English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
pagination روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
Other Matches
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
forces درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
force درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
forcing درهم شکستن قفل یا چفت را شکستن
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
report generator گزارش زایی گزارش گیری
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
isomorphic متنافر
correspondents متنافر
corresponding متنافر
correspondent متنافر
breakaway شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
corresponding state حالت متنافر
crossed reflex بازتاب متنافر
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
visualreport گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
law of corresponding states قانون حالات متنافر
pipped شکستن شکستن وبازشدن
pips شکستن شکستن وبازشدن
pip شکستن شکستن وبازشدن
pipping شکستن شکستن وبازشدن
e رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده متنافر با مقداردهدهی عدد 41 است
f رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقداردهدهی عدد 51 است
hypoid چرخدنده هایی برای انتقال حرکت و قدرت بین شفت ها یامحورهای متنافر
fox شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxes شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
foxing شکل لغوی رقمی در سیستم عددی مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 51است
dogs شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dog شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
possitive stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیمای دوباله بطوریکه لبه حمله بال بالایی جلوترازبخش متنافر بال پایینی باشد
negative stagger ترتیب قرارگرفتن بالهای هواپیماهی دوباله بطوریکه لبه حمله بال پایینی جلوتراز بخش متنافر بال بالایی قرارگیرد
critical frequency فرکانس متنافر با فرکانس طبیعی تیغه
processes روند
trepan روند
process روند
trends روند
procedure روند
trend روند
trend line خط روند
proceeding روند
flows روند
flowed روند
flow روند
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
production process روند ساخت
flowcharter روند نما
trend analysis تحلیل روند
program flow روند برنامه
economic trend روند اقتصادی
upward trend روند صعودی
pernicious trend روند قهقرایی
fission process روند انشقاق
trend روند کار
trends روند کار
process فراشد روند
processes روند طریقه
stream routing روند رود
process روند طریقه
bidirectional flow روند دوسویه
secular trend روند قرنی
timetrend روند زمانی
control flow روند کنترل
stream routing روند روانه
process of negotiations روند مذاکرات
data flow روند داده ها
rate of rise of water level روند بالاامدن اب
developmental trend روند تکوینی
processes فراشد روند
flowchapt symbol نماد روند نما
secular trend روند دراز مدت
program flowchart روند نمای برنامه
up-river برخلاف روند جریان آب
process chart نقشه روند کار
hypertext به صفحه جددی می روند
bells زنگ در پایان هر روند بوکس
bell زنگ در پایان هر روند بوکس
rehashing روند پر شدن یک جدول درهم
extrapolation ادامه روند تعمیم دهی
extrapolations ادامه روند تعمیم دهی
modality روند [پردازه] [شیوه] [روش]
pierce شکستن
crush شکستن
crushed شکستن
crushes شکستن
disobeying شکستن
chopped شکستن
to fly asunder شکستن
dishallow شکستن
chop شکستن
to break rank صف شکستن
To break ranks. صف را شکستن
to break a شکستن
to break apart شکستن
pierces شکستن
hewn شکستن
disobeys شکستن
disobeyed شکستن
disobey شکستن
disruptions شکستن
disruption شکستن
fractions شکستن
split up شکستن
to break open شکستن
cracking شکستن
fraction شکستن
to fall apart در هم شکستن
break شکستن
nicks شکستن
nicking شکستن
nicked شکستن
deflected شکستن
nick شکستن
fly asunder شکستن
infract شکستن
fracturing شکستن
fracture شکستن
to break to pieces شکستن
infraction شکستن
deflects شکستن
to hew asunder شکستن
deflecting شکستن
deflect شکستن
breaks شکستن
fractured شکستن
fractures شکستن
lover's lane <idiom> جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
snapback پاس دادن توپ دراغازهر روند
products customarily found in a pharmacy کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
listings کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
listing کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
assets که در برنامههای کاربردی چند منظوره به کار می روند
What are the collection procedures for ...? روند جمع آوری برای ... چه [جور] است ؟
abjures سوگند شکستن
refracted بر گرداندن شکستن
refract بر گرداندن شکستن
slashed قیمت را شکستن
to break one's leg شکستن ساق پا
slashes قیمت را شکستن
abjured سوگند شکستن
to crack an egg تخمی را شکستن
abjuring سوگند شکستن
scrunch درهم شکستن
crushed باصدا شکستن
crushes باصدا شکستن
crush باصدا شکستن
unseal مهرچیزی را شکستن
refracts بر گرداندن شکستن
perjure عهد شکستن
perjures عهد شکستن
to break one's promise شکستن عهدوقول
abjure سوگند شکستن
perjuring عهد شکستن
slash قیمت را شکستن
scrunching درهم شکستن
scrunches درهم شکستن
scrunched درهم شکستن
refracting بر گرداندن شکستن
housebreak حرز را شکستن
fracturing شکستن شکافتن
cleaves شکستن ورامدن
cleaved شکستن ورامدن
cleave شکستن ورامدن
to bruise somebody دل کسی را شکستن
break شکستن موج
deblock شکستن کنده
crashingly درهم شکستن
crashing درهم شکستن
crashes درهم شکستن
crashed درهم شکستن
crash درهم شکستن
brittle fracture شکستن از تردی
break down درهم شکستن
overwhelm درهم شکستن
overwhelmed درهم شکستن
fracture شکستن شکافتن
breaks شکستن موج
0To break thru a blockade ( siege ) . محاصره را شکستن
vanquish درهم شکستن
vanquishing درهم شکستن
vanquishes درهم شکستن
vanquished درهم شکستن
fractured شکستن شکافتن
fractures شکستن شکافتن
overwhelms درهم شکستن
beat a record حد نصاب را شکستن
roundest روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
knap ضربه زدن شکستن
to break in شاخ شکستن سوغان
fissionable قابل شکستن وتقسیم
fission شکستن هسته اتمی
breach of promise شکستن پیمان ازدواج
smash خرد کردن شکستن
to bruise somebody قلب کسی را شکستن
smite خرد کردن شکستن
edman degradation technique شکستن به روش ادمن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com