English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
compression روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
Other Matches
tax friction کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
decreased کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases کاهش یافتن کم شدن کاهش
gaps نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
gap نوار مغناطسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک داده بعدی
logic سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
inferences کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
inference کاهش نتایج داده طبق قوانین خاص
data reduction تقلیل داده ها کاهش داده ها
compact کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacted کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacts کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
compacting کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف
aliasing روش کاهش اثر لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها. 2-
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
decrease کاهش دادن کاهش
decreases کاهش دادن کاهش
decreased کاهش دادن کاهش
inference مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
inferences مجموعه قواعد در سیستم خبره برای کاهش اهداف یا نتایج داده
aircraft arresting hook مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
crops کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
cropped کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crop کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
ieee که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
interblock gap نوار مغناطیسی خالی بین انتهای یک بلاک داده و آغاز بلاک بعدی
accelerationists شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
texts کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
text کاهش فضای لازم در متن انتخابی , استفاده از یک کد برای نمایش بیشتر از یک حرف و حذف فضا بین علامتهای نقل قول و...
slingshots مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
slingshot مانور اتومبیل عقبتر برای عبور از اتومبیل جلو با استفاده از کاهش فشار هوا
acid reduction کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
asynchronous در یک شبکه با استفاده از خانههای داده با اندازه ثابت
hinting در فن چاپ دیجیتال یا رقمی کاهش وزن یا میزان طرح حرف بطوریکه فونتهای کوچک از نظر اندازه بدون ازدست دادن جزئیات خود روی چاپگرهای dpi003 قابل چاپ باشند
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
processor پردازندهای که بین منبع ورودی و کامپیوتر مرکزی است , کار آن پردازش داده دریافتن برای کاهش بار کاری کامپیوتر اصلی است
block size اندازه بلاک
checkerboarding سازمان حافظه که در صفحات قدیمی یا بخشهایی از حافظه پر شده است ودر بین این فضاها محلهای استفاده نشده قرار دارد
redundant بیت یا داده بررسی اضافه شده به بلاک داده برای تشخیص خطا که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
iron law of wage قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
shrinkage کاهش
spoiled کاهش
decreased کاهش
spoil کاهش
falling-off کاهش
diminution کاهش
acceptance کاهش
acceptances کاهش
falling off کاهش
concession کاهش
devaluation کاهش
reductions کاهش
attenuation کاهش
abatement کاهش
reduction کاهش
declines کاهش
declining کاهش
depreciatory کاهش
imminution کاهش
subrtraction کاهش
subraction کاهش
subtraction کاهش
decreases کاهش
rebate کاهش
rebates کاهش
declined کاهش
relief کاهش
slowdown کاهش
slowdowns کاهش
degression کاهش
reduce/enlarge کاهش
mitigation کاهش
decrement کاهش
downturn کاهش
downturns کاهش
decline کاهش
dampest کاهش
dampers کاهش
wastage کاهش
deduction کاهش
scale down کاهش
decrease کاهش
slow down کاهش
spoils کاهش
spoiling کاهش
damp کاهش
depreciation کاهش بها
clemmensen reduction کاهش کلمنسنی
decrease in value کاهش ارزش
decrement میزان کاهش
extinction کاهش نور
reductions کاهش احیاء
decrease کاهش یافتن
slakes کاهش فرونشستن
slaked کاهش فرونشستن
monetary contraction کاهش پول
decrementation کاهش پلهای
mark down کاهش قیمت
decreased کاهش یافتن
logarithmic decrement کاهش لگاریتمی
lapse time زمان کاهش
dishoarding کاهش اندوخته
minuend کاهش یاب
dishoarding کاهش ذخیره
devaluation کاهش نرخ
indiminishable کاهش ناپذیر
intensity decrease کاهش شدت
anaphrodisia کاهش شهوت
mitigative مایه کاهش
mark down کاهش قیمتها
reduction کاهش احیاء
lapse rate اهنگ کاهش
detraction کاهش توجه
slake کاهش فرونشستن
deduction کاهش تفریق
disinflation کاهش تورم
prereduction کاهش اولیه
shrinks کاهش یافتن
shrinking کاهش یافتن
shrink کاهش یافتن
wane کاهش یافتن
waned کاهش یافتن
reduction of armamentes کاهش تسلیحات
wanes کاهش یافتن
waning کاهش یافتن
reduction ratio نسبت کاهش
drive reduction کاهش سائق
deceleration کاهش سرعت
abatement کاهش الودگی
price reduction کاهش قیمت
depopulation کاهش نفوس
reductional تبدیل کاهش
wany کاهش یافته
reductionism کاهش گری
lessening کاهش دادن
lessens کاهش دادن
decreases کاهش یافتن
tax deduction کاهش مالیات
reduction factor ضریب کاهش
tax cuts کاهش مالیات
speed reduction کاهش سرعت
taper off کاهش یافتن
rebates تخفیف کاهش
lessened کاهش دادن
lessen کاهش دادن
waney کاهش یافته
wage cuts کاهش دستمزد
detraction کاهش کسرشان
scale down کاهش تدریجی
scale down کاهش مقیاس
fall in temperature کاهش دما
rebate تخفیف کاهش
abatable کاهش پذیر
palliator کاهش دهنده
abatement [of pain] کاهش درد
relief [from pain] کاهش درد
alleviation کاهش درد
easement کاهش درد
palliation کاهش درد
disinflation کاهش ورم
drop in temperature کاهش دما
easing کاهش درد
reduces کاهش یافتن
reducing کاهش یافتن
disinvestment کاهش سرمایه
reduce کاهش یافتن
palliation کاهش دادن
decreases کاهش یافتن یا کم شدن
to peter out تدریجا کاهش یافتن
abate بزورتصرف کردن کاهش
redox potential پتانسیل اکسایش- کاهش
break in share prices کاهش قیمت سهام
decrease endorsement تصدیق یا تائید کاهش
depreciation کاهش بها استهلاک
oxidation reduction reaction واکنش اکسایش- کاهش
correction for attenuation اصلاح برای کاهش
brown out کاهش جریان برق
flashing کاهش حوزه مغناطیسی
decreased کاهش یافتن یا کم شدن
oxidation reduction potential پتانسیل اکسایش- کاهش
irreducible representation نمایش کاهش ناپذیر
to cut something چیزی را کاهش دادن
credit squeeze کاهش دادن اعتبار
credit squeeze کاهش مقدار اعتبار
credit squeeze کاهش حجم اعتبار
currency depreciation کاهش ارزش پول
cut back کاهش ناگهانی تولید
abating بزورتصرف کردن کاهش
to cut back [on] something چیزی را کاهش دادن
devalution کاهش ارزش پول
to cut down [on] something چیزی را کاهش دادن
hypoxia کاهش اکسیژن بافت
capital loss کاهش ارزش سرمایه
hypoglycemia کاهش قند خون
abated بزورتصرف کردن کاهش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com