Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
correctional treatment	روش معالجه از راه اصلاح رفتار
Other Matches
correctional custudy	روش اصلاح رفتار
electrotherapy	معالجه امراض بوسیله حرارت حاصله از الکتریسته معالجه با برق
definitive hospitalization	سیستم معالجه قطعی معالجه نهایی
Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
revise	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises	اصلاح کردن اصلاح نمودن
revising	اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit	جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting	خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
therapy	معالجه
he received a fire treatment	معالجه شد
treatments	معالجه
medical treatment	معالجه
treatment	معالجه
healing	معالجه
medical	معالجه
malpractice	معالجه غلط
radium therapy	معالجه بارادیوم
psychopathy	معالجه روانی
emergency treatment	معالجه اورژانس
pretreatment	معالجه قبلی
mechanotherapy	معالجه مکانیکی
edermical meducation	معالجه جلدی
medicable	قابل معالجه
electropathy	معالجه برقی
emergency treatment	معالجه اضطراری
treament	سلوک معالجه
rest cure	معالجه با استراحت
balneotherapy	معالجه باشستشو
trichopathy	معالجه ناخوشیهای مو
climatotherapy	معالجه با اب وهوا
heliotherapy	معالجه با افتاب
malpractices	معالجه غلط
iatraliptics	معالجه بامالش
self treatment	معالجه پیش خود
orthopathy	معالجه بدون دارو
pretreat	قبلا معالجه کردن
faradism	معالجه باجریان برق
faradization	معالجه باجریان برق
diathermy	معالجه بوسیله حرارت
aerotherapeutics	معالجه بوسیله هوا
psychiatry	معالجه ناخوشیهای دماغی
chiropody	فن معالجه ودرمان امراض پا
self treatment	معالجه بدون کمک نسخه
psychotherapy ortherapeutics	معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
physicotherapy	معالجه بوسایل طبیعی ومکانیکی
chronic dose	دز قابل معالجه و پیشگیری اتمی
pedicure	معالجه امراض دست وپا
massotherapy	معالجه بوسیله مشت و مال
pyretotherapy	معالجه ناخوشی بوسیله تولیدتب
pedicures	معالجه امراض دست وپا
hydropathy	معالجه امراض بوسیله اب وتجویز اب
aromatherapy	معالجه توسط ماساژ با روغن معطر
phototherapy	معالجه ناخوشیهای پوست بوسیله روشنایی
faradize	بوسیله القای برق معالجه کردن
roentgenize	بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
immunotherapy	معالجه یاجلوگیری از بیماری بوسیله پادگن
hypnotherapy	معالجه امراض بوسیله خواب مغناطیسی
orthopaedy	معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
psychanalyze	بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
oxygen tents	چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tent	چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
helleborism	معالجه دیوانگی یاخربق داروی کارکن که ازخربق میسازند
homeopathy	معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
examination	معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
herioic treatment	معالجه با وسایل سخت دربیماری سخت
examinations	معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
conducted	رفتار
ethic	رفتار
conduct	رفتار
dealing	رفتار
haviour	رفتار
gesturing	رفتار
conducting	رفتار
comportment	رفتار
comports	رفتار
havings	رفتار
geste	رفتار
gest	رفتار
comporting	رفتار
comported	رفتار
ergasia	رفتار
comport	رفتار
demarche	رفتار
gestured	رفتار
deportment	رفتار
behaviuor	رفتار
misconduct	رفتار بد
bad conduct	سو رفتار
conducts	رفتار
behavio	رفتار
behavior	رفتار
action	رفتار
actions	رفتار
demarch	رفتار
behaviour	رفتار
thews	رفتار
gesture	رفتار
exploit	: رفتار
exploiting	: رفتار
exploits	: رفتار
treatment	رفتار
demeanour	رفتار
demeanor	رفتار
treatments	رفتار
treament	رفتار
reform	اصلاح
betterment	اصلاح
reforms	اصلاح
shading	اصلاح
reparation	اصلاح
atonement	اصلاح
revisions	اصلاح
reclamation	اصلاح
revision	اصلاح
regeneration	اصلاح
reconciliation	اصلاح
improvements	اصلاح
rehabilitation	اصلاح
improvement	اصلاح
arrangement	اصلاح
arrangements	اصلاح
modification	اصلاح
emendation	اصلاح
reconcilement	اصلاح اصلاح
repaired	اصلاح
amendment	اصلاح
alternation	اصلاح
adjustments	اصلاح
reformation	اصلاح
rectification	اصلاح
adjustment	اصلاح
correction	اصلاح
shavind	اصلاح
repair	اصلاح
reforming	اصلاح
modifiation	اصلاح
melioration	اصلاح
amendments	اصلاح
immoral	زشت رفتار
stereotypy	رفتار قالبی
illtreatment	سوء رفتار
illtreat	سوء رفتار
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
regressive behavior	رفتار واپس رو
misconduct	سوء رفتار
social behavior	رفتار اجتماعی
incipient behavior	رفتار اغازین
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
learned behavior	رفتار اموخته
maternal behavior	رفتار مادری
propriety of behaviour	درستی رفتار
covert behavior	رفتار نااشکار
maladdress	رفتار ناهنجار
frivolous	سبک رفتار
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
anancasm	رفتار وسواسی
anancastia	رفتار وسواسی
verbal behavior	رفتار کلامی
macho	نرینه رفتار
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
treated	رفتار کردن با
implicit behavior	رفتار نااشکار
fair shake <idiom>	رفتار درست
fal lal	رفتار فریفانه
expressive behavior	رفتار بیانگر
overt behavior	رفتار اشکار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
explicit behavior	رفتار اشکار
ethogram	شرح رفتار
elicited behavior	رفتار فراخوانده
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
affable <adj.>	خوش رفتار
anankaslia	رفتار وسواسی
automatic behavior	رفتار خودکار
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
target behavior	رفتار اماج
to demean oneself	رفتار کردن
to deport oneself	رفتار کردن
behavior modification	تغییر رفتار
behavior rehearsal	تمرین رفتار
behavior repertoire	خزانه رفتار
behavior therapy	رفتار درمانی
brusqurie	خشونت در رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
treats	رفتار کردن
conduct	رفتار اخلاقی
treated	رفتار کردن
manner	رفتار ادب
treats	رفتار کردن با
conducts	رفتار اخلاقی
conducting	رفتار اخلاقی
etiquette	روش رفتار
treat	رفتار کردن
attitude	روش و رفتار
conducted	رفتار اخلاقی
demeaned	رفتار کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com