English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (4 milliseconds)
English Persian
circumstances رویداد
occurrence رویداد
occurrences رویداد
happening رویداد
happenings رویداد
trend رویداد
trends رویداد
event رویداد
events رویداد
incident رویداد
incidents رویداد
occurence رویداد
Other Matches
contretemps رویداد ناگوار
a life full of incidents زندگی پر رویداد
event horizen افق رویداد
commentaries گزارش رویداد
commentary گزارش رویداد
endogenous event رویداد درونی
subsequent to that event پس ازان رویداد
exogenous event رویداد برونی
occurence رویداد واقعه
misadventures رویداد ناگوار
decade ده موضوع یا رویداد
decades ده موضوع یا رویداد
mishap رویداد ناگوار
mishaps رویداد ناگوار
occurrences تصادف رویداد
occurrence تصادف رویداد
circumstance تفصیل رویداد
misadventure رویداد ناگوار
passages رویداد کارکردن مزاج
As events unfolded I realized that ... درطی رویداد ها پی بردم که ...
air pollution episode رویداد الودگی هوا
passage رویداد کارکردن مزاج
rummy start رویداد شگفت انگیز
uneventful بدون رویداد مهم
mischance رویداد بد حادثه ناگوار
mischances رویداد بد حادثه ناگوار
balances احتمال رویداد خطا
balance احتمال رویداد خطا
non-event رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-events رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
black swan event رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
parachronism اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
natives رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
native رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
real time داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
The incident set off a debate. این رویداد بحثی را به راه انداخت [برانگیخت] .
collision detection تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
event focus که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
generate رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
maintenance مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
generated رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generates رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generating رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
This new frontier incident probably means war. این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
messages پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
message پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
conditional دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
alerts پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerted پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
warn بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com