord	وتر متوسط
mediums	مقدار متوسط
girder bridge	پل بیلی متوسط
midway	متوسط میانجی
average total cost	هزینه متوسط کل
m.f.	بسامد متوسط
average value	مقدار متوسط
average variable cost	هزینه متوسط
average voltage	ولتاژ متوسط
averagely	بطور متوسط
middlingly	بطور متوسط
averagly	بطور متوسط
life expectancy	عمر متوسط
life expectancies	عمر متوسط
mediums	متوسط معتدل
every Tom, Dick and Harry <idiom>	طبقه متوسط
thins	تیم متوسط
average	میانه متوسط
subaverage	زیر حد متوسط
above average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
meanest	میانه متوسط
over-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
thinnest	تیم متوسط
thinners	تیم متوسط
thinned	تیم متوسط
averages	مقدار متوسط
weighted average	متوسط وزنی
averaging	میانه متوسط
a medium sized car	یک اتومبیل متوسط
averages	میانه متوسط
a modest income	درآمدی متوسط
averaging	مقدار متوسط
averaged	مقدار متوسط
true power	توان متوسط
par	میزان متوسط
averaged	میانه متوسط
average	مقدار متوسط
meaner	میانه متوسط
thin	تیم متوسط
above average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
medium frequency	بسامد متوسط
on the a	بطور متوسط
medium scale	در مقیاس متوسط
medium voltage	ولتاژ متوسط
monthly average	متوسط ماهیانه
mid range	برد متوسط
middle price	قیمت متوسط
moderate speed	سرعت متوسط
secondarily	بطور متوسط
over-average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
sort of	بمقدار متوسط
above average <adj.>	بیش از حد متوسط
above-average <adj.>	بیش از حد متوسط
over-average <adj.>	بیش از حد متوسط
mean	میانه متوسط
sort of	بمیزان متوسط
fatal error	خطای مهلک
determinate error	خطای معین
dimensional error	خطای اندازه
indeterminate error	خطای نامعین
drift error	خطای راندگی
dynamic error	خطای پویا
error of estimate	خطای براورد
error of expectation	خطای انتظار
experimental error	خطای ازمایشی
divide exception	خطای تقسیم
civil wrong	خطای مدنی
chance error	خطای تصادفی
burst error	خطای قطاری
backcourt violation	خطای 01 ثانیه
backcourt foul	خطای شخصی
common foul	خطای عادی
cumulative error	خطای جمعی
continuous error	خطای متوالی
continuous error	خطای پیوسته
constant error	خطای ثابت
computational mistake	خطای محاسباتی
chromatic aberration	خطای رنگی
memory illusion	خطای یاد
residual error	خطای مانده
service over	خطای سرویس
side out	خطای سرویس
soft error	خطای ملموس
space error	خطای فضایی
spherical aberration	خطای کروی
standard error	خطای استاندارد
standard error	خطای معدل
standard error	خطای پایه
standard error	خطای استانده
standard error	خطای معیار
syntax error	خطای نحوی
systematic error	خطای منظم
systematic error	خطای سیستماتیک
team foul	خطای مهم
relative error	خطای نسبی
recording error	خطای ضبط