English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English Persian
cpm روش مسیر بحرانی
critical path method روش مسیر بحرانی
Search result with all words
critical path مسیر بحرانی
critical path analysis تحلیل مسیر بحرانی
Other Matches
critical coupling کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lanes مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lane مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
decretory بحرانی
acute بحرانی
decretive بحرانی
marginal بحرانی
critical limit حد بحرانی
critical بحرانی
climacteric بحرانی
summit حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
summits حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
critical heat flux شارحرارتی بحرانی
critical period دوره بحرانی
nick موقع بحرانی
critical point نقطه بحرانی
nicking موقع بحرانی
Critical Regonalism منطقه ی بحرانی
nicks موقع بحرانی
acritical غیر بحرانی
nicked موقع بحرانی
razor edge موقعیت بحرانی
critical depth عمق بحرانی
critical flow جریان بحرانی
critical frequency فرکانس بحرانی
critical velocity سرعت بحرانی
critical damping میرائی بحرانی
critical current شدت بحرانی
critical coupling تزویج بحرانی
critical assembly ترتیب بحرانی
critical area ناحیه بحرانی
critical height ارتفاع بحرانی
critical حیاتی بحرانی
critical height بلندی بحرانی
critical isotherm هم دمای بحرانی
critical damping خفیدگی بحرانی
critical magnitude اندازه بحرانی
critical angle زاویه بحرانی
critical amplification تقویت بحرانی
critical mass جرم بحرانی
critical altitude ارتفاع بحرانی
critical activity فعالیت بحرانی
cretical flow جریان بحرانی
exigent فشاراور بحرانی
critical valve مقدار بحرانی
critical value ارزش بحرانی
critical pollution الودگی بحرانی
critical pressure فشار بحرانی
critical region منطقه بحرانی
critical temperature دمای بحرانی
critical point نقطه بحرانی
critical density چگالی بحرانی
juncture موقع بحرانی
critical speed سرعت بحرانی
critical region ناحیه بحرانی
critical resistance مقاومت بحرانی
critical backing pressure فشار حد خلاء بحرانی
critcal fore pressure فشار حد خلاء بحرانی
critical grid voltage ولتاژ بحرانی شبکه
flood stage تراز بحرانی طغیان
critically بطور بحرانی یا وخیم
critical concentration میزان تمرکز بحرانی
critical closing speed سرعت بحرانی پایین
critical infinte cylinder قطر بحرانی استوانه
critical isotherm منحنی هم دمای بحرانی
critical anode distance فاصله بحرانی اندی
critical angle of attack زاویه حمله بحرانی
critical grid current شدت بحرانی شبکه
critical resistance مقدار مقاومت بحرانی
critical molecular mass جرم مولکولی بحرانی
critical grid current جریان بحرانی شبکه
critical degree of polymerization درجه بحرانی بسپارش
thermal critical point نقطه ی بحرانی حرارتی
critical temperature درجه حرارت بحرانی
critical deformation تغییر شکل بحرانی
critical date مدت زمان بحرانی
critical wave legth طول موج بحرانی
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
critical cooling rate میزان سرد کنندگی بحرانی
critical grid bias ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical heat flux ratio نسبت شار حرارتی بحرانی
supercritical fluid chromatography کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
epitasis دوره بحرانی وشدت مرض
to recover from something جبران کردن [مثال از بحرانی]
to recover from something ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
critical build up resistance مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
to recover from something به حالت اول درآمدن [مثال از بحرانی]
s.f.c chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
supercritical fluid chromatography/mass spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
to turn the corner <idiom> بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
critical path analysis استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
s.f.c/m.s mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
curie point دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
zero hour لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
receding leg شاخه نزولی مسیر هدف شاخه نزولی مسیر هواپیمای هدف
streets مسیر
trajectories مسیر
trajectory مسیر
street مسیر
route مسیر
run مسیر
runs مسیر
paths مسیر
routes مسیر
point مسیر
tracks مسیر دو
way مسیر
lane مسیر
lanes مسیر
airt مسیر
orbit مسیر
orbits مسیر
orbited مسیر
tracks مسیر
tracked مسیر دو
traverse مسیر
traversed مسیر
traverses مسیر
traversing مسیر
track مسیر
track مسیر دو
tracked مسیر
busses مسیر
travel مسیر
traveled مسیر
travels مسیر
alignment مسیر
buses مسیر
alignments مسیر
location جا مسیر
unibus تک مسیر
bussing مسیر
circuit مسیر
busing مسیر
flowline خط مسیر
bused مسیر
coursed مسیر
courses مسیر
bussed مسیر
direction مسیر
path مسیر
course مسیر
enroute در مسیر
trade مسیر
bus مسیر
traded مسیر
circuits مسیر
locations جا مسیر
bypassed مسیر فرعی
bypassing مسیر جنبی
unidirectional bus مسیر یک جهته
bypasses مسیر فرعی
bypassing مسیر فرعی
bypasses مسیر جنبی
bypassed مسیر جنبی
vectorial مسیر جهت
route selection انتخاب مسیر
trepan مسیر استیل
route reconnaissance شناسایی مسیر
unidirectional bus مسیر یک طرفه
sea lane مسیر دریایی
scan path مسیر پیمایش
sea lanes مسیر دریایی
seaway مسیر کشتی
seaway مسیر دریایی
supply route مسیر اماد
warpath مسیر جنگی
time path مسیر زمانی
tao مسیر طبیعت
bypass مسیر جنبی
raced دوران مسیر
race دوران مسیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com