Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (9 milliseconds)
English
Persian
process
روند طریقه
processes
روند طریقه
Other Matches
stereography
طریقه برجسته نگاری یا رسم ارتفاعات به طریقه استریوسکوپی
formed
طریقه
way
طریقه
manner
طریقه
forms
طریقه
structure
طریقه
methode
طریقه
genres
طریقه
form
طریقه
methods
طریقه
systems
طریقه
lins donawitz process
طریقه ال دی
system
طریقه
method
طریقه
genre
طریقه
routine
طریقه عادی
fashions
طرز طریقه
fashioning
طرز طریقه
fashioned
طرز طریقه
fashion
طرز طریقه
shortcut
طریقه اقتصادی
solemn form
طریقه رسمی
routinely
طریقه عادی
routines
طریقه عادی
methods
راه طریقه
acoustic
به طریقه صوتی
modes
طرز طریقه
mode
طرز طریقه
method
راه طریقه
absolutism
طریقه مطلقه
the manner of doing any thing
روش یا طریقه کاری
measuring method
طریقه اندازه گیری
sand cone method
طریقه جابجایی ماسه
contact print
چاپ به طریقه تماس
power press extrusion
طریقه اشترانق پرس
method of measurment
طریقه اندازه گیری
procedure
رویه طریقه فرایند
international practice
طریقه معمول به بین المللی
centralized control
انجام کنترل به طریقه تمرکزی
caged storage
انبار کردن به طریقه محصور
facture
عمل یا طریقه ساختن هرچیزی
brinell hardness test
طریقه اندازه گیری سختی برینل
centrifugal casting process
طریقه ریخته گری گریز از مرکز
mechanical sweep
مین جمع کردن به طریقه خودکار
magnetic anomaly detection gear
دستگاه اکتشاف زیردریایی به طریقه مغناطیسی
acoustical surveillance
اکتشاف وتجسس هدفها به طریقه صوتی
aerodynamic missile
موشکی که به طریقه ایرودینامیکی کار میکند
rod float
تعیین سرعت اب در کانال به طریقه جسم شناور
sonne photography
روش عکاسی به طریقه عکسبرداری از یک نوار ممتدزمین
stereocomparagraph
دستگاه رسم خطوط میزان منحنی به طریقه استریوسکوپی
horizontal clock system
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
subaqueous ranging
طریقه اکتشاف و تعیین محل هدفهای غیرقابل رویت دریایی
a penny for your thoughts
<idiom>
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
wise
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wiser
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
process
روند
processes
روند
flowed
روند
flows
روند
proceeding
روند
flow
روند
trend
روند
trend line
خط روند
procedure
روند
trepan
روند
trends
روند
honey combing
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
fission process
روند انشقاق
program flow
روند برنامه
flowcharter
روند نما
economic trend
روند اقتصادی
production process
روند ساخت
stream routing
روند رود
secular trend
روند قرنی
stream routing
روند روانه
timetrend
روند زمانی
pernicious trend
روند قهقرایی
upward trend
روند صعودی
trend analysis
تحلیل روند
process of negotiations
روند مذاکرات
rate of rise of water level
روند بالاامدن اب
process
فراشد روند
trend
روند کار
developmental trend
روند تکوینی
data flow
روند داده ها
bidirectional flow
روند دوسویه
processes
فراشد روند
trends
روند کار
control flow
روند کنترل
process chart
نقشه روند کار
secular trend
روند دراز مدت
hypertext
به صفحه جددی می روند
up-river
برخلاف روند جریان آب
flowchapt symbol
نماد روند نما
program flowchart
روند نمای برنامه
stereophotogrammetry
تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
extrapolation
ادامه روند تعمیم دهی
bells
زنگ در پایان هر روند بوکس
rehashing
روند پر شدن یک جدول درهم
modality
روند
[پردازه]
[شیوه]
[روش]
extrapolations
ادامه روند تعمیم دهی
bell
زنگ در پایان هر روند بوکس
listing
کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
listings
کاغذهای متمادی که در چاپگرها به کار می روند
snapback
پاس دادن توپ دراغازهر روند
lover's lane
<idiom>
جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
products customarily found in a pharmacy
کالاهایی که معمولا در داروخانه بفروش می روند
What are the collection procedures for ...?
روند جمع آوری برای ... چه
[جور]
است ؟
assets
که در برنامههای کاربردی چند منظوره به کار می روند
roundest
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
round
روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
paragraphs
بخشی از متن بین دو حرف که نشانه گر را به اول خط بعد می روند
paragraph
بخشی از متن بین دو حرف که نشانه گر را به اول خط بعد می روند
pagination
روند شکستن یک گزارش چاپ شده به واحدهایی متنافر باصفحات
edited
کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
edit
کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
ism
پسوندی بمعنی >عمل < و>کار< و >طریقه عمل < و>حالت < و >شرط < و >پیروی <
pibal
تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
code level
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
warm-ups
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-up
روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
annotation
علاماتی که در ساخت فلوچارت به کار می روند تا توضیحات اضافی نوشته شوند
annotations
علاماتی که در ساخت فلوچارت به کار می روند تا توضیحات اضافی نوشته شوند
power house building
ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
These talks are crucial
[critical]
to the future of the peace process.
این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم
[حیاتی]
هستند.
percentile
یکی از مجموعههای نودونه طرح کمتر از آنکه کل درصد چیزی از بین روند
assembling
روند خودکاری که بوسیله ان کامپیوتر برنامه اصلی را به زبان سمبلیک تبدیل میکند
assembly
نشانه هایی که برای نمایش دستورات کد ماشین در برنامه اسمبلی به کار می روند
texel
مجموعه پیکسل ها که به عنوان واحد مجزا هنگام اعمال یک تط بیق روی شی به کار می روند
patterns
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern
محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
dual
در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
tossle
منگوله
[در این حالت دسته ای از نخ ها جهت تزئین فرش یا خورجین و زین اسب بکار می روند.]
deep motif
نگاره گوزن و غزال
[که در فرش های حیوان دار و باغی ایران، هند و چین بکار می روند.]
to anneal
سخت کردن
[روند گرمایش و سرمایش آهسته جهت سفت شدن و کاهش شکنندگی]
[فلزات]
[مهندسی]
backslash
کاراکتر ASC II که در MS DOS برای نشان دادن ریشه دایرکتوری دیسک مثل C: یا مسیر دیگر به کار می روند
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
string
سری از حروف به ترتیب الفبا- عددی یا کلمات که تغییر کرده اند و به عنوان واحد مجزا درکامپیوتر به کار می روند
ATD
دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
clock method
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
divisor
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
services
توابعی که در یک لایه DSI برای استفاده در لایه بالاتر به کار می روند
paired registers
دو ثبات پایه با اندازه کلمه که با هم به عنوان یک ثبات با طول زیاد به کار می روند.
detail
فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
detailing
فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
inferior figures
حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
linear speed
روش محاسبه سبقت به طریقه خطی سبقت خطی هدف
regenerator
وسیلهای که در ارتباطات استفاده میشود و سیگنال دریافتی را مرتب میکند و ارسال میکند. و برای گشترش محدوده شبکه به کار می روند
line abreast
کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
Intel
محدوده پردازنده ها ساخت intel که حاوی قط عاتی هستند که برای افزایش کارایی به کار می روند در صورت کار با چند رسانهای و ارتباطات
cryptographic
تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
polar plot
روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
solidifying process
روند انجماد جریان انجماد
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
data processing
پبشرفت تدریجی داده ها فرایند داده ها روند داده ها
stacks
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacked
روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
compression molding process
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com