English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
lube روغن روان سازی
Other Matches
fluxing oil روغن روان ساز
crankcase dilution رقیق سازی روغن
palmitic اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
oil dent شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
oil روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling روغن کاری کردن روغن ساختن
oils روغن کاری کردن روغن ساختن
air cooled oil cooler نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
creosotes روغن قیر روغن قطران
creosoted روغن قیر روغن قطران
creosoting روغن قیر روغن قطران
creosote روغن قیر روغن قطران
cutting oil روغن سردکننده روغن برش
oil can حلب روغن , روغن دان
rectification یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
psychologically از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
psychophysics علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
calculating دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
jagger الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
pre-treatment عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
irritancy پوچ سازی باطل سازی
frustrations خنثی سازی محروم سازی
ouster بی بهره سازی محروم سازی
frustration خنثی سازی محروم سازی
imagery مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation مقهور سازی مطیع سازی
formularization کوتاه سازی ضابطه سازی
erasable 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
flowingly روان
fluent روان
liquidly روان
running water اب روان
gushing روان
profluent روان
psyche روان
shifting sand شن روان
ghost روان
glib روان
spiriting روان
spirit روان
ghosts روان
cursive روان
facile روان
inviscid روان
dust bowl شن روان
flowing روان
liquid روان
fluid روان
easiest روان
handy روان
handiest روان
slurry گل روان
handier روان
voluble روان
easy روان
easier روان
fluids روان
lotic water اب روان
glibly روان
liquids روان
strecher تخت روان
sleep walker خوابیده شب روان
gushingly بطور روان
easy style انشای روان
smoothe روان بی تکان
psychotic روان پریش
sedan chaire تخت روان
running sand ریگ روان
stretcher تخت روان
pours روان ساختن
pouring روان ساختن
poured روان ساختن
pour روان ساختن
learnt روان کردن
liquid bitumen قیر روان
psychodynamic روان پویشی
liquid fire اتش روان
ballpens روان نویس ها
ball pens روان نویس ها
ballpoints روان نویس ها
ballpoint pens روان نویس ها
psychosis روان پریشی
mobile روان سیال
lubricants روان سازنده
psyche روان روح
psychedelic روان گردان
flux روان ساز
moving staircase پله روان
lubricant روان کننده
traumatism روان زخم
neurotic روان رنجور
lubricant روان سازنده
animus نرینه روان
neurosis روان رنجوری
neuroses روان رنجوری
stretchers تخت روان
currents جاری و روان
current جاری و روان
neuroticism روان رنجورخویی
to run off روان بودن
mobiles روان سیال
smoothest نرم روان
smooth نرم روان
liquids روان سلیس
smoothed نرم روان
liquid روان سلیس
mind body problem مساله تن و روان
go-cart تخت روان
smooths نرم روان
go-carts تخت روان
versatile روان سلیس
sedan تخت روان
lubricants روان کننده
sedans تخت روان
quicksand ریگ روان
to let off روان ساختن
dune ریگ روان
psychometry روان سنجی
psychogenic روان زاد
fuse روان شدن
fused روان شدن
lubricates روان کردن
psychics روان شناسی
bier تخت روان
biers تخت روان
palankeen تخت روان
psychography روان نگاری
lubricates روان سازنده
psychology روان شناسی
escalator پله روان
moving staircase پله روان
moving stairway پله روان
psychometrics روان سنجی
psychologt روان شناسی
lubricated روان سازنده
lubricated روان کردن
psychotherapist روان درمانگر
litters تخت روان
traumas روان زخم
trauma روان زخم
delirium روان اشفتگی
ski lifts تخت روان
ski lift تخت روان
lash vi روان شدن
littering تخت روان
lubricate روان سازنده
lubricate روان کردن
palanquin تخت روان
litter تخت روان
littered تخت روان
let off روان کردن
it rained blood روان بود
lubricating روان سازنده
psychosomatics روان تنایی
quick sand ماسه روان
psychosomatic روان تنی
quick gravel ریگ روان
anima مادینه روان
psychophysiology روان- فیزیولوژی
psychoneurosis روان رنجوری
psychoneurotic روان رنجور
electrodynamics روان برق
psychotherapeutic روان درمانبخش
psychotherapy روان درمانی
psychophysics روان- فیزیک
lubricating روان کردن
sorts الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
shell-shock روان رنجوری جنگ
involutional psychosis روان پریشی انحطاطی
unipolar psychosis روان پریشی یک قطبی
lookbowels شکم روان یا نرم
vaccum neurosis روان رنجوری پوچی
dunes ریگ روان یا تلماسه
nondirective psychotherapy روان درمانی بی رهنمود
reactive psychosis روان پریشی واکنشی
reconstructive psychotherapy روان درمانی بازساختی
slobbering اب دهان روان ساختن
kago تخت روان ژاپونی
reflux باز روان کردن
pibtokto نوعی روان پریشی
neuropsychiatrist پزشک اعصاب و روان
slobbered اب دهان روان ساختن
korsakoff's psychosis روان پریشی کرساکف
toxic psychosis روان پریشی ناشی از سم
slobber اب دهان روان ساختن
functional psychosis روان پریشی کارکردی
transference neurosis روان رنجوری انتقال
psychotropic drugs داروهای روان گردان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com