English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
estreat رونوشت گواهی شده پیش نویس دادگاه
Other Matches
certified copy رونوشت گواهی رسمی شده
probate رونوشت گواهی شده وصیت نامه
deponent گواهی نویس
affiant گواهی نویس
tenors فحوا و مفاد و مدلول سند رونوشت حکم یا دستور دادگاه
tenor فحوا و مفاد و مدلول سند رونوشت حکم یا دستور دادگاه
to give evidence before the court در دادگاه گواهی دادن
probate تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
phototostat رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
probate گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eyewitnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eye-witnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
facsimile رونوشت عینی رونوشت
facsimiles رونوشت عینی رونوشت
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
addersser or or نامه نویس عریضه نویس
remanet احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
manadamus حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
versions نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
writs دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writ دستور دادگاه حکم دادگاه
certifies تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
carbon copy رونوشت
carbon copies رونوشت
repeats رونوشت
repeat رونوشت
transcript رونوشت
transcripts رونوشت
copy رونوشت
copying رونوشت
copied رونوشت
copies رونوشت
transcribed رونوشت برداشتن
transcribe رونوشت برداشتن
counterpart همکار رونوشت
counterparts همکار رونوشت
office copy رونوشت مصدق
memory dump رونوشت ازحافظه
letter book کتاب رونوشت
carbon copy رونوشت کاربنی
cetified copy رونوشت مصدق
transcribing رونوشت برداشتن
facsimiles رونوشت گرفتن
facsimiles رونوشت مصدق
letter book رونوشت نامه
transcribes رونوشت برداشتن
facsimile رونوشت مصدق
make a copy of رونوشت برداشتن
dump رونوشت انباشتن
carbon copies رونوشت کاربنی
facsimile رونوشت گرفتن
transcripts نسخه رونوشت
exact copy رونوشت عین
replication رونوشت دفاع
transcript نسخه رونوشت
certified copy رونوشت مصدق
deed of poll سند بدون رونوشت
facsimile رونوشت عینی نمابرد
facsimiles رونوشت عینی نمابرد
screen dump رونوشت صفحه نمایش
transcription سواد برداری رونوشت
transcriptions سواد برداری رونوشت
true copy رونوشت مطابق با اصل
duplicators ماشین تهیه رونوشت
duplicator ماشین تهیه رونوشت
microcopy رونوشت خیلی کوچکتر از اصل
copy of his letter is here with enclosed رونوشت نامه وی ضمیمه است
photocopying رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopy رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopies رونوشت برداری بوسیله عکاسی
photocopied رونوشت برداری بوسیله عکاسی
teleinformatic services هر وسیلهای مثل تلکس , رونوشت که از ارتباطات راه دور سرویس می گیرد
copyhold تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
disaster dump رونوشت از حافظه کامپیوترکه نتیجه اشتباه غیر قابل پوشش در برنامه است
witnesses گواهی
witnessed گواهی
deposition گواهی
attestation گواهی
testimony گواهی
certification گواهی
witnessing گواهی
depositions گواهی
witness گواهی
certificate [official document] گواهی
oral evidence گواهی
certificate گواهی
attestation گواهی
warrants گواهی
warranting گواهی
warranted گواهی
warrant گواهی
certificates گواهی
grade گواهی
report گواهی
reference [testimonial] گواهی
mark گواهی
evidence گواهی
testimonies گواهی
legalization گواهی
testifies گواهی دادن
testify گواهی دادن
testifying گواهی دادن
treasury warrant گواهی خزانه
false evidence گواهی کدب
certificates گواهی نامه
warrantable قابل گواهی
to call in evidence گواهی خواستن از
quality certificate گواهی کیفیت
qualifying certificate گواهی صلاحیت
death certificate گواهی فوت
testis تخم گواهی
death certificates گواهی فوت
to bear testimony گواهی دادن
to bear witness گواهی دادن
evidence ملاک گواهی
testified گواهی دادن
inspection certificate گواهی بازرسی
certificate گواهی نامه
attested گواهی دادن
attesting گواهی دادن
attests گواهی دادن
certifies گواهی کردن
inspection certificate گواهی نظارت
certify گواهی کردن
insurance certificate گواهی بیمه
certifying گواهی کردن
interim certificates گواهی موقت
attest گواهی دادن
health certificate گواهی بهداشت
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
depose گواهی دادن
deposes گواهی دادن
deposing گواهی دادن
warrants گواهی حکم
warrants گواهی کردن
warranting گواهی حکم
warranting گواهی کردن
warranted گواهی حکم
warranted گواهی کردن
warrant گواهی حکم
warrant گواهی کردن
certified گواهی شده
certificate of damage گواهی خسارت
back letter گواهی تضمین
certificate of measurement گواهی وزن
certificate of origin گواهی مبدا
certificate of origin گواهی مبداء
speak well for گواهی دادن
certificate of quality گواهی کیفیت
certificate of measurement گواهی مقدار
certificate of quantity گواهی کمیت
certificate of quantity گواهی مقدار
certificate of receipt گواهی رسید
certificate of receipt گواهی وصول
certificate of survey گواهی بازرسی
certificate of survey گواهی بازدید
certificate of inspection گواهی بازرسی
bear testimony گواهی دادن
deposition گواهی کتبی
certificate of compliance گواهی تطبیق
certificate of analysis گواهی بررسی
depositions گواهی کتبی
certificate of a doctor گواهی پزشک
certificate of deposit گواهی سپرده
licensing گواهی نامه
call to witness گواهی خواستن از
call in evidence گواهی خواستن از
birth certificate گواهی تولد
certificate of health گواهی بهداشت
certificate of death گواهی فوت
license گواهی نامه
bear witness گواهی دادن
certificate of weight گواهی وزن
witnessing گواهی دادن
certifier گواهی کننده
certified check چک گواهی شده
witnesses گواهی دادن
certification گواهی کردن
testimonial گواهی نامه
testimonials گواهی نامه
witnessed گواهی دادن
witness گواهی دادن
bill of health گواهی بهداشت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com