Dictiornary-Farsi | روپا ،کاملا تندرست وسلامت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
fit as a fiddle <idiom>	روپا ،کاملا تندرست وسلامت


Other Matches

Most Iranians have visited Europi .	غالب ایرانیها به روپا سفر کرده اند
healthiest	تندرست
healthy	تندرست
lustier	تندرست
lustiest	تندرست
lusty	تندرست
in a good state of health	تندرست
bouncing	تندرست
healthier	تندرست
healthful	تندرست
wells	:خوب تندرست
well	:خوب تندرست
ablebodied <adj.>	سالم و تندرست
to look well	تندرست به نظر آمدن
thru	کاملا
spankings	کاملا
spanking	کاملا
utterly	کاملا
completely <adv.>	کاملا
replete	کاملا پر
purely	کاملا"
well <adv.>	کاملا
root and branch	کاملا
absolutely	کاملا"
richly	کاملا"
jam-packed	کاملا پر
absolutely dry	کاملا
all around	کاملا
teetotally	کاملا
hand and foot	کاملا
in its entirety	کاملا
intoto	کاملا
partitur	کاملا
partitura	کاملا
scot ant lot	کاملا
egregiously	کاملا
to a t	کاملا
to a turn	کاملا
to perfection	کاملا
to the full	کاملا
to the quick	کاملا
whole hog	کاملا
de-	کاملا
in full	کاملا
sopping	کاملا
sound	کاملا
exactly	کاملا
smack	کاملا
to its full extent <adv.>	کاملا
comprehensive <adv.>	کاملا
totally	کاملا
smacked	کاملا
smacks	کاملا
absolutely <adv.>	کاملا
open and shut	کاملا
definitely <adv.>	کاملا
open-and-shut	کاملا
stone deaf	کاملا کر
entirely	کاملا
perfectly	کاملا"
sounds	کاملا
fully	کاملا
brand new	کاملا نو
wholly	کاملا
quite [completely, perfectly] <adv.>	کاملا
quite	کاملا
by all means <adv.>	کاملا
altogether	کاملا
thoroughly	کاملا"
sounded	کاملا
soundest	کاملا
chock-a-block	کاملا افراشته
stone blind	کاملا کور
stone broke	کاملا ورشکست
point device	کاملا راست
perfectly elastic	کاملا با کشش
span new	کاملا تازه
inextenso	کاملا بلند
chock-a-block	کاملا کشیده
four-square	کاملا مربع
quite seriously <adv.>	کاملا جدی
to a T <idiom>	کاملا،دقیقا
full-suspension <adj.>	کاملا معلق
put across <idiom>	کاملا فهمیدن
head over heels <idiom>	کاملا ،عمیقا
in all seriousness <adv.>	کاملا جدی
zonked	کاملا خسته
bang on	کاملا درستوصحیح
come full circle <idiom>	کاملا برعکس
dead as a doornail <idiom>	کاملا مرده
dead center <idiom>	کاملا وسط
fit like a glove <idiom>	کاملا مناسب
dead even	کاملا مساوی
close up	کاملا افراشته
down to the ground	ازهرحیث کاملا
for all the world like	کاملا` شبیه
absolute dry	کاملا" خشک
fitting allowance	کاملا" اندازه
evolute	کاملا روییده
broad a wake	کاملا بیدار
due	درست کاملا"
kaput	کاملا شک ست خورده
close-ups	کاملا افراشته
air dry	کاملا خشک
armed to the teeth	کاملا` مسلح
close-up	کاملا افراشته
identical	کاملا" برابر
full blown	کاملا افراشته
outright	کاملا بیدرنگ
wide-awake	کاملا بیدار
fully automatic	کاملا" خودکار
wide awake	کاملا بیدار
outrightly	کاملا بیدرنگ
full duplex	کاملا دو رشتهای
full duplex	کاملا" دو رشتهای
heavily armed	کاملا مسلح
widest	پرت کاملا باز
wider	پرت کاملا باز
far cry <idiom>	چیزی کاملا متفاوت
well-done steak	استیک کاملا پخته
ignoramus	شخص کاملا بی سواد
wide	پرت کاملا باز
through	از اغاز تا انتها کاملا
routs	کاملا شکست دادن
ignoramuses	شخص کاملا بی سواد
utter	باعلی درجه کاملا
birthday suit <idiom>	کاملا لخت وبرهنه
to wreck	کاملا خراب کردن
to be absolutely determined	کاملا مصمم بودن
That's quite enough.	اون کاملا کافیه.
