Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
English
Persian
resurface
روکش تازه کردن
resurfaced
روکش تازه کردن
resurfaces
روکش تازه کردن
Other Matches
retread process
تقویت روکش روکش دوباره
enactory
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood
<idiom>
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
boarded
روکش کردن
plating
روکش کردن
overlaid
روکش کردن
encrust
روکش کردن
to do over
روکش کردن
board
روکش کردن
plate
روکش کردن
veneer
روکش کردن
plates
روکش کردن
cases
روکش کردن
face
روکش کردن
case
روکش کردن
faces
روکش کردن
recapped
روکش کردن لاستیک
lead coat
روکش کردن سربی
retread
روکش کردن لاستیک
re tread
روکش کردن لاستیک
recaps
روکش کردن لاستیک
recap
روکش کردن لاستیک
recapping
روکش کردن لاستیک
coated
پوشاندن روکش کردن
metallize
روکش کردن با فلزات
coatings
پوشاندن روکش کردن
worming
روکش کردن طناب
coat
پوشاندن روکش کردن
retreads
روکش کردن لاستیک
chrome plate
روکش کردن با کروم
coats
پوشاندن روکش کردن
new coined
تازه بنیاد تازه سکه زده
bulid up
با سنگ یا اجر مسدود کردن روکش کردن
aluminum coating by spraying amalgamate
روکش الومینیوم کردن امیختن
covers
روکش کردن پوشانیدن پوشش
coverings
روکش کردن پوشانیدن پوشش
cover
روکش کردن پوشانیدن پوشش
steel face
روکش کردن یا روسازی کردن با فولاد
encased
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
encase
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
encases
درقفس یا جعبه گذاردن روکش کردن
revest
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
shielding
زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
newlywed
تازه داماد تازه عروس
to wipe the slate clean
<idiom>
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
freshened
تازه کردن
fresh-
تازه کردن
fresh
تازه کردن
refresh
تازه کردن
refreshed
تازه کردن
freshest
تازه کردن
freshens
تازه کردن
freshen
تازه کردن
refreshes
تازه کردن
freshening
تازه کردن
coats
روکش کردن استر کردن
coatings
روکش کردن استر کردن
coat
روکش کردن استر کردن
coated
روکش کردن استر کردن
reman
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
refreshes
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refresh
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshed
تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refinish
روکاری تازه کردن
repave
تازه سنگفرش کردن
to take breath
نفس تازه کردن
refurbished
روشن و تازه کردن
refurbishes
روشن و تازه کردن
refurbishing
روشن و تازه کردن
refurbish
روشن و تازه کردن
To catch ones breath .
نفس تازه کردن
initiated
تازه وارد کردن
initiates
تازه وارد کردن
initiating
تازه وارد کردن
redecorates
تزئینات تازه کردن
initiate
تازه وارد کردن
redecorate
تزئینات تازه کردن
redecorated
تزئینات تازه کردن
redecorating
تزئینات تازه کردن
hobbledehoy
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
reventment
روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
hit the spot
<idiom>
نیروی تازه وارد کردن
interpolates
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolated
باعبارت تازه تحریف کردن
interpolate
باعبارت تازه تحریف کردن
reengine
دارای موتور تازه کردن
interpolating
باعبارت تازه تحریف کردن
respired
امید تازه پیدا کردن
To opev someones wound.
داغ کسی را تازه کردن
respiring
امید تازه پیدا کردن
respires
امید تازه پیدا کردن
respire
امید تازه پیدا کردن
scratch the surface
<idiom>
تازه شروع به کار کردن
reforested
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforests
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest
مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
refresh
نیروی تازه دادن تقویت کردن
refreshed
نیروی تازه دادن تقویت کردن
move in
به خانه تازه اسباب کشی کردن
to move in
بخانه تازه اسباب کشی کردن
refreshes
نیروی تازه دادن تقویت کردن
reincarnate
تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
to reseat a theatre
صندلیهای تازه برای تماشاخانهای فراهم کردن
to refresh
[jog]
your memory
خاطره خود را تازه کردن
[ که دوباره یادشان بیاید]
proselyte
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
convert
معکوس کردن تازه کردن
converted
معکوس کردن تازه کردن
converts
معکوس کردن تازه کردن
converting
معکوس کردن تازه کردن
lohmannizing
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
winds
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
wind
سمت وزش باد فرصت دادن به اسب برای تازه کردن نفس
plate
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates
: روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
piracy
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
reenforceŠetc
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
revives
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive
دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
plenum method
طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
refresh buffer
یک مکان حافظه موقت که درهنگام تازه کردن یک صفحه تصویر اصلاعات نمایش صفحه را نگاهداری میکند
coats
روکش
coatings
روکش
tarpaulins
روکش
blanketed
روکش
veneer
روکش
tarpaulin
روکش
encrustations
روکش
sleeves
روکش
sleeve
روکش
facing
روکش
facings
روکش
capote
روکش
loose cover
روکش
coated
روکش
encrustation
روکش
blankets
روکش
coat
روکش
clothing
روکش
hood
روکش
casings
روکش
cases
روکش
case
روکش
casing
روکش
blanket
روکش
revetment
روکش
booster
روکش
boosters
روکش
hoods
روکش
boarding
روکش
jackets
روکش
jacket
روکش
tilt material
روکش
cowling
روکش
coating
روکش
bonderize
روکش دادن
stone lining
روکش سنگی
wood veneer
روکش چوبی
parceling
روکش دادن
oxide coating
روکش اکسیدی
metal coat
روکش فلزی
man made canvas
روکش نایلونی
coat of laquer
روکش لاک
iron-clad
روکش آهنی
protective cover
روکش محافظ
bitumen coat
روکش قیری
cladding material
فلز روکش
prime coat
روکش اصلی
prime coat
روکش نخستین
preservative coating
روکش محافظ
inner liner
روکش داخلی
aluminum coat
روکش الومینیوم
nickel coat
روکش نیکلی
baring
بدون روکش
barest
بدون روکش
reconditioning
تقویت روکش
bare
بدون روکش
paint coat
روکش رنگ
bared
بدون روکش
bares
بدون روکش
lens coating
روکش عدسی
tin coat
روکش قلع
lime coat
روکش اهکی
barer
بدون روکش
mantle
پوست روکش
cladding
روکش کاری
plywood veneer
روکش چندلا
bronze plated
روکش مفرغی
lead sheath
روکش سربی
surface treatment
روکش سطحی
tar down
روکش گرفتن
asphalt lining
روکش اسفالت
anodic coating
روکش اندی
bumper guard
روکش سپر
mantles
پوست روکش
covering tile
اجر روکش
guards
روکش کشیدن
veneer panel
صفحه روکش
guarding
روکش کشیدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com