English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 141 (8 milliseconds)
English Persian
seismic method روش زلزله نگاری
Search result with all words
seismography زلزله نگاری
Other Matches
pictography تصویر نگاری رمز نگاری
fingerprint انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinted انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprinting انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
fingerprints انگشت نگاری انگشت نگاری کردن
temblor زلزله
earthquakes زلزله
earthquake زلزله
earthquake proof ضد زلزله
seism زلزله
seismoscope زلزله بین
seismometry زلزله سنجی
seismometer زلزله سنج
epicenter مرکز زلزله
earthquake proof foundation شالوده ضد زلزله
seismic loads سربارهای زلزله
earthquake fountains شکافهای زلزله
earthquake factor فاکتور زلزله
seismology زلزله شناسی
earthquake factor ضریب زلزله
seismic belt کمربند زلزله
seismic focus کانون زلزله
the earthquake sufferers زلزله زدگان
seismographer زلزله نگار
seismograph زلزله نگار
seismographs زلزله نگار
the earthquake sufferers زلزله دیدگان
seismographs زلزله سنج
seismologist زلزله شناس
seismograph زلزله سنج
sea quake زلزله زیر دریایی
earthquake period دوره تناوب زلزله
shock point نقطه ایجاد زلزله
earthquake proof foundation غیر مقاوم درمقابل زلزله
microseismograph زلزله سنج میکرومتری یاجزیی
microseism زمین لرزه غیرمحسوس زلزله خفیف
seismogram منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
angiography رگ نگاری
reticulum نگاری
hydrographic اب نگاری
hydrography اب نگاری
monograph تک نگاری
monographs تک نگاری
arteriography رگ نگاری
atlantis جزیرهای که سابقا گویند درمغرب جبل الطارق وجودداشته و در اثر زلزله بدریافرورفته است
hydrography علم اب نگاری
leetter writing نامه نگاری
phallography نعوظ نگاری
petrography سنگ نگاری
letter writer نامه نگاری
oceanpgraphy اقیانوس نگاری
myography عضله نگاری
letter writing نامه نگاری
ethnographic <adj.> قوم نگاری
macrography بزرگ نگاری
oscillography نوسان نگاری
stylistics سلیس نگاری
spectrography طیف نگاری
soleprint انگشت نگاری از پا
tachygraphy تند نگاری
ski graphŠetc سایه نگاری
sciagraphy سایه نگاری
psychography روان نگاری
picture writing تصویر نگاری
pictorial art پیکر نگاری
pictography صورت نگاری
phonography صدا نگاری
spectrography بیناب نگاری
surveys اب نگاری دریایی
topography برجسته نگاری
survey اب نگاری دریایی
arteriography نبض نگاری
cardiography قلب نگاری
cerography موم نگاری
chromatography رنگ نگاری
cranioscopy جمجمه نگاری
topography مکان نگاری
logging واقعه نگاری
demography امار نگاری
chronology وقایع نگاری
chronology رخداد نگاری
oceanography اقیانوس نگاری
cartography نقشه نگاری
surveyed اب نگاری دریایی
journalism روزنامه نگاری
pornography هرزه نگاری
ethnography قوم نگاری
crystallography بلور نگاری
demography مردم نگاری
hydrographic مربوط به اب نگاری
electrotype برق نگاری
hydrographic نقشه اب نگاری
eco mapping بوم نگاری
dermatographia پوست نگاری
demography جمعیت نگاری
dactylagraphy انگشت نگاری
data recording داده نگاری
dactyloscopy انگشت نگاری
mental topography مکان نگاری ذهن
To take fingerprints. انگشت نگاری کردن
notepaper کاغذ نامه نگاری
uranographical وابسته به اسمان نگاری
uranographic وابسته به اسمان نگاری
finger print department اداره انگشت نگاری
ideographs حروف اندیشه نگاری
electroretinography برق نگاری شبکیه
newspapers روزنامه نگاری کردن
newspaper روزنامه نگاری کردن
portraiture پیکر نگاری تعریف
hydrographic chart نقشه اب نگاری دریایی
hydrographic datum سطح مبنای اب نگاری
emg برق نگاری ماهیچه
electromyography برق نگاری ماهیچه
topography مکان نگاری مساحی
electroencephalography برق نگاری مغز
telegraphic از راه دور نگاری
anecdotal method روش واقعه نگاری
electrocardiography قلب نگاری برقی
diary method روش خاطره نگاری
chromatographic وابسته برنگ نگاری
computed tomography scanning مغز نگاری کامپیوتری
planography نقشه نگاری طراحی
nautical chart نقشه دریایی اب نگاری شده
to correspond with رابطه [نامه نگاری] داشتن با
uranography عالم شناسی اسمان نگاری
automatics فرم های نامه نگاری
lexicography فرهنگ نویسی واژه نگاری
automatic فرم های نامه نگاری
topographic وابسته بنقشه برداری یا مکان نگاری
floating lines خطوط مواج برجسته نگاری وبرجسته بینی
journalese بزرگ جلوه دادن مطالب درروزنامه نگاری
pastellist پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
moulage انگشت نگاری یا نگارش اثر چیزی برای کشف جرم
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
base shear نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
stereography طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
electroencephalogram منحنی هایی که توسط دستگاه ثبت امواج مغز ثبت شده است موج نگاری مغز
mirror carpet طرح آینه [در این طرح زمینه اصلی فرش بصورت کاملا ساده و بدون هیچ نقش و نگاری بافته شده و تنها از یک یا دو حاشیه ساده استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com