English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English Persian
minimal changes method روش کمترین تغییرات
Other Matches
least کمترین
minimum کمترین
low tide کمترین حد
the least amount کمترین
neap tide کمترین جذر و مد
minim ذره کمترین
bottom price کمترین قیمت
the least amount کمترین کار
ground state کمترین نیرو
minimum price کمترین قیمت
minims ذره کمترین
price cut to the bone کمترین قیمت
rock-bottom price کمترین قیمت
to the very least تا کمترین [دست کم ]
neap season فصل کمترین جزر و مد
huffman tree درختی با کمترین مقادیر
lsc کاراکتر با کمترین ارزش
method of least squares روش کمترین مجذورات
it shall not be scathed ) کمترین اسیبی به ان نخواهدرسید
jnd کمترین تفاوت محسوس
just noticeable difference کمترین تفاوت محسوس
least significant digit رقم با کمترین ارزش
My salary is too small for me . کمترین توجهی نکرد
least squares method روش کمترین مجذورات
hurdle rate of return کمترین نرخ بازده
Without the least regard . بدون کمترین ملاحظه یی
minimal audible sound کمترین صوت شنودپذیر
last but not least اخرین ولی نه کمترین
minimal brain damage کمترین اسیب مغزی موثر
powered حداکثر تلاش در کمترین زمان
normalization را در محل با کمترین ارزش می افزاید
powers حداکثر تلاش در کمترین زمان
power حداکثر تلاش در کمترین زمان
upset price کمترین بهای مقطوع درهراج
powering حداکثر تلاش در کمترین زمان
ranged مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
LSD Digit Significant Least رقم با کمترین ارزش
range مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
I dont have an earthly chance. کمترین شانس راروی زمین ندارم
ranges مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
spans مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
span مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanning مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
machines کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
not to have a prayer of achieving something کمترین شانس هم برای بانجام رسانیدن چیزی رانداشتن
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
limen کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
compacted کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacting کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
compacts کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
major cycle کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
compact کمترین تعداد دستورات برنامه لازم برای یک کار
crest clearing graph نمودار تعیین کمترین درجه مربوط به حاشیه امنیت مانع
clearance volume کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
elegant programming نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
transaction code کد تغییرات
variation تغییرات
variations تغییرات
oscilliations تغییرات
LSD رقمی که محل سمت راست عدد را اشغال میکند و کمترین توان را دارد
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
deflection shift تغییرات انحراف
coefficient of variation ضریب تغییرات
adiabetic changes تغییرات ادیابتیک
incrementally تغییرات پلهای
chance variations تغییرات تصادفی
calculus of variations حساب تغییرات
calculation variation انالیز تغییرات
transaction file فایل تغییرات
depth varies عمق تغییرات
lateral shifts تغییرات عرضی
output variability تغییرات تولید
lateral shifts تغییرات جانبی
physical change تغییرات فیزیکی
quantitative changes تغییرات کمی
rate of changes نرخ تغییرات
isothermal change تغییرات هم دما
social changes تغییرات اجتماعی
taste changes تغییرات سلیقه
technological changes تغییرات فنی
flux and reflux تغییرات زمانه
f. and reflux تغییرات روزگار
seasonal variations تغییرات فصلی
qualitative changes تغییرات کیفی
tolerance دامنه تغییرات
ranged دامنه تغییرات
ranged دامه تغییرات
range دامنه تغییرات
range دامه تغییرات
flux تغییرات پی در پی جریان
ranges دامنه تغییرات
tolerances دامنه تغییرات
ranges دامه تغییرات
aspect change تغییرات منظری هدف
Fundamental ( radical) changes. تغییرات اساسی وعمده
parabolic variation تغییرات سهمی شکل
innovated تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovates تغییرات واصلاحاتی دادن در
touch up <idiom> اصلاح کردن تغییرات
innovate تغییرات واصلاحاتی دادن در
go through changes <idiom> گرفتار تغییرات شدن
cataplasia تغییرات قهقهرایی در سلول
revolutionised تغییرات اساسی دادن
revolutionises تغییرات اساسی دادن
revolutionising تغییرات اساسی دادن
electrodermal changes تغییرات برقی پوست
wind shear تغییرات سمتی باد
revolutionize تغییرات اساسی دادن
variational calculus حساب تغییرات [ریاضی]
revolutionized تغییرات اساسی دادن
revolutionizes تغییرات اساسی دادن
revolutionizing تغییرات اساسی دادن
flux گداز تغییرات پی درپی
calculus of variations حساب تغییرات [ریاضی]
innovating تغییرات واصلاحاتی دادن در
modular range دامنه تغییرات مدول
calculus of variations حسابان تغییرات [ریاضی]
variational calculus حسابان تغییرات [ریاضی]
rates میزان مهارت شدت تغییرات
apractic وابسته به تغییرات بافتی مغز
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
