Dictiornary-Farsi | روغنکاری گریز از مرکز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
centrifugal lubrication	روغنکاری گریز از مرکز


Other Matches

centrifugal	با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
mist lubrication	روغنکاری پاششی روغنکاری چکانشی روغنکاری چکهای
centrifugal	مرکز گریز
centrifugal	گریز از مرکز
centrifuge	مرکز گریز
centrifuges	مرکز گریز
contrifuge	گریز از مرکز
centrifugal pump	تلمبه مرکز گریز
eccentricities	گریز یا خروج از مرکز
centrifugal pump	پمپ گریز از مرکز
eccentricity	گریز از مرکز غرابت
contrifugal force	نیروی گریز از مرکز
centrifugation	قوه گریز از مرکز
centrifugal force	نیروی مرکز گریز
ultracentrifuge	فرا مرکز گریز
eccentric disc	صفحه گریز از مرکز
eccentric cam	بادامک گریز از مرکز
eccentricities	گریز از مرکز غرابت
centrifugal acceleration	شتاب گریز از مرکز
centrifugal force	نیروی گریز از مرکز
eccentricity	گریز یا خروج از مرکز
blower	نوعی کمپرسور گریز از مرکز
centrifugally cast pipe	لوله ریخته گی گریز از مرکز
centrifugal casting	ریخته گری گریز از مرکز سانتریفوژ
centrifugal casting process	طریقه ریخته گری گریز از مرکز
medical assemblage	مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
weather central	مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center	مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
oil lubrication	روغنکاری
lubrication	روغنکاری
lubricated	روغنکاری کردن
gas lubrication	روغنکاری گردی
lubricates	روغنکاری کردن
lubricating	روغنکاری کردن
flood lubrication	روغنکاری سیلابی
oil	روغنکاری کردن
oiling	روغنکاری کردن
gravity lubrication	روغنکاری سقوطی
lubrication order	دستور روغنکاری
lubrication technology	تکنیک روغنکاری
oils	روغنکاری کردن
lubricate	روغنکاری کردن
oil splash lubrication	روغنکاری تزریقی
splash lubrication	روغنکاری تزریقی
flood oiling	روغنکاری گردشی
one shot lubrication	روغنکاری گروهی
circulation oiling	روغنکاری گردشی
drip oil lubrication	روغنکاری قطرهای
centralized lubrication	روغنکاری متمرکز
oil circulating lubrication	روغنکاری نوع گردشی
forced flood lubrication	روغنکاری تحت فشار
oil bath lubrication	روغنکاری حمام روغن
mobile lubricating equipment	تجهیزات روغنکاری متحرک
pressure lubrication	دستگاه روغنکاری فشاری
high pressure lubrication	روغنکاری فشار قوی
centralized oil shot system	روغنکاری متمرکز فشاری
center mark	علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
force feed circulation oiling	روغنکاری گردشی تحت فشار
oil shot system	سیستم روغنکاری تحت فشار
drum type lubricating pump	پمپ روغنکاری نوع غلطکی
skid pad	محدوده روغنکاری شده ازمایش اتومبیل یاموتورسیکلت
greased	روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
grease	روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greasing	روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
whole blood center	مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center	مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central	مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
vegetable oil	روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
scamper	گریز
evasions	گریز
metabasis	گریز
jink	گریز
truancy	گریز
scampering	گریز
allusions	گریز
scampered	گریز
scampers	گریز
scuttle	گریز
scuttles	گریز
side step	گریز
loop hole	گریز
leg bail	گریز
desertion	گریز
leakages	گریز
leakage	گریز
evasion	گریز
scuttled	گریز
allusion	گریز
elusion	گریز
elopement	گریز
elopements	گریز
escaping	گریز
misogynists	زن گریز
escapement	گریز
aposteophe	گریز
loop	گریز
digression	گریز
abscondence	گریز
subterfuge	گریز
subterfuges	گریز
fly-by-night	شب گریز
escape	گریز
chevy	گریز
ineluctable	نا گریز
get away	گریز
lubricious	گریز پا
escapes	گریز
misogynist	زن گریز
scuttling	گریز
flight	گریز
escaped	گریز
corticofugal	قشر گریز
misogynous	متنفر از زن زن گریز
centrifugal	گریز از مرکزی
negative movement reflex	بازتاب گریز
escape code	رمز گریز
dodage	گریز با توپ
evasions	گریز زنی
apostrophize	گریز زدن
eludible	قابل گریز
inescapable	گریز نا پذیر
esc	کاراکتر گریز
escapes	گریز فرار
loup	گریز خیززدن
glycophyte	نمک گریز
escaped	گریز فرار
escape	گریز فرار
evasion	گریز زنی
loophole	راه گریز
loopholes	راه گریز
fugue reaction	واکنش گریز
ineludible	گریز ناپذیر
guys	فرار گریز
guy	فرار گریز
escaping	گریز فرار
escape character	کاراکتر گریز
evade	گریز از دشمن
evaded	گریز از دشمن
evades	گریز از دشمن
evading	گریز از دشمن
escape charaoter	دخشه گریز
escape clause	شرط گریز
escape convention	قرارداد گریز
escape velocity	سرعت گریز
evasible	گریز زدنی
unsociable	مردم گریز
velocity of escape	سرعت گریز
hit-and-run	جنگ و گریز
hit and run	جنگ و گریز
misanthropes	انسان گریز
misanthrope	انسان گریز
misanthrope	مردم گریز
unsocial	مردم گریز
loss	گریز سقوط
dodging	گریز زدن
misanthropes	مردم گریز
dodges	گریز زدن
running fight	جنگ و گریز
drives	گریز پا به توپ
drive	گریز پا به توپ
to run off	گریز زدن
getaways	گریز فرار
to put by	گریز زدن
getaway	گریز فرار
escapists	گریز گرای
escapist	گریز گرایانه
to give leg	گریز زدن
escapists	گریز گرایانه
Luddite	پیشرفت گریز
Luddites	پیشرفت گریز
dodged	گریز زدن
flight	عزیمت گریز
prison breaker	زندان گریز
escapist	گریز گرای
dodge	گریز زدن
parthian shaft or shot	جنگ و گریز
parthian shaft or shot	تیرهنگام گریز
to play the truant	ازاموزشگاه گریز زدن
car chase	تعقیبو گریز با اتومبیل
stand-offs	سرد گریز کردن
stand-off	سرد گریز کردن
stand off	سرد گریز کردن
evaded	گریز زدن از ازسربازکردن
glycophyte	گیاه نمک گریز
escape	جان بدربردن گریز
song and dance	توضیح گریز آمیز
escaped	جان بدربردن گریز
escaping	جان بدربردن گریز
escapes	جان بدربردن گریز
lyophobic colloid	کلویید حلال گریز
circle dodge	گریز از حریف در مسیرمنحنی
evading	گریز زدن از ازسربازکردن
evade	گریز زدن از ازسربازکردن
evades	گریز زدن از ازسربازکردن
data link escape	گریز اتصال دادهای
conditioned escape response	پاسخ گریز شرطی
hot mold centrifugal casting process	فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
evasion and scape	گریز و فراراز دست دشمن
evadingly	گریز زنان بابهانه یاحیله