Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (18 milliseconds)
English
Persian
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
Search result with all words
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
Other Matches
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
exchanges
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchange
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
sorted
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sort
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
shell sort
الگوریتم ذخیره داده که داده ها در هر عمل مرتب سازی بیشتر از یک جابجایی می توانند داشته باشند
refresh
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshed
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
format
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
formats
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
minor sort key
یک فیلد داده که منبع دومی ازتمایزات را که به وسیله انهارکوردها مرتب می شوندفراهم میکند
list
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
references
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
reference
دستوری که دستیابی به داده ذخیره شده یا مرتب شده فراهم میکند
merge sorting algorithm
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
pages
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
page
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
paged
چاپگری که یک صفحه از متن را در حافظه مرتب میکند و در یک مرحله چاپ میکند.
ordering
مرتب سازی
ascending sort
مرتب سازی صعودی
external sort
مرتب سازی خارجی
internal sort
مرتب سازی داخلی
major sort
مرتب سازی اصلی
sort field
میدان مرتب سازی
descending sort
مرتب سازی نزولی
sort field
فیلد مرتب سازی
ascends
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascended
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
ascend
مرتب کردن داده ها بر طبق کوچکترین مقدار یا داده در لیست
multipass sort
مرتب سازی چند عبوری
dp
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
regenerator
وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
minor sort
مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
filing system
نرم افزار مرتب سازی فایل
major sort key
یک فیلد حاوی اطلاعات که توسط ان اکثر اقلام داده هامی توانند تشخیص داده شده و مرتب شوند
griper
کسیکه مرتب شکایت میکند
collating sort
مرتب کردن داده
data processing
مرتب کردن داده ها
collections
و مرتب کردن در پایگاه داده
collection
و مرتب کردن در پایگاه داده
sorting network
شبکه مرتب کردن داده ها
sort generator
برنامهای که یک برنامه مرتب نموده تولید میکند
filing
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
tabulating
پانچ کارت پردازش شده مثل عمل مرتب سازی
selectively
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
selective
مرتب کردن بخشی از داده ها به ترتیب
list
مجموعه موضوعات مرتب شده داده
alphasort
مرتب کردن داده به ترتیب حروف الفبا
microsoft
فکس و پیام های شبکه دریافتی و ارسالی به PL را مرتب میکند
managers
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queues
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queueing
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queue
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
queued
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
manager
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند
format
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
formats
تعویض روشن مرتب کردن داده یا متن در یک محل
back-seat drivers
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat driver
مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
binary look up
روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
sorts
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sort
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
mercury delay line
روش مرتب کردن داده ها به صورت پاس ها در طول جیوه
sorted
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
parallel
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallels
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
paralleled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelling
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
parallelled
بازیابی داده از فضای ذخیره سازی که از بخشی از داده و نه آدرس محل داده استفاده میکند
international standards organization
سازمانی که استانداردها را برای کامپیوترهای مختلف و محصولات شبکه تولید و مرتب میکند
formatter
سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
groundhopper
[British English]
طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور
[از خانه]
تیم خود را دیدار میکند.
sequences
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
sequence
تعداد موضوعات یا داده هایی که به صورت لیست مرتب منط قی قرار دارد
planners
برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب
planner
برنامه نرم افزاری که قرار ملاقاتها و جلسههای مهم را ضبط و مرتب میکند به یک روش مط لوب
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
raster graphics
روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
tiles
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
tile
مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
texts
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
text
برنامهای که فایل متن را طبق قوانین از پیش تعیین شده مرتب میکند مثل پهنای خط و اندازه صفحه
sortkey
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
sort field
فیلدی در فایل ذخیره شده برای مرتب سازی فایل
supervisors
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
supervisor
ن میشود که قطعه به درستی کار می رود. 2-بخشی از سیستم عامل کامپیوتر که استفاده از رسانههای جانبی و عملیات cpvرا مرتب میکند
information
داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
gather
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
listing
خط وط برنامه چاپ شده یا نمایش داده شده به صورت مرتب
listings
خط وط برنامه چاپ شده یا نمایش داده شده به صورت مرتب
tag sort
مرتب سازی برچسب جورسازی برچسب
semi processed data
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
refreshed
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshes
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
sophistication
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
media
خطا در رسانه ذخیره سازی که داده را خراب میکند
capacitor
وسیلهای از که فرفیت یک ماده برای ذخیره سازی داده استفاده میکند
dictionary
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
areas
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
area
بخشی از حافظه اصلی که داده ها را از فضای ذخیره سازی در خود نگهداری میکند تا پردازش شوند
systematic
مرتب
tidier
مرتب
fair
<adj.>
مرتب
tidies
مرتب
regular
<adj.>
مرتب
businesslike
مرتب
prissy
مرتب
serials
مرتب
well groomed
مرتب
irregular
نا مرتب
well-groomed
مرتب
well-ordered
<adj.>
مرتب
tidying
مرتب
tidy
<adj.>
مرتب
uncluttered
<adj.>
مرتب
tidied
مرتب
steady
<adj.>
مرتب
proper
<adj.>
مرتب
tidiest
مرتب
decent
<adj.>
مرتب
ordered
مرتب
orderly
مرتب
orderlies
مرتب
serial
مرتب
index
مرتب کر دن
presentable
<adj.>
مرتب
neatest
مرتب
trim
<adj.>
مرتب
indexes
مرتب کر دن
he was neat
مرتب
trimmest
مرتب
straight
<adj.>
مرتب
regulars
مرتب
indexed
مرتب کر دن
neater
مرتب
business like
مرتب
kilter
مرتب
in good order
<adj.>
مرتب
methodic
مرتب
shipshape
مرتب
trims
مرتب
neat
<adj.>
مرتب
tidy
مرتب کردن
arranges
مرتب کردن
arranging
مرتب کردن
Orderly . In good order . Tidy . Ship - shape .
مرتب ومنظم
cleaned
مرتب کردن
clean
مرتب کردن
cleans
مرتب کردن
regularised
مرتب کردن
tidies
مرتب کردن
clear up
مرتب کردن
order
مرتب کردن
tidiest
مرتب کردن
well ordered
مرتب و منظم
well conditioned
مرتب و منظم
collate
مرتب کردن
collated
مرتب کردن
unrehearsed
ازقبلآماده - مرتب
collates
مرتب کردن
cleanest
مرتب کردن
regularize
مرتب کردن
collating
مرتب کردن
marshaled
مرتب کردن
straighten up
<idiom>
مرتب کردن
arranged
مرتب کردن
trimmest
مرتب پاکیزه
marshaling
مرتب کردن
marshalled
مرتب کردن
trim
مرتب پاکیزه
regularises
مرتب کردن
regularized
مرتب کردن
regularising
مرتب کردن
marshals
مرتب کردن
periodical
که مرتب رخ میدهد
to map out
مرتب کردن
regularizing
مرتب کردن
periodic
که مرتب رخ میدهد
Shipshape . In apple pie order.
مرتب ومنظم
j'adoube
مرتب می کنم
arrange
مرتب کردن
graduating
مرتب کردن
tidying
مرتب کردن
graduates
مرتب کردن
collocate
مرتب کردن
collocated
مرتب کردن
collocates
مرتب کردن
trims
مرتب پاکیزه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com