Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 134 (7 milliseconds)
English
Persian
disaster control
روش مقابله با سوانح و بلایا
Other Matches
emergency drill
تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
crash position indicator
برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
crash locator beacon
برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
emergency relief
رهایی از بلایا
disaster control
روش کنترل سوانح
checked
مقابله کردن مقابله
checks
مقابله کردن مقابله
check
مقابله کردن مقابله
bucking
مقابله
echo check
مقابله
confrontations
مقابله
checking
مقابله
confrontation
مقابله
transfer check
مقابله
controlment
مقابله
counterview
مقابله
opposition
مقابله
checks
مقابله
collation
مقابله
collations
مقابله
contrast
مقابله
contrasted
مقابله
contrasting
مقابله
contrasts
مقابله
checked
مقابله
check
مقابله
bucking coil
پیچک مقابله
built in check
مقابله توکار
countered
مقابله کردن
parity check
مقابله توازن
automatic check
مقابله خودکار
arithmetic check
مقابله حسابی
acounter
مقابله کردن
countering
مقابله کردن
casting out nines
مقابله نه نهی
check boxes
جعبههای مقابله
limit check
مقابله حدود
loop checking
مقابله حلقه
dynamic check
مقابله پویا
marginal check
مقابله مرزی
diagnostic check
مقابله تشخیصی
modulo n check
مقابله به پیمانه
data check
مقابله داده ها
cyclic check
مقابله چرخهای
crossecheck
مقابله مجدد
checks and balance
کنترل و مقابله
opposability
مقابله پذیری
checklist
سیاهه مقابله
check point
نقطه مقابله
check list
سیاهه مقابله
check indicator
نماینده مقابله
parity check
مقابله ایستایی
visual check
مقابله بصری
sight check
مقابله نظری
spell checker
مقابله گر املائی
reciprocity
مقابله به مثل
sum check
مقابله جمعی
retaliation
مقابله به مثل
system check
مقابله سیستم
spot checks
مقابله موضعی
spot check
مقابله موضعی
twin check
مقابله توام
validity check
مقابله اعتبار
overflow check
مقابله سرریز
visual check
مقابله دیداری
collate
مقابله کردن
sight check
مقابله چشمی
sequence checking
مقابله ترتیبی
sequence check
مقابله ترتیب
repelled
مقابله کردن
repelling
مقابله کردن
repels
مقابله کردن
collated
مقابله کردن
cross-examination
پرسش و مقابله
cross-examinations
پرسش و مقابله
parity checking
مقابله توازن
counter
مقابله کردن
repel
مقابله کردن
algebra
جبر و مقابله
beards
مقابله کردن
collates
مقابله کردن
beard
مقابله کردن
selection check
مقابله گزینش
collating
مقابله کردن
longitudinal redundancy check
مقابله افزونگی طولی
parity check
مقابله کردن توازن
odd even check
مقابله فرد و زوج
vertical parity check
مقابله توان عمدی
machine check interrupt
وقفه مقابله ماشین
syntax checker
مقابله نحوه گری
checked
مقابله کردن بررسی
tick off
نشان رسیدگی و مقابله
checks
مقابله کردن بررسی
collate
مقابله وتطبیق کردن
collating
مقابله وتطبیق کردن
collates
مقابله وتطبیق کردن
check indicator
مشخص کننده مقابله
checking program
برنامه مقابله کننده
collated
مقابله وتطبیق کردن
reciprocates
مقابله به مثل نمودن
counter military
مقابله باعملیات نظامی
reciprocated
مقابله به مثل نمودن
reciprocate
مقابله به مثل نمودن
dump check
مقابله حین روبرداری
duplication check
مقابله از راه تکرار
check
مقابله کردن بررسی
hardware check
مقابله سخت افزاری
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
checkpoint restart
اغازگر مجدد نقطه مقابله
i raked all algebra
جبر و مقابله را زیر و روکردم
Touché!
خوب مقابله کردی!
[در بحثی]
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
lrc
Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
rencounter
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencontre
با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
checkpoint
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points
محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking
فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
assistance
کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
recaption
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
retaliation
تلافی کردن مقابله کردن به مثل
countering
مقابله کردن تلافی کردن
countered
مقابله کردن تلافی کردن
counter
مقابله کردن تلافی کردن
resist
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
reluctate
مقابله کردن بی میلی کردن
resists
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisting
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
counter force
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com