English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
vitreous enamel coating روکش لعاب شیشهای
Other Matches
enamel coat روکش لعاب
glazing coat روکش شیشهای
gossamer لعاب خورشید لعاب عنکبوت
retread process تقویت روکش روکش دوباره
glair لعاب
bandolin لعاب
glazing لعاب
mucilage لعاب
frit لعاب
coat of laquer لعاب
glost لعاب
coating varnish لعاب
glazes لعاب
glaze لعاب
slime لعاب
enamel لعاب
base course قشر لعاب
salt glaze لعاب نمکی
air thread لعاب خورشید
refractory enamel لعاب نسوز
quince seed mucilage لعاب بهدانه
glaze لعاب شیشه
glazes لعاب شیشه
bands of turquoise لعاب فیروزهای
overglaze لعاب ثانوی
glaire سفیده لعاب
overglaze با لعاب پوشاندن
phosphate finish لعاب فسفات
insulating varnish لعاب عایق
dipping enamel لعاب شناور
washed mineral لعاب سفیداب
enamel لعاب دادن
enamel لعاب مینا
enamel varnish لاک لعاب
varnished لعاب زدن به
varnishes لعاب زدن به
varnishing لعاب زدن به
varnish لعاب زدن به
apply glaze لعاب کردن
glassy شیشهای
hyaloid شیشهای
vitriform شیشهای
glazing شیشهای
glass rule خط کش شیشهای
galssy شیشهای
vitreous شیشهای
amorphous شیشهای
vitric شیشهای
glaze finish پرداخت برق یا لعاب
glazing پرداخت لعاب کاری
baking enamel لعاب دادن با گرما
overcolour زیاد لعاب دادن
enamelling oven کوره لعاب دهی
binder course لایه یا قشر لعاب
synthetic resin enamel لعاب صمغ مصنوعی
enamel لعاب دادن مینا
glass tube لوله شیشهای
glassy transition تبدیل شیشهای
glass rod میله شیشهای
gamma transition تبدیل شیشهای
glass electrode الکترود شیشهای
galss transition تبدیل شیشهای
glass bulb حباب شیشهای
slow worm مار شیشهای
glass jaw ارواره شیشهای
glass eye چشم شیشهای
blindworm مار شیشهای
glass vessels فروف شیشهای
marble گلوله شیشهای
hyaloid membrane شامهء شیشهای
solar house گلخانه شیشهای
marbles گلوله شیشهای
vitreosity خاصیت شیشهای
the vitreoud humour ابگونه شیشهای
semivitrified نیمه شیشهای
semivitrified نیم شیشهای
shellac لاک شیشهای
louvred دریاپنجرهچوبی-شیشهای
glass الت شیشهای
glassiness خاصیت شیشهای
vitreus state حالت شیشهای
glassy state حالت شیشهای
bat لعاب مخصوص فروف سفالی
gallvanize لعاب دادن با فلز روی
bacino سفال لعاب دار رنگی
overglaze روی چیزی را لعاب دادن
batted لعاب مخصوص فروف سفالی
glaze لعابی کردن لعاب دادن
bats لعاب مخصوص فروف سفالی
glazes لعابی کردن لعاب دادن
gossamery لعاب خورشید پارچه بسیارنازک
graniteware فروف اهنی لعاب داراشپزخانه
t.g دمای تبدیل شیشهای
gamma transition temperature دمای تبدیل شیشهای
glass transition temperature دمای تبدیل شیشهای
glass type tube لامپ الکترونی شیشهای
glasy trainsition temperature دمای تبدیل شیشهای
hyalitis اماس رطوبت شیشهای
intravitreous واقع در درون رطوبت شیشهای
vitrify شیشهای کردن یا شدن زینترن
salver سینی پایه دار شیشهای
salvers سینی پایه دار شیشهای
glass separator میان گیر شیشهای باتری
pseudoscope شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
polish the apple <idiom> خود شیرینی کردن ،لعاب دادن به کسی
fogging مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها
eye glass شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
vitrescence امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
belljar نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
liquid crystal display صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
meniscus شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد
vitrescent اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
cullet خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
liquid crystal displays صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
astrodome گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
aluminum pigmented dope لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
glass wool تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
LCD Display Crystal Liquid صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
fibre رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibres رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fiber رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibre optics لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
encrustations روکش
encrustation روکش
capote روکش
booster روکش
boosters روکش
cowling روکش
revetment روکش
tilt material روکش
loose cover روکش
coating روکش
hoods روکش
blanket روکش
blanketed روکش
coatings روکش
cases روکش
case روکش
blankets روکش
hood روکش
coat روکش
coats روکش
coated روکش
sleeves روکش
sleeve روکش
clothing روکش
jacket روکش
jackets روکش
casings روکش
boarding روکش
facings روکش
casing روکش
veneer روکش
tarpaulins روکش
tarpaulin روکش
facing روکش
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
vitrifying تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
bares بدون روکش
stone lining روکش سنگی
surface treatment روکش سطحی
wood veneer روکش چوبی
enamel coat روکش لعابی
edge coated با روکش لبهای
metal coat روکش فلزی
flat coat روکش اصلی
barest بدون روکش
gilding metal روکش گلوله
bared بدون روکش
slipcover روکش بالش
slipover روکش متکا
lime coat روکش اهکی
bare بدون روکش
encrust روکش کردن
overlaid روکش کردن
covering روکش سیم
barer بدون روکش
baring بدون روکش
veneer panel صفحه روکش
cases روکش کردن
radiator cover روکش رادیاتور
inner liner روکش داخلی
case روکش کردن
parceling روکش دادن
paint coat روکش رنگ
oxide coating روکش اکسیدی
lead sheath روکش سربی
lens coating روکش عدسی
tar down روکش گرفتن
man made canvas روکش نایلونی
nickel coat روکش نیکلی
veneer روکش کردن
fender پنجره روکش
varnish coat روکش لاک
top coat روکش سقف
pushback hookup wire سیم با روکش شل
guards روکش کشیدن
protective cover روکش محافظ
to do over روکش کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com