another kettle of fish <idiom>	کاملا متفاوت از دیگری
uttered	باعلی درجه کاملا
It's all over.	همه اش [کاملا] تمام شد.
routed	کاملا شکست دادن
rout	کاملا شکست دادن
full-suspension bike	دوچرخه کاملا معلق
absorb	کاملا فرو بردن
utters	باعلی درجه کاملا
a whole new ball game <idiom>	یک ماجرای کاملا متفاوت
brand new <idiom>	کاملا تازه وجدید
perfectly inelastic supply	عرضه کاملا بی کشش
to read through something	چیزی را کاملا خواندن
engrossed	کاملا اشغال شده
It was a complete surprise to me .	کاملا" غافلگیر شدم
perfectly elastic supply	عرضه کاملا با کشش
in perfect trim	کاملا اراسته یا اماده
In perfect condition (shape).	کاملا" صحیح وسالم
full duplex channel	مجرای کاملا دو رشتهای
perfectly elastic demand	تقاضای کاملا با کشش
he is the very moral	کاملا مانند است به
wear out	کاملا خسته کردن
perfectly inelastic demand	تقاضای کاملا بی کشش
computer integrated manufactureing	کارخانه کاملا" اتوماتیک
to read over something	چیزی را کاملا خواندن
smashup	کاملا خرد شده
perfects	کاملا رسیده تکمیل کردن
perfect	کاملا درست و بدون غلط
to knock somebody's socks off <idiom> <verb>	کسی را کاملا غافلگیر کردن
I read through the letter.	من این نامه را کاملا میخوانم.
bright luster	صیقل کاری کاملا" براق
perfected	کاملا درست و بدون غلط
perfecting	کاملا رسیده تکمیل کردن
perfected	کاملا رسیده تکمیل کردن
blasius flow	جریان کاملا لایهای تئوریکی
unfledged	پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
perfecting	کاملا درست و بدون غلط
to compare apples and oranges <idiom>	چیزهای کاملا گوناگون را با هم برابرکردن
appressed	کاملا نزدیک و مجاور چیزی
all round	کاملا شامل هر چیز یا هرکس
to bowl somebody over <idiom> <verb>	کسی را کاملا غافلگیر کردن
swear by <idiom>	کاملا از چیزی اطمینان داشتن
rub out <idiom>	کاملا ویرا کردن ،کشتن
to blow somebody's mind <idiom> <verb>	کسی را کاملا غافلگیر کردن
fall over oneself <idiom>	کاملا مشتاق انجام کاری
dead set against something <idiom>	کاملا مصمم در انجام کاری
We know it for a fact that…	برایمان کاملا" معلوم است که ...
That's sheer madness.	کاری کاملا ابلهانه ای است.
perfects	کاملا درست و بدون غلط
It's Lombard Street to a China orange. <idiom>	کاملا مسلم وقطعی است.
perfect	کاملا رسیده تکمیل کردن
to eat somebody alive	بر کسی کاملا غلبه شدن
to eat somebody alive	کسی را کاملا شکست دادن
That's quite another matter.	این که کاملا موضوع دیگری است.
I agree with you completely.	من کاملا با نظر شما موافق هستم.
perfecting	ساختن چیزی که کاملا درست است
Her eyes spoke volumes of despair.	در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
His jealousy is completely uncalled-for.	حسادت او [مرد] کاملا بی ربط است.
perfect	ساختن چیزی که کاملا درست است
perfects	ساختن چیزی که کاملا درست است
You can say that again.	من کاملا با چیزی که گفتی موافقم. [اصطلاح]
to be groomed in all finery	با جامه رسمی جشن کاملا آراستن
perfected	ساختن چیزی که کاملا درست است
It is exact to hair.	مو نمی زند ( کاملا"یکسان است )
It is quite a hypothetical case .	این یک قضیه کاملا" فرضی است
wear out <idiom>	پوشیدن چیزی تا کاملا بیفایده شود
I tell you this in all seriousness.	این موضوع ؟ ؟ کاملا"جدی می گویم
This is a different thing altogether.	این کاملا" چیز دیگری است
It was a mere accident that we met.	ملاقات ما کاملا تصادفی ( اتفاقی ) بود
much	خیلی بزرگ کاملا رشد کرده
Well, duh! [American English]	نه ! جدی می گی؟ [این که کاملا مشخص است]