English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
havelock روکلاهی سفیدی که پشت گردن را نیز از افتاب محفوظ میدارد
Other Matches
gobo نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
lei دستبند یا گردن بندی از گل وغیره که بر گردن میاویزند گردن بند گل
solarium اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
solariums اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
heliograph گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
neck گردن سر و گردن اسب
necks گردن سر و گردن اسب
candor سفیدی
acquittal رو سفیدی
whithness سفیدی
silveriness سفیدی
whiteness سفیدی
white سفیدی
whiter سفیدی
argent سفیدی
candour سفیدی
chalkiness سفیدی
whitest سفیدی
blankness سفیدی
blankest سفید سفیدی
albinism سفیدی پوست
albescent مایل به سفیدی
impudence چشم سفیدی
watcheye سفیدی چشم
blank سفید سفیدی
alphosis سفیدی جلد
chucked گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
beam anchor تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
chucks گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
tympanic bone استخوانی که پرده صماخ رانگه میدارد
gate hanger التی که دریچه سد را باز نگه میدارد
chuck گیرهای که مته را در ماشین نگه میدارد
gray روبه سفیدی رونده
acquittals برائت ذمه رو سفیدی
river سفیدی بین خطوط
rivers سفیدی بین خطوط
land bank بانکی که زمین را در برابر پول گرو بر میدارد
headstay سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
intertie تیرافقی که تیرهای عمودی رابهم نگاه میدارد
dowel میخ پرچی که دو چیز را روی هم نگاه میدارد
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
sizer دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
nephrotomy چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
sizar دانشجویی که کمک هزینه تحصیلی دریافت میدارد
ice blink سفیدی افق از انعکاس دریا
pole plate حمال تیر شیروانی که سرلاپه هارا نگاه میدارد
throatlatch تسمه زیر گلوی اسب که افسار رانگاه میدارد
pass book برای صاحب سپرده نگاه میدارد دفترنسیه دکاندار
wall eye چشمی که سفیدی ان زیادوعنبیه ان کمرنگ باشد
safer محفوظ
safes محفوظ
safest محفوظ
safe محفوظ
patented محفوظ
patenting محفوظ
patents محفوظ
guarded محفوظ
patent محفوظ
secure محفوظ
secures محفوظ
favoured محفوظ
immundity محفوظ
heliostat چرخ ایینهای که پرتوافتاب رابیک جهت ثابت نگاه میدارد
snow geese غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow goose غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
white line خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
airtight محفوظ از هوا
invulnerable محفوظ از خطر
safe from danger محفوظ از خطر
protected field میدان محفوظ
protected mode حالت محفوظ
protected storage انباره محفوظ
reserved word کلمه محفوظ
fireproof محفوظ از اتش
foolproof محفوظ ازخطاوشکست
secures محفوظ داشتن
secure محفوظ داشتن
securely بطور محفوظ
enclosed fuse فیوز محفوظ
assured امن محفوظ
lightproof محفوظ از نور
bezel حلقه لغزنده مخروطی شکل شیشه ساعت را در جای خودنگه میدارد
You name it , weve got it. از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
gaiter پارچه سفیدی که روی کفش بسته میشودگتر پارچهای
lime light روشنایی سفیدی که از داغ کردن اهک حاصل میشود
gaiters پارچه سفیدی که روی کفش بسته میشودگتر پارچهای
conserved از صدمه محفوظ داشتن
potting در گلدان محفوظ داشتن
enclosed arc lamp لامپ قوسی محفوظ
pots در گلدان محفوظ داشتن
conserve از صدمه محفوظ داشتن
conserving از صدمه محفوظ داشتن
conserves از صدمه محفوظ داشتن
pot در گلدان محفوظ داشتن
Omerta [قانون یا کودی که شخص را از حرف زدن و فاش کردن اطلاعت باز میدارد]
You name it . Everything under the sun . از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
elate بالا بردن محفوظ کردن
jus postliminii حق وی نسبت به ان اموال محفوظ است
copyright reserved حق طبع یا چاپ محفوظ است
encapsulated postscript file فایل محفوظ پست اسکریپت
to copyright حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
unsaved محفوظ نشده نجات نیافته
weather proof محفوظ از اثرهوا هوا نخور
it is copyright حق چاپ و تقلید محفوظ است
cover charge مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
cover charges مبلغی که اغذیه فروشی ویاکلوب شبانه علاوه بر پول غذاومشروب از مشتریان دریافت میدارد
slip sheet صفحه سفیدی که بین دوصفحه چاپی دیگر قرار داده شده
hereford نوعی گوساله گوشت قرمز ازنژاد انگلیسی که صورت سفیدی دارد
can you pronounce him safe بگویید که اواز خطر محفوظ است
shellproof محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
torticollis کجی مادرزادی گردن گردن کجی
weathertight محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
foolproof ادم ساده لوح و رک و راست محفوظ از حماقت وکارهای احمقانه
all right reserved هرگونه حقی محفوظ است اعم از چاپ یا تقلید یاترجمه
dress guard اسبابی که دردوچرخه جامه را ازاسیب چرخ نگه میدارد جامه پناه
heck ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
dislocate افتاب
queen's weather افتاب
sun افتاب
sunless بی افتاب
sunniest افتاب رو
photosphere افتاب
patent to the sun افتاب رو
dislocating افتاب
dislocates افتاب
sunny افتاب رو
sunning افتاب
sunnier افتاب رو
sunned افتاب
suns افتاب
sunshine افتاب
subsolar در فل افتاب
sunburn افتاب زدگی
sunstroke افتاب زدگی
sundial شاخص افتاب
patent to the sun افتاب گیر
visard افتاب گردان
p of the sun طلوع افتاب
visorless بی افتاب گردان
streamers تیغ افتاب
helianthus گل افتاب گردان
streamer تیغ افتاب
p of the sun نیش افتاب
visor افتاب گردان
sundials شاخص افتاب
visors افتاب گردان
heliotrope گل افتاب پرست
sunsets غروب افتاب
helianthemum افتاب چرخ
helianthemum چرخ افتاب
dry in the sun خشکاندن در افتاب
eclipse of sun افتاب گرفتگی
sunshine نور افتاب
sunshine تابش افتاب
sunlight نور افتاب
german giant swing افتاب شکسته
giant circle افتاب شکسته
giant swing افتاب یا مهتاب
girasol گل افتاب پرست
heliograph افتاب نگار
heliolatrous افتاب پرست
sun worshipper افتاب پرست
vizor افتاب گردان
heliotropism افتاب گرایی
heliotrope افتاب گرای
weather beaten افتاب زده
chamaeleontis افتاب پرست
heliotherapy معالجه با افتاب
heliosis افتاب زدگی
broiling sun افتاب سوزان
chamaeleon افتاب پرست
cockshut غروب افتاب
heliophilous افتاب دوست
heliologist افتاب شناس
girasole گل افتاب پرست
sun beam پرتو افتاب
roman candle افتاب مهتاب
sunbath حمام افتاب
sunshine recorder افتاب سنج
turnsole گل افتاب گردان
sunflower گل افتاب گردان
basks افتاب خوردن
basking افتاب خوردن
sunflowers گل افتاب گردان
sunbeams تیغ افتاب
sunward سوی افتاب
sun dried در افتاب خشکانیده
dawning طلوع افتاب
sunshiny افتاب گیر
dawned طلوع افتاب
solarization تابش افتاب
solarism افسانههای افتاب
dawn طلوع افتاب
sun burn افتاب زدگی
sunstruck افتاب زده
sunup طلوع افتاب
sunbeams پرتو افتاب
basked افتاب خوردن
sun struck افتاب زده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com