Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 205 (10 milliseconds)
English	Persian
boom	رونق گرفتن
boomed	رونق گرفتن
booming	رونق گرفتن
booms	رونق گرفتن
upswing	رونق گرفتن
Other Matches
upswing	رونق
lustreer	رونق
up-and-coming	رو به رونق
prosperity	رونق
boom	رونق
recoveries	رونق
boomed	رونق
booming	رونق
recovery	رونق
booms	رونق
bullish market	بازار رو به رونق
business prosperty	رونق سوداگری
booms	رونق شدید
booming	رونق شدید
revivals	اغاز رونق
boomed	رونق شدید
boom	رونق شدید
economic prosperity	رونق اقتصادی
juice up	رونق دادن به
animator	رونق دهنده
animators	رونق دهنده
recovery phase	مرحله رونق
economic prosprity	رونق اقتصادی
quick recovery	رونق سریع
revival	اغاز رونق
golden ages	دوران رونق و رفاه
business prosperty	رونق کسب و کار
golden age	دوران رونق و رفاه
thriving	رونق یافتن کامیاب شدن
prospered	رونق یافتن موفق شدن
prospering	رونق یافتن موفق شدن
prospers	رونق یافتن موفق شدن
prosper	رونق یافتن موفق شدن
revivification	تجدید حیات رونق تازه
thrived	رونق یافتن کامیاب شدن
thrives	رونق یافتن کامیاب شدن
thrive	رونق یافتن کامیاب شدن
he prospered in his business	در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
he has a rushing business	کارش خوب گرفته است کارش خیلی رونق دارد
he was p in his business	خوب بود کارش رونق گرفته بود
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
ceasing	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
takes	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
overtake	گرفتن
ceases	گرفتن
ceased	گرفتن
indwell	جا گرفتن
infold	در بر گرفتن
catch	گرفتن
retaking	پس گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
overtakes	گرفتن
cease	گرفتن
overtaken	گرفتن
blinds	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
retreats	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreat	پس گرفتن
abates	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abate	اب گرفتن از
break out	در گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
abating	اب گرفتن از
seizes	گرفتن
take	گرفتن
seized	گرفتن
seize	گرفتن
obturate	گرفتن
pushing	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumber	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
to shut off	را گرفتن
accustom	خو گرفتن
accustoming	خو گرفتن
accustoms	خو گرفتن
tong	گرفتن
renovate	از سر گرفتن
unsay	پس گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
grabs	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
to nestle oneself	جا گرفتن
grabbing	گرفتن
grabbed	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbers	گرفتن
to take up	گرفتن
reclaim	پس گرفتن
detracts	گرفتن
detracting	گرفتن
detracted	گرفتن
detract	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
situating	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
reclaims	پس گرفتن
lute	گل گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
lutes	گل گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
withdraws	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
grab	گرفتن
wive	زن گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
capturing	گرفتن
to break in	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
captures	گرفتن
accompany	دم گرفتن
capture	گرفتن
tithes	ده یک گرفتن از
tithe	ده یک گرفتن از
wed	گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
acquire	گرفتن
acquires	گرفتن
holds	گرفتن
acquiring	گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
to call back	پس گرفتن
puddles	گل گرفتن
flea	کک گرفتن
fleas	کک گرفتن
to lay a wager	گرفتن
to hunt out	گرفتن
retake	پس گرفتن
to get at	گرفتن
retaken	پس گرفتن
retakes	پس گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
to draw back	پس گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
to catch on	گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
puddle	گل گرفتن
hold	گرفتن
catch on	گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
nails	گرفتن
get	گرفتن
gets	گرفتن
getting	گرفتن
resuming	از سر گرفتن
recaptured	پس گرفتن
resumes	از سر گرفتن
adeem	پس گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
resumption	از سر گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
despumate	کف گرفتن از
recapture	پس گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
nail	گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
get at	گرفتن
nailed	گرفتن
devest	گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
skim	کف گرفتن از
skim	گرفتن کف
skimmed	گرفتن کف
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
receive	گرفتن
false grip	گرفتن
deglutinate	گرفتن
inclasp	در بر گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com