tolerances حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
rate میزان مهارت شدت تغییرات
goechemical وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
total differential تغییرات کلی ممکنه در یک متغیر
sounding rocket موشک اکتشاف تغییرات جوی
stenothermy کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
tolerance حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
crawling peg تغییرات جزئی در نرخ ارز
aeromancy پیش بینی تغییرات هوا
atmosphere related syndrome [ARS] حساسیت به تغییرات هوا [پزشکی]
apraxic وابسته به تغییرات بافتی مغز
meteoropathy حساسیت به تغییرات هوا [پزشکی]
venturi کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
analog ی از تغییرات در یک سیگنال ممتد ارسال میشود
beat تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
journal لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
journals لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
actinogram ثبت تغییرات نیروی اشعهء خورشید
landform تغییرات سطح زمین در اثرعوامل طبیعی
beats تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
unilinear دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
unprotected که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
angular variability تغییرات زاویهای حرکت باد یامسیر ان
distortions تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
distortion تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
commutator riple تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
daily range of soil temperature دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
cif&e هزینه حمل و تغییرات نرخ ارز
charactristic velocity مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
reshuffling تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
sensitive آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
new broom sweeps clean <idiom> شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
eustatic مربوط به تغییرات سطح دریادر سرتاسر جهان
reshuffled تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
stand pat <idiom> ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
dynamic ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
variations اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
meiosis تغییرات متوالی هسته که منتهی به تشکیل سلول جدیدمیگردد
variation اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
amplidyne ژنراتور دی سی که ولتاژخروجی ان با تغییرات تحریک میدان متناسب است
baseline document سندی که یک مرجع برای تغییرات یک سیستم کامپیوتری میباشد
center of gravity envelope تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
dynamically ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
mutatis mutandis عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
actinograph دستگاهی که تغییرات نیروی اشعهء خورشید را ثبت میکند
What effect do you think the changes will have on you? فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
set in <idiom> تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
least significant bit رقم دودویی در سمت راست یک کلمه که کمترین توان کلمه را می گیرد.
auctioneering device وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
reserve factor نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر
eurytopic دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
indirect speech گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
induced investment سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
stenotherm موجود غیر مقاون در مقابل تغییرات شدید درجه حرارت
baud rate اندازه گیری تعداد تغییرات سیگنال ارسال شده در ثانیه
How do you think the changes will affect you? فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
baud اندازه گیری تعداد تغییرات سیگنال ارسال شده در ثانیه
stocker اتومبیل مسافرتی بدون تغییریا تغییرات جزئی برای مسابقه
machined کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
cassion discase تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
recompile کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
In regard to the proposed changes I think we need more information. در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
dynamic analisis تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
opened برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
fracto cumulus ابرهای ناهموار کومولوس که در انها تکههای مختلف تغییرات پیوستهای را نشان میدهد
opens برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
noisy mode سیستم محاسبات اعداد اعشاری که عددی غیر از صفر به محل کمترین ارزش در حین نرمالسازی عدد اعشاری افزوده میشود
two phase commit ن میشود که هر مرححله تراکنش صحیح است و معتبر , پیش از برخورد با تغییرات پایگاه داده ها
austempering تغییرات فیزیکی که در دمای ثابت برای بدست اوردن باینات از استنیت انجام می گیرد
tropopause مرز مشترک بین تروپوسفر واستراتوسفر که تغییرات ناگهانی میزان افت ازخصوصیات بارز ان است